English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
This dictionary has many examples of how idioms are used . U این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
other than [usually used in negative sentences] <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
lady's man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
blue-chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
blue chip U ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
labour intensive industry U صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
digital research inc U یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
ladies' man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' men U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
all-rounder U همه فنحریف, کسی که مهارتهای متنوع و زیادی دارد
There are many difference between Persian and English . U بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
multifunction U صفحه مدار جانبی که خصوصیات زیادی برای هنگنام سازی کامپیوتر دارد
phenolic epoxy U خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
water power utilization U کاربرد انرژی هیدرولیک کاربرد نیروی ابی
pick U نخ پود [در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
onomasticon U فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
floral design U طرح گل و بته [قدیمی ترین فرش بافته شده با این طرح مربوط به قرن هجدهم میلادی در منطقه قفقاز روسیه می باشد. این طرح به گونه های مختلف بافته شده و ریشه در فرهنگ کشور دارد مثل گل لاله در فرش ترکیه.]
he inherited a large fortune U دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
terminology U اصطلاحات
terminologies U اصطلاحات
nomenelature U فهرست اصطلاحات
nomanclature U مجموعه اصطلاحات
architectural terms U اصطلاحات معماری
grammatical term U اصطلاحات دستوری
nautical terms U اصطلاحات دریایی
turkism U اصطلاحات ترکی
nomenclauture U فهرست اصطلاحات
terminologies U اصطلاحات علمی یافنی
terminology U اصطلاحات علمی یافنی
jargon U اصطلاحات مخصوص یک صنف
italicism U عبارات و اصطلاحات ایتالیایی
briticism U اصطلاحات خاص انگلیس
botanical terms U اصطلاحات گیاه شناسی
technical U اصطلاحات وقواعد فنی
inkhorn U دارای اصطلاحات قلنبه
minaei U از اصطلاحات داوری کاراته
technic U اصطلاحات وقواعد فنی
medical terminology U اصطلاحات پزشکی یا طبی
nomenclature U مجموعه اصطلاحات نامگذاری
terminological U وابسته به مجموعه اصطلاحات
nomenclature U نام گذاری فهرست اصطلاحات
anglicist U متخصص اصطلاحات و قواعدزبان انگلیسی
patavinity U لهجه ولایتی اصطلاحات محلی
terminology U لفظ گذاری مجموعه اصطلاحات
germanism U اصطلاحات ویژه زبان المانی
gallicism U اصطلاحات و لغات ویژه فرانسوی
cant U اصطلاحات مخصوص یک صنف یا دسته
nomenclature U فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
terminological U وابسته به اصطلاحات علمی وفنی
souithernism U لغت و اصطلاحات مخصوص جنوب
technicalization U استفاده از اصطلاحات یاروشهای فنی
terminologies U لفظ گذاری مجموعه اصطلاحات
ink hard terms U اصطلاحات غلنبه که حاکی ازعلم فروشی باشد
law french U اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
lingua U زبان یا عضو زبانی شکل اصطلاحات خاص
computerese U استفاده کنندگان از کامپیوتر مجموعه اصطلاحات کامپیوتری
pidgins U انگلیسی دست وپا شکسته ومخلوط با اصطلاحات چینی
pidgin U انگلیسی دست وپا شکسته ومخلوط با اصطلاحات چینی
king's english U اصطلاحات و لغات خاص انگلیسی علمی مصطلح درجنوب انگلیس
use U کاربرد
usages U کاربرد
employment U کاربرد
applications U کاربرد
application U کاربرد
using U کاربرد
usage U کاربرد
uses U کاربرد
applicability U کاربرد
implementation U کاربرد
implementation U کاربرد
end use U کاربرد
wimp U آدم دست و پا چلفته [شمال آلمان] [خفت آور ] [اصطلاحات نوجوانان]
applicability U کاربرد پذیری
application of a force U کاربرد نیرو
standby application U کاربرد جانشین
type of use U نمونه کاربرد
application oriented U کاربرد گرا
conditions of use U شرایط کاربرد
applicable U کاربرد پذیر
field of application U میدان کاربرد
application of load U کاربرد بار
application U کاربرد استفاده
applications U کاربرد استفاده
instrumentation U کاربرد وسائل سنجش
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
lock option U اختیار کاربرد قفل
to come into operation U کاربرد پذیر شدن
domain knowledge U دانش محیط کاربرد
to go into effect U کاربرد پذیر شدن
to take effect U کاربرد پذیر شدن
to inure U کاربرد پذیر شدن
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
