Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the story is probale
U
این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
this story is improbable
U
این داستان راست نمینماید این داستان بعید بنظر میرسد
it is p that he did not go
U
احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
heroine
U
زنی که قهرمان داستان باشد
heroically
U
زنی که قهرمان داستان باشد
heroines
U
زنی که قهرمان داستان باشد
text
U
متن ای که مرتب نشده است . متنی که درحاشیه راست دندانه دار باشد
texts
U
متن ای که مرتب نشده است . متنی که درحاشیه راست دندانه دار باشد
poisson distribution
U
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
dexiotropous
U
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
dexiotropic
U
واقع در طرف راست بکار برندهء دست راست راست دست
Zahir-Shahi design
U
طرح ظهیر شاه
[این طرح در افغانستان رایج بوده و احتمال می رود که از سفارشات این شاه افغان باشد. در نقش لوزی ها و هشت گوش ها یک در میان جای خود را عوض می کنند.]
attention to port
U
احترام به سمت چپ یا راست کشتی افراد نظر به راست یاچپ ناو
The main road bears to the right.
U
این جاده اصلی به کمی راست
[مورب در سمت راست]
ادامه دارد.
bi directional
U
چاپگری که میتواند حروف را از چپ به راست و از راست به چپ با توجه به حرکت نوک به جلو و عقب روی صفحه چاپ کند.
narrative
U
حکایت
narratives
U
حکایت
allegory
U
حکایت
anecdotes
U
حکایت
anecdote
U
حکایت
exemplum
U
حکایت
allegories
U
حکایت
story
U
حکایت
to tell a story
U
حکایت
novella
U
حکایت
me seems
U
مینماید
marchen
U
حکایت
cash dispensers
U
پرداخت مینماید
cash dispenser
U
پرداخت مینماید
two discrepant stories
U
دو حکایت مختلف
anecdotist
U
حکایت نویس
he looks brave
U
او دلیر مینماید
methinks
U
چنین مینماید
he seems to be tired
U
خسته مینماید
apologue
U
حکایت اخلاقی
storied
U
حکایت شده
fable
U
حکایت گفتن
fables
U
حکایت اخلاقی
fables
U
حکایت گفتن
fable
U
حکایت اخلاقی
tales
U
حکایت شرح
tale
U
حکایت شرح
plain dealing
U
معامله راست حسینی راست باز
To lead an idle life.
U
راست راست راه رفتن ( ول بیکار )
one two
U
ضربههای چپ و راست ضربه چپ با هوک راست
orthotropous
U
دارای تخمک راست راست اسه
inenarrable
U
غیر قابل حکایت
story teller
U
افسانه گو حکایت نویس
it look as if
U
چنین مینماید که گویی
an interesting story
U
حکایت جالب توجه
it promisews to be easy
U
چنین مینماید که اسان است
bulk carrier
U
کشتی که کالای فله حمل مینماید
bulk carriers
U
کشتی که کالای فله حمل مینماید
combination carrier
U
کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
off
U
خارج از محدوده مدافع خط مربوط به سمت راست زمین کریکت سمت راست اسب مسیر خیس و کندکننده سرعت
half face
U
نیم به راست راست یانیم به چپ چپ
columnleft
U
فرمان ستون به چپ چپ یا به راست راست
factoring agent
U
فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
discount house
U
موسسه ایکه برات و اسناد را تنزیل مینماید
constant speed unit
U
گاورنری که توسط موتور کارمیکند و ملخ را کنترل مینماید
liquid consonants
U
حروف گنگی که صدای انها روان و نرم مینماید
losing game
U
بازی که باخت ان حتمی مینماید و خلق بازیکن را تنگ میکند
awarded
U
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awarding
U
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
awards
U
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
award
U
مبلغی که هیئت داوران جهت رفع اختلاف تعیین مینماید
portal to portal
U
وابسته بمدتی که کارگر از درورودی تا شروع بکار صرف مینماید
photochemistry
U
رشتهای از علم شیمی که درباره اثر نور در موادشیمیایی بحث مینماید
acanthosisnigricans
U
بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
power function
U
این تابع در حقیقت چگونگی کارائی ازمون فرضهای اماری رابررسی مینماید
fellow traveler
U
کسی که عضو حزبی نیست ودر فعالیتهای ان شرکت نمیکند ولی از ان جانبداری مینماید
underhook
U
گرفتن سر حریف با دست راست دست چپ زیر بازوی راست حریف قلاب و با حرکت قدرتی حریف را از بغل به روی تشک پرت کردن
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
U
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
side step
U
فرمان یک قدم به چپ یا به راست برداشتن یک قدم به چپ یا به راست
right justify
U
هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
escutcheon
U
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
expectance
U
احتمال
eventualities
U
احتمال
chanced
U
احتمال
