Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
She wI'll never realize this wish.
U
این آرزو بدلش خواهد ماند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
She wI'll survive . She wI'll pull through.
U
زنده خواهد ماند
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out.
U
خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
it will make against us
U
برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
hope-sick
<adj.>
U
آرزو به دل
yearnings
U
آرزو
yearning
U
آرزو
runs
U
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
run
U
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
to breathe after
آرزو کردن
to g. after
O
آرزو کردن
There is no fault in young men having desires.
<proverb>
U
آرزو به جوانان عیب نیست .
If only she would marry me !
U
اگر فقط با من ازدواج می کرد ( درمقام آرزو کردن)
residues
U
پس ماند
residue
U
پس ماند
inertia
U
ماند
remanence
U
پس ماند
store
U
می باقی می ماند
Water staing (long ) in one place becomes putrid .
<proverb>
U
آب که یک جا ماند مى گندد.
that borders upon madness
U
اینکاربدیوانگی می ماند
storing
U
می باقی می ماند
magnetic inertia
U
پس ماند مغناطیسی
it was left unfinished
U
ناتمام ماند
moment of inertia
U
گشتاور ماند
inertial force
U
نیروی ماند
he did not open his lips
U
خاموش ماند
residual magnetism
U
مغناطیس پس ماند
I couldnt (failed to) get that long- cherished wish.
U
داغش به دلم ماند
She was left out in the cold . she was left high and dry .
U
سرش بی کلاه ماند
it was snowed under
U
زیر برف ماند
principal moment of inertia
U
لنگر اصلی ماند
principal axis of inertia
U
محور اصلی ماند
He wisely stayed at home .
U
عقل کردودرمنزل ماند
invariant mass
U
جرم ماند
[فیزیک]
intrinsic mass
U
جرم ماند
[فیزیک]
rest mass
U
جرم ماند
[فیزیک]
proper mass
U
جرم ماند
[فیزیک]
mass
U
جرم ماند
[فیزیک]
rotational inertia
U
گشتاور ماند
[فیزیک]
angular mass
U
گشتاور ماند
[فیزیک]
ruyi clouds
U
ابر آرزو
[در فرش های چینی گاه از طرح ابر آسمان استفاده می شود که نشانه بخت و اقبال است.]
residual
U
آنچه در پشت سر باقی می ماند
much sugar was left
U
قند زیادی باقی ماند
impulses
U
پالسی که زمان کوتاهی می ماند
The would left a mark.
U
جای زخم باقی ماند
impulse
U
پالسی که زمان کوتاهی می ماند
displacement hull
U
قسمتی از بدنه قایق که در اب می ماند
It left a good taste in my mouth .
U
مزه اش توی دهانم ماند
The judge remained an honest man all his life .
U
قاضی تمام عمرش درستکار ماند
The snow doesn't stay on the ground.
[The snow doesn't stick.]
[American English]
,
[The snow doesn't settle.]
[British English]
U
برف روی زمین نمی ماند.
impulsive
U
آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
pratincole
U
سکجور مرغ باران که به پرستو می ماند
disclose
U
یات چیزی که باید مخفی می ماند
discloses
U
یات چیزی که باید مخفی می ماند
disclosing
U
یات چیزی که باید مخفی می ماند
dead wood
U
میلههای افتاده بولینگ که درجا می ماند
duration
U
مدت زمانی که چیزی سالم می ماند
That way, it stays in suspension.
U
به این صورت معلق باقی می ماند.
baby split
U
وضعی که میلههای 2 و 7 یا3 و 01 بولینگ باقی می ماند
A full purse never lacks friends..
<proverb>
U
یک کیسه پر هرکز بدون رفیق نمى ماند .
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class.
U
اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
sea echelon
U
بخشی از ناوهای هجومی که در عملیات اب خاکی در دریاباقی می ماند
knuckle sprue
U
استخوانهای ریخته گری-فولادی که در داخل کانالهاباقی می ماند
to gloze over one's words
U
سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
I dont quite remembered to post (mail)your letter.
U
کاملا" بخاطرم ماند ( یادم نرفت ) که نامه تان را پست کنم
fairness
U
شرایطی که تا اجرای هر عمل درخواستی در سیستم در یک محدوده زمان باقی می ماند
hypothecate
U
در CL به معاملاتی اطلاق میشود که ضمن ان وثیقه دین در اختیارمدیون باقی می ماند
This is an elusive word .
U
این لغت خیلی فرار است ( درحافظه باقی نمی ماند )
twill _
U
ان خواهد
that fauit will right itself
U
خواهد شد
switching
U
خط و مدار ارتباطی که در صورت نیاز ایجاد میشود و تا زمان لازم باقی می ماند
it askes for attention
U
دقت می خواهد
he shall go
U
خواهد رفت
it will manifest it self
U
اشکار خواهد شد
the secret will open to me
U
خواهد گردید
he will go
U
خواهد رفت
input
U
دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
inputted
U
دستور زبان برنامه نویسی که منتظر ورود داده می ماند از پورت یا صفحه کلید
Well what does he want now ?
U
خوب حا لاچه می خواهد ؟
It wI'll overtake (befall) everyone.
U
دامنگیر همه خواهد شد
Its color wI'lll fade.
U
رنگش خواهد رفت
It wI'll clear up by morning .
