English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 78 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
annual rainfall U بارش سالانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
classic U مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
classics U مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
isohyetal line U خط هم بارش
rain U بارش
rained U بارش
raining U بارش
rains U بارش
rainfall U بارش
isohyet U هم بارش
isohyetal line U هم بارش
isohyet U خط هم بارش
precipitation U بارش
downfall U بارش
isohyetal map U نقشه هم بارش
pluviometer U بارش سنج
snowfall U برف بارش
snowfalls U برف بارش
duration of rainfall U مدت بارش
precipitation U تسریع بارش
gathering ground U بارش سرا
acid precipitation تسریع بارش اسیدی
continuous rain بارش باران دائمی
catchment area U بارش سرا سرابان
catchment areas U بارش سرا سرابان
intermittent rain بارش متناوب باران
per annum U سالانه
annuals U سالانه
yearly U سالانه
annual U سالانه
rainfall area U منطقه بارش ناحیه بارندگی
rain gauge recorder اندازه بارش ثبت شده
direct-reading rain gauge اندازه مقدار بارش مستقیم
downpour U فرو ریزی بارش متوالی
downpours U فرو ریزی بارش متوالی
anuual discharge U بده سالانه
yearly profit U سود سالانه
annual earnings U درامد سالانه
tax year مالیات سالانه
annual wage U دستمزد سالانه
annual storage U مخزن سالانه
annual report U گزارش سالانه
annual earnings U عواید سالانه
annual accumulation of sediment U ته نشست سالانه
annual income U درامد سالانه
annual increase U رشد سالانه
annual increase U افزایش سالانه
annual leave U مرخصی سالانه
annual budget U بودجه سالانه
annuities U مقرری سالانه
annual patent fee U حق الامتیاز سالانه
annual preciptation U ریزش سالانه
annuity U پرداختهای سالانه
yearbooks U گزارشات سالانه
yearbook U گزارشات سالانه
AGM U مجمع عمومی سالانه
AGMs U مجمع عمومی سالانه
fixture U برنامه سنتی سالانه
annual general meeting U مجمع عمومی سالانه
annual rate of growth U نرخ رشد سالانه
annual financial statement U گزارش مالی سالانه
interest rate per annum U نرخ بهره سالانه
annual efficiency index U شاخص کارایی سالانه خدمتی
annuity U مستمری سالانه مقرری مستمر
annuitant U دریافت دارنده مقرری سالانه
derby U مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
derbies U مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
Bang went our annul holidays. U تعطیلات سالانه ماهم مالیده (ملغی شد)
arrendare U اجاره دادن ملک یا زمین به طور سالانه
tourist trophy U مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
periodicals U مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
master tournament U مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
west coast computer faire U یک نمایشگاه تجاری بزرگ ریزکامپیوتر که سالانه درسان فرانسیسکو گشایش می یابد
arrentation U پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
rainout U ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
He has feathered his nest. He has lined his pocket. U اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
hyetography U نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
rainfall index U شاخص بارش شاخص بارندگی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com