aptness
U
احتمال
chance
U
احتمال
expectancy
U
احتمال
possibilities
U
احتمال
contingencies
U
احتمال
likelihoood
U
احتمال
chances
U
احتمال
chancing
U
احتمال
liability
U
احتمال
likelihood
U
احتمال
liabilities
U
احتمال
contingency
U
احتمال
presumption
U
احتمال
possibility
U
احتمال
eventuality
U
احتمال
suppositions
U
احتمال
supposition
U
احتمال
presumptions
U
احتمال
probability
U
احتمال
verisimilitude
U
احتمال
like lihood
U
احتمال
knocked down
U
کالاهایی که بصورت باز به مشتری داده میشود و خود مشتری انرانصب مینماید مانند مبلمان
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
guide left
U
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
probability function
U
تابع احتمال
probability curve
U
منحنی احتمال
probability theory
U
نظریه احتمال
risks
U
احتمال زیان
presumption of fraud
U
احتمال تقلب
presumedly
U
احتمال میرود
contingency
U
احتمال وقوع
statistical weight
U
احتمال ترمودینامیکی
contingencies
U
احتمال وقوع
probabilism
U
احتمال گرایی
probability ratio
U
بهر احتمال
transition probability
U
احتمال انتقال
probability of collision
U
احتمال برخورد
probability of detection
U
احتمال اکتشاف
probability of detection
U
احتمال کشف
transition probability
U
احتمال جهش
probability of ionization
U
احتمال یونش
the probability is
U
احتمال دارد
odds
U
احتمال ووقوع
probability factor
U
ضریب احتمال
the probability is
U
احتمال میرود
probability of kill
U
احتمال انهدام
probability distribution
U
توزیع احتمال
improbability
U
عدم احتمال
There is a 50-50 chance.
U
احتمال 50-50است
stand a chance
<idiom>
U
احتمال داشتن
kill probability
U
احتمال کشندگی
compound probability
U
احتمال مرکب
experimental probability
U
احتمال تجربی
risked
U
احتمال زیان
inverisimilitude
U
عدم احتمال
unlikelihood
U
عدم احتمال
conditional probability
U
احتمال مشروط
mathematical probability
U
احتمال ریاضی
experimental probability
U
احتمال ازمایشی
probability analysis
U
احتمال کاوی
moral certainty
U
احتمال قوی
risk
U
احتمال زیان
on the chance of
U
نظر به احتمال
risking
U
احتمال زیان
risking
U
احتمال زیان یاخطر
risks
U
احتمال زیان و ضرر
balance
U
احتمال رویداد خطا
risking
U
احتمال زیان و ضرر
risks
U
احتمال زیان یاخطر
balances
U
احتمال رویداد خطا
damage threat
U
احتمال تولید خسارت
radial probability distribution
U
توزیع احتمال شعاعی
in all like
U
احتمال کلی دارد
in all probability
U
احتمال کلی میرود
risk
U
احتمال زیان و ضرر
risk
U
احتمال زیان یاخطر
risked
U
احتمال زیان و ضرر
normal probability curve
U
منحنی بهنجار احتمال
probability density function
U
تابع چگالی احتمال
angular probability distribution
U
توزیع زاویهای احتمال
maximum probility detection
U
تعیین احتمال حداکثر
maximum liklihood method
U
روش حداکثر احتمال
risked
U
احتمال زیان یاخطر
it is beyond recall
U
احتمال لغوشدن ندارد
kill probability
U
احتمال واردکردن تلفات
probability of kill
U
احتمال از بین رفتن
likelihood
U
احتمال کلی دارد
look for
<idiom>
U
با احتمال فکر کردن
It is quite likely that ….
U
خیلی احتمال می رود که …
probability density
U
چگالی احتمال
[ریاضی]
worst-case
U
بدترین وضع یا احتمال
open back
U
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
odds-on
U
دارای احتمال بیش از 5 درصد
the odds are that he will doit
U
احتمال دارد که انکار را بکند
risks
U
احتمال خطر ریسک کردن
risking
U
احتمال خطر ریسک کردن
risked
U
احتمال خطر ریسک کردن
risk
U
احتمال خطر ریسک کردن
damage threat
U
منطقه احتمال تولید خسارت
to be on the safe side
U
برای اینکه احتمال اشتباه
single shot hit probability
U
احتمال اصابت یک گلوله به هدف
He is bound to come.
U
احتمال زیادی دارد که بیاید
it may be presumed that
U
احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
presumes
U
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presume
U
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
In all probability. Very likely.
U
به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
presumed
U
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
central tendency
U
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
laptop
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
tales
U
داستان
tale
U
داستان
fables
U
داستان
fable
U
داستان
marchen
U
داستان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com