server based application U برنامه کاربرد شبکه
utilization U کاربرد روزانه استفاده
kultur U فرهنگ
lexicon U فرهنگ
lexicons U فرهنگ
culture U فرهنگ
culturing U فرهنگ
dictionaries U فرهنگ
dictionary U فرهنگ
lowbrow U بی فرهنگ
cultures U فرهنگ
application of load U فرود بار کاربرد نیرو
commitment U تسلیم کاربرد نیرو یا قوا
commitments U تسلیم کاربرد نیرو یا قوا
ministry of education U وزارت فرهنگ
ministry education U وزارت فرهنگ
urbiculture U شهر فرهنگ
armenian U فرهنگ ارمنی
educative U فرهنگ بخش
lexicography U فرهنگ نویسی
folklore U فرهنگ قومی
rhyming dictionary U فرهنگ قوافی
thesauruses U فرهنگ جامع
acculturation U فرهنگ پذیری
abclution U فرهنگ ناپذیری
walking dictionary U فرهنگ متحرک
an a to a dictionary U ضمیمه فرهنگ
deculturation U فرهنگ زدایی
deculturation U فرهنگ باختگی
national culture U فرهنگ ملی
class culture U فرهنگ طبقهای
acculturate U فرهنگ پذیرفتن
enculturation U فرهنگ اموزی
thesaurus U فرهنگ جامع
encyclopaedia U فرهنگ جامع
etymologicon U فرهنگ مشتقات
data dictionary U فرهنگ داده ها
gazetteer U فرهنگ جغرافیایی
vocabulary U فرهنگ لغات
graecism U فرهنگ یونانی
dictionaries U فرهنگ لغات
wordbook U فرهنگ لغات
subcultures U فرهنگ فرعی
lexicon [dictionary] U فرهنگ لغات
dictionary U فرهنگ لغات
word book U فرهنگ لغات
gradus U فرهنگ عروضی
glossary U فرهنگ لغات
subcultures U خرده فرهنگ
subculture U فرهنگ فرعی
subculture U خرده فرهنگ
iranism U فرهنگ ایرانی
dictionary U فرهنگ لغات
vocabularies U فرهنگ لغات
Arabic U فرهنگ عربی
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
rework U برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworked U برای کاربرد مجدد آماده کردن
utilitarianism U کاربرد گرایی اعتقاد باینکه نیکی
employment U کاربرد نیروها یا جنگ افزارها استفاده از
reworking U برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworks U برای کاربرد مجدد آماده کردن
culture fair tests U ازمونهای فرهنگ- نابسته
eeglish persian dictionary U فرهنگ انگلیسی به فارسی
dictionary program U برنامه فرهنگ لغات
culture free tests U ازمونهای فرهنگ- نابسته
culture bound tests U ازمونهای فرهنگ- بسته
an a to a dictionary U ذیل یاملحقات فرهنگ
chung shin sooyak U فرهنگ اخلاقی تکواندو
lexical U وابسته به فرهنگ لغات
glossary U فرهنگ لغات دشوار
glossaries U فرهنگ لغات دشوار
hellenist U متخصص فرهنگ یونان
lexical U وابسته به فرهنگ نویسی
keypad U مجموعهای از کلیدهای خاص برای کاربرد مشخص
application study U بررسی امکان کاربرد اقلام جدید اماد
occidentalism U پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
slavist U محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
slavicist U محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
glossary U فرهنگ لغات فنی سفرنگ
glossaries U فرهنگ لغات فنی سفرنگ
vocabular U مربوط به فرهنگ لغات زبان
americanist U متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
germanist U دانشمند فرهنگ و زبان المانی
it is ministerial to culture U وسیله ترقی فرهنگ است
Brahmins U آدم با فرهنگ از طبقات بالا
lexicography U فرهنگ نویسی واژه نگاری
Brahmin U آدم با فرهنگ از طبقات بالا
interface human machine interface U امکانات بهبود رابط ه بین کاربرد و سیستم کامپیوتری
HMI U امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
HMI's U امکاناتی برای بهبود ارتباط بین کاربرد سیستم کامپیوتری
philistia U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistines U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistine U ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
intercultural U وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
culturist U فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
A dictionary tell you what words mean . U فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
free U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
freed U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
Phone Dialer U امکانی در ویندوز که به کاربرد مکان شماره گیری از کامپیوتر خود میدهد
freeing U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
frees U حالت محاورهای که به بیش از یک کاربرد امکان استفاده همزمان از برنامه میدهد
Indian style U [سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
Don't touch me!; Don't you touch me! U به من خیلی نزدیک نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
Don't touch me!; Don't you touch me! U وارد منطقه شخصی من نشو ! [یک متر در فرهنگ باختر]
acculturate نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com