Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Leave this space blank.
U
این محل را خالی بگذارید ( چیزی در آن محل ننویسید )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deflate
U
باد چیزی را خالی کردن
eviscerate
U
خالی کردن نیروی چیزی راگرفتن
lyophilization
U
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
blankest
U
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blank
U
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
in with it
U
بگذارید تو
stet
U
بگذارید باشد
let it be
U
بگذارید باشد
let him go
U
بگذارید برود
let it remain as it is
U
بگذارید باشد
be covered
U
کلاه برسر بگذارید
leave it over
U
عجاله بگذارید بماند
Let the secretary get on with it .
U
بگذارید منشی کارش را بکند
Put the table down gently.
U
میز زا آهسته زمین بگذارید
Please keep me posted(informed).
U
لطفا" مرادرجریان بگذارید (نگاهدارید )
vacancy
U
محل خالی جای خالی
vacancies
U
محل خالی جای خالی
Let me think a moment .
U
بگذارید یک دقیقه ( لحظه ) فکر کنم
Please oblige us by your presence .
U
با تشریف فرمایی خودت بر مامنت بگذارید
You must have respect for your promises.
U
باید بقول خودتان احترام بگذارید
Let it take its natural cours.
U
بگذارید کار جریان طبیعی اش را طی کند
to have someone wake you up
U
بگذارید کسی شما را بیدار کند
to book
[order]
an alarm call
U
بگذارید کسی با تلفن شما را بیدار کند
let it have its swing
U
بگذاریدسیرعادی خودرابکند بگذارید جریان خودراطی کند
Please put these clocolates aside for me .
U
لطفا" این شکلاتها را برای من کنار بگذارید
Could you put a cot in the room?
U
آیا ممکن است یک تختخواب بچه در اتاق بگذارید؟
Could you put an extra bed in the room?
U
آیا ممکن است یک تخت اضافه در اتاق بگذارید؟
manspace
U
جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
squawk mike
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت میکروفن بگذارید
squawk may day
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اضطراری بگذارید
squawk low
U
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اهسته بگذارید
squawked
U
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawk
U
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawks
U
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
return pistol
U
طپانچه ها به جای خود طپانچه را بگذارید
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to pass by any thing
U
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
appreciating
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
appreciates
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody
[something]
as something
U
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciated
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciate
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
windy
U
خالی
devoid
U
خالی
arid
U
خالی
light-weight
U
سر خالی
phantom
<adj.>
U
تو خالی
stilted
<adj.>
U
تو خالی
blank cell
U
سل خالی
emptier
U
خالی
underweight
U
سر خالی
vacuous
U
خالی
void
U
خالی
sunken
U
خالی
bare
U
خالی
barren
U
خالی
empties
U
خالی
forspent
U
خالی
hollow dam
U
سد تو خالی
toom
U
: خالی
tenantless
U
خالی
emptied
U
خالی
devoid
U
خالی از
empty
U
خالی
indigent
U
خالی
vacuous
U
خالی
destitute
U
خالی
emptiest
U
خالی
vacant
U
خالی
unoccupied
U
خالی
blank
U
خالی
inane
U
خالی
frothy
<adj.>
U
تو خالی
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
space
U
جای خالی
discharges
U
خالی کردن
barebone
U
استخوان خالی
bare board
U
برد خالی
bad break
U
فضای خالی
azoic
U
خالی ازحیات
bread alone
U
نان خالی
assoil
U
خالی کردن
knock out
U
خالی کردن
ignore
U
حرف خالی
ignored
U
حرف خالی
blank
U
جای خالی
lonely
U
خالی از سکنه
empty
U
خالی از سکنه
emptiness
U
خالی بودن
draining
U
خالی کردن اب
drained
U
خالی کردن اب
drains
U
خالی کردن اب
drain
U
خالی کردن اب
discharge
U
خالی کردن
blank file
U
جای خالی در صف
blank space
U
جای خالی
desolate
<adj.>
U
خالی از سکنه
ignores
U
حرف خالی
ignoring
U
حرف خالی
gap
U
جای خالی
merest
U
محض خالی
leering
U
خالی تهی
leers
U
خالی تهی
space
U
فضای خالی
dodge
U
جا خالی دادن
duck
U
جا خالی دادن
parry
U
جا خالی دادن
indiscriminate
U
خالی ازتبعیض
discharger for battery
U
باتری خالی کن
spaces
U
فضای خالی
cenotaph
U
مقبره خالی
mere
U
محض خالی
disengaged
U
فارغ خالی
leer
U
خالی تهی
vacancy
U
جای خالی
battery discharger
U
باتری خالی کن
leered
U
خالی تهی
cofferdam
U
فضاهای خالی
lacuna
U
فضای خالی
cavities
U
فضای خالی
cavity
U
فضای خالی
arid
U
خالی بیمزه
turn out
<idiom>
U
خالی کردن
vacantness
U
محل خالی
ungraceful
U
خالی ازلطف
prosaic
U
خالی از لطف
string
U
رشته خالی
to work off
U
خالی کردن
empty string
U
رشته خالی
emptily
U
بطور خالی
empty running
U
کارکرد خالی
vents
U
خالی کردن
vented
U
خالی کردن
vent
U
خالی کردن
unloads
U
خالی کردن
unloaded
U
خالی کردن
evacuating
U
خالی کردن
evacuates
U
خالی کردن
evacuated
U
خالی کردن
vacant space
U
محل خالی
free from backlash
U
خالی از لقی
cenotaphs
U
مقبره خالی
vacant space
U
جای خالی
vacant possession
U
ملک خالی
dappled
U
خال خالی
free form defects
U
خالی از خطا
venting
U
خالی کردن
evacuate
U
خالی کردن
unload
U
خالی کردن
vacate
U
خالی کردن
depletes
U
خالی کردن
depleting
U
خالی کردن
soft carriage return
U
خط فاصله خالی
fair minded
U
خالی از اغراض
gap
U
محل خالی
barren
<adj.>
U
خالی از سکنه
gaps
U
محل خالی
blasted
[uninhabitable]
<adj.>
U
خالی از سکنه
bleak
<adj.>
U
خالی از سکنه
deserted
<adj.>
U
خالی از سکنه
vacancy
U
خالی بودن
depleted
U
خالی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com