Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
They were devastated by the news.
U
این خبر آنها را بسیار پریشان کرد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coincidence function
U
پردازش دو یا چند سیگلنال ورودی و خروجی آنها تابع AND آنها باشند
salami technique
U
کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
manager
U
برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
managers
U
برنامهای که رکوردها را نگهداری میکند و به آنها دستیابی دارد و آنها را پردازش میکند
regenerate
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
vlsi
U
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity
U
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super-
U
کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
u.h.f.
U
بسامد بسیار بسیار زیاد
ultra high frequency
U
بسامد بسیار بسیار زیاد
cray
U
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
lost cluster
U
تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
ramblingly
U
پریشان
heartsick
U
پریشان
deuced
U
پریشان
distressful
U
پریشان
hag ridden
U
پریشان
disconsolate
U
پریشان
at fault
U
پریشان
disheveled
U
پریشان
dishevelled
U
پریشان
depressed
U
پریشان
quartz clock
U
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
nonplus
U
پریشان کردن
afflict
U
پریشان کردن
polylogia
U
پریشان گویی
labyrinthine speech
U
پریشان گویی
ailed
U
پریشان کردن
absent-minded
U
پریشان خیال
absent minded
U
پریشان خیال
agitate
U
پریشان کردن
confounds
U
پریشان کردن
distraught
U
پریشان حواس
afflicting
U
پریشان کردن
afflicts
U
پریشان کردن
uneasy
U
پریشان خیال
uneasily
U
پریشان خیال
faraway
U
پرت پریشان
preoccupiedly
U
با حواس پریشان
absent-mindedly
U
پریشان خیال
far away
U
پریشان خیال
ail
U
پریشان کردن
absent
U
پریشان خیال
agitates
U
پریشان کردن
confound
U
پریشان کردن
polyphrasia
U
پریشان گویی
ails
U
پریشان کردن
he is out of his senses
U
حواسش پریشان
divagation
U
پریشان گویی
tousy
U
پریشان مچاله
to groan inwardly
U
پریشان بودن
disturbed children
U
کودکان پریشان
distractive
U
پریشان سازنده
disheveled hair
U
زلف پریشان
preoccupied
U
پریشان حواس
dishevel
U
پریشان کردن
towhead
U
پریشان گیسو
unease
U
پریشان حالی
absentminded
U
پریشان خیال
oppress
U
پریشان کردن
oppressing
U
پریشان کردن
elflock
U
زلف پریشان
oppresses
U
پریشان کردن
put about
U
پریشان شدن
abstracted
U
پریشان خیال
god-forsaken
U
پریشان حال
scatter brained
U
پریشان خیال
stress
U
سختی پریشان کردن
scatters
U
پریشان کردن افشاندن
scatter
U
پریشان کردن افشاندن
buffalo
U
پریشان کردن ترساندن
desolately
U
بطور ویران یا پریشان
scatterbrains
U
ادم پریشان فکر
scatterbrain
U
ادم پریشان فکر
stresses
U
سختی پریشان کردن
nitwits
U
ادم پریشان حواس
featherhead
U
شخص پریشان حواس
to space out
U
پریشان خیال شدن
nitwit
U
ادم پریشان حواس
abstractions
U
پریشان حواسی اختلاس
buffaloes
U
پریشان کردن ترساندن
stressing
U
سختی پریشان کردن
abstraction
U
پریشان حواسی اختلاس
dismal
U
پریشان کننده ملالت انگیز
faze
U
درهم ریختن پریشان کردن
fazed
U
درهم ریختن پریشان کردن
fazes
U
درهم ریختن پریشان کردن
fazing
U
درهم ریختن پریشان کردن
tousle
U
برهم زدن پریشان کردن
discompose
U
مضطرب ساختن پریشان کردن
divagate
U
پرت شدن پریشان گفتن
state-of-the-art
U
بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
featherbrain
U
ادم حواس پرت پریشان خیال
I was devastated.
<idiom>
U
من را واقعا پریشان کرد.
[اصطلاح روزمره]
for their part
<adv.>
U
از طرف آنها
on their part
<adv.>
U
از طرف آنها
themselves
[for their part]
<adv.>
U
از طرف آنها
A friend in need is a friend indeed..
<proverb>
U
دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى.
channeling
U
یچ کردن بین آنها
I need them tonight.
من آنها را امشب میخواهم.
channeled
U
یچ کردن بین آنها
channelled
U
یچ کردن بین آنها
I need them today.
من آنها را امروز میخواهم.
Ask each and every one of them .
U
ازیک یک آنها بپرسید
Send them in two at a time .
U
آنها رادو تا دوتابفرست تو
in such a way as to enable them
U
به طوری که آنها بتوانند
I need them urgently.
من آنها را فوری میخواهم.
rules
U
وعملیات روی آنها
channels
U
یچ کردن بین آنها
channel
U
یچ کردن بین آنها
logical
U
مراحل و تصمیمات و ارتباطات آنها
They became estranged . They fell out .
U
میانه آنها بهم خورد
They were all alike.
U
همه آنها یکی بودند.
keep these separate from those.
U
اینها را از آنها جدا نگاهدار
They cannot hold a candle to him .
U
سگش می ارزد بهمه آنها
descriptions
U
لیست داده ها و خصوصیات آنها
They gave me permission by way of an exception ...