U
تا صبح هواصاف خواهد شد
the truth will out .
<proverb>
U
یقیقت بر ملا خواهد شد .
She wI'll gradually soften .
U
تدریجا" نرم خواهد شد
i know that he will come
U
من میدانم که او خواهد امد
She wI'll regret it bitterly.
U
مثل سگ پشیمان خواهد شد
The tree wI'll die .
U
درخت خشک خواهد شد
What impudence!what never !what cheek!
U
واقعا" که خیلی رو می خواهد !
It wI'll prove to be to your disadvantage.
U
بضررت تمام خواهد شد
the lord will provide
U
خداوسیله خواهد ساخت
It wI'll get us into trouble.
U
ما را به درد سر خواهد انداخت
The folwer wI'll die for want of water.
U
گل از بی آبی خشک خواهد شد
it would be preferble to
U
بهتر خواهد بود
criterion
U
مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
it will manifest it self
U
معلوم خواهد گشت
do as you please
U
هر چه دلتان می خواهد بکنید
it will give rise to a quarrel
U
مایه ستیزه خواهد شد
steady state
U
مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و..
Surely things wI'll turn out well for him in the end.
U
مطمئنا" عاقبت بخیر خواهد شد
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
who will pay for it
U
کی هزینه انرا خواهد پرداخت
She wI'll arrive on friday morning .
U
جمعه صبح وارد خواهد شد
It wI'll spoil my appetite .
U
اشتهایم راکور خواهد کرد
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced.
U
بدجوری آبرویم خواهد رفت
accuracy
U
تعریف دقیق تر خواهد بود
He wI'll expedite our case.
U
اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
What must be must be .
<proverb>
U
آنچه باید بشود خواهد شد .
i do not u.his wanting to say
U
نمیفهم چرامی خواهد بماند
Sooner or later , he wI'll find out .
U
دیر یا زود خواهد فهمید
if he wishes to be a
U
اگرمی خواهد کسی بشود
he would be sure to like it
U
یقینا انرادوست خواهد داشت
near work
U
کاری که نگاه نزدیک می خواهد
it will give rise to a quarrel
U
نزاعی تولید خواهد کرد
who will pay for it
U
کی پول انرا خواهد داد
sticker
[guest]
U
مهمانی که نمی خواهد برود
She said it would rain and sure enough it did .
گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
This book wI'll be a great success .
U
این کتاب خیلی گه خواهد کرد
which diffrence shall be settled only by
U
..... و این اختلاف هم ازطریق داوری حل خواهد شد
A new government wI'll take office .
U
حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
outputs
U
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
output
U
ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
whatsoever he doeth shall p
U
هرچه میکند نیک انجام خواهد شد
He gave us to understand that he would help us.
U
او
[مرد]
وعده داد که به ما کمک خواهد کرد.
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion).
U
اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
on shall from a quo rum
U
جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
he is sanguine of success
U
خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
it will wear to your shape
U
بپوشیدبهترمیشود درنتیجه پوشیدن قالب تن شما خواهد شد
We shall look into the matter in due ( good ) time .
U
درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
The judge will have the final say on the matter.
U
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
U
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
He is trying to prove himself all the time.
U
او
[مرد]
همیشه می خواهد نشان بدهد از پس کار بر می آید.
He threatened to thrash the life out of me .
U
تهدیدم کردکه آنقدر کتکم خواهد زد تا جانم دربیاید
Your train will leave from platform 8.
قطار شما از سکوی شماره 8 حرکت خواهد کرد.
While the grass grows the cow starves .
<proverb>
U
تا علفها رشد کند گاو از گرسنى خواهد مرد .
stagnation thesis
U
ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
contingency plan
U
برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
end user
U
شخصی که از وسیله یا برنامه یا محصول استفاده خواهد کرد
gigo
U
اگر اطلاعات ورودی بد باشد خروجی هم بد خواهد بود
diminished radix complement
U
نمایش اعداد که در آن هر رقم در عدد از یک واحد کمتر از پایه کم خواهد شد
A guilty conscience needs no accuser.
<proverb>
U
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند.
[ضرب المثل]
He who excuses accuses himself.
<proverb>
U
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند.
[ضرب المثل]
that book will immortalize him
U
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
He warned he would go on a termless hunger strike.
U
او
[مرد]
هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
This law wI'll be a disincentive to foreign investors.
U
این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
Excuses always proceed from a guilty conscience.
<proverb>
U
کسی که پوزش می خواهد خود را متهم می کند.
[ضرب المثل]
to tell somebody something
[to let somebody in on something]
<idiom>
U
به کسی چیزی را گفتن که او نباید می دانست یا او نمی خواهد بداند.
separates
U
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separate
U
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separated
U
حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
restorationist
U
کسیکه معتقداست باینکه بشرعاقبت بسعادت اول خود نائل خواهد شد
critical engine
U
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
On Thursday it will be variably cloudy
[cloudy with sunny intervals]
.
U
پنجشنبه هوا بطور متغیر ابری و مدتی صاف خواهد بود.
default
U
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
attention code
U
حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
defaulted
U
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaults
U
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaulting
U
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
doctrinaire
U
کسی که می خواهد نظریات و اصول خودرا بدون توجه به مقتضیات اجرا کند
i/o
U
فضای ذخیره