U
آنها به من استثنأ اجازه دادند ...
description
U
لیست داده ها و خصوصیات آنها
When will they be ready?
U
چه وقت آنها حاضر میشود؟
They held me culpable for the accident.
U
آنها من را مقصر آن پیشامد دانستند.
I need them before friday.
من آنها را قبل از جمعه میخواهم.
BCC
U
و لیست آنها را نشان نمیدهد
catalogue
U
لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
cataloged
U
لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
cataloging
U
لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
list
U
لیست توابع یا دستورات و حل آنها در برنامه
They were all either kI'lled ou taken prisoners .
U
همگی آنها کشته یا گرفتا رشدند
Their names are as follows .
U
اسامی آنها بقرار زیر است
catalogs
U
لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
downsize
U
که در آنها ایستگاههای کاری هوشمند هستند.
microcomputing
U
مربوط به ریز کامپیوتر و استفاده آنها
catalogues
U
لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
catalogued
U
لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
double vault
U
[دو طاق با فضای خالی بین آنها]
cataloguing
U
لیستی از مضوعات یا محتواهای آنها به ترتیب
hash
U
لیست ورودی ها طبق شماره hash آنها
They were all dreesd in black.
U
تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
chronological order
U
ترتیب رکوردها و فایل ها با توجه به تاریخ آنها
bytes
U
که کامپیوتر در یک واحد روی آنها کار میکند
Nothing was said between them.
U
هیچ کلمه ای بین آنها رد و بدل نشد.
There they were in all their finery.
U
آنجا آنها در تمام زر و زیور خود بودند.
reference
U
لیست توابع یا دستورات و محل آنها در برنامه
references
U
لیست توابع یا دستورات و محل آنها در برنامه
byte
U
که کامپیوتر در یک واحد روی آنها کار میکند
They are openly seeking his being sacked.
U
آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
schematic
U
نمایش قط عات سیستم و نحوه اتصال آنها
Bantu
U
وابسته به مردم بانتو و زبانها و فرهنگهای آنها
I cant see much difference in them.
U
فرق زیادی بین آنها نمی بینم
read
U
1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
Theyre twins and it is impossible to know one from the other .
U
آنها دو قلو هستند ومعلوم نیست کدوم کدومه
range
U
مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
optical
U
و آنها را به حالتی تبدل میکند که کامپیوتر پردازش کند
They were dressed all in black.
U
همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
ranged
U
مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
ranges
U
مجموعه موضوعاتی که خریدار از بین آنها انتخاب میکند
point
U
که تقسیم بین واحد کامل و بخش کسری آنها
reads
U
1-نگاه کردن به حروف چاپ شده و فهمیدن آنها. 2-
signalled
U
پردازش سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
They live abroad for the greater part of the year.
U
آنها بخش بیشتری از سال را در خارج زندگی می کنند.
pass
U
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passed
U
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
passes
U
یک اجرا از لیست موضوعات برا ی مرتب کردن آنها
signaled
U
پردازش سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
job
U
خواندن دستورات کنترل ار از منبع ورودی و اجرای آنها
signal
U
پردازش سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
jobs
U
خواندن دستورات کنترل ار از منبع ورودی و اجرای آنها
not give someone the time of day
<idiom>
U
تنفر به اندازهای که از دیدن آنها چشم پوشی کنید
edited
U
ترکیب برنامههای جداگانه و استاندارد کردن فراخوان ها و مراجعه ها در آنها
magnetic
U
و امکان ذخیره سازی آنها را در رسانه مغناطیسی فراهم میکند
cross reference generator
U
متغیر ها و اعداد ثابت با محل آنها در برنامه ایجاد میکند
linkage
U
ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
linkages
U
ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
FAQ
U
الات عمومی و پاسخ آنها درباره یک موضوع مربوطه استphantom
hash
U
لیست همه ورودیهای یک فایل با آدرس کلید hash آنها
They must give not less than 2 weeks' notice.
U
آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
frauds
U
پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
edit
U
ترکیب برنامههای جداگانه و استاندارد کردن فراخوان ها و مراجعه ها در آنها
signalled
U
تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
Their eyes met.
U
آنها به هم زل زدند.
[همینطور به معنی گفتگوی بدون مکالمه یا عشق به هم]
signaled
U
تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signal
U
تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
fraud
U
پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
distracts
U
پریشان کردن دیوانه کردن
distract
U
پریشان کردن دیوانه کردن
conversion
U
لیست کدهای اصلی یا عبارات و معادل آنها به زبان یا حالت دیگر
trap
U
نرم افزاری که سیگنال وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
hoppers
U
وسیلهای که کارت پانچ ها را نگه می دارد و آنها را به دستگاه خواننده میدهد
changing
U
چاپ گرفتن از محل هایی که داده باید در آنها تغییر کند
hopper
U
وسیلهای که کارت پانچ ها را نگه می دارد و آنها را به دستگاه خواننده میدهد
conversions
U
لیست کدهای اصلی یا عبارات و معادل آنها به زبان یا حالت دیگر
It is all over between them . They are thru with each other .
U
بین آنها چیزی باقی نمانده ( را بطه یا تماسی وجود ندارد )
logic
U
ترمیم ریاضی عملیات منط قی مثل AND و OR و... و تبدیل آنها به مدارهای مختلف
interrupts
U
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupt
U
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
priorities
U
لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
priority
U
لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
interrupting
U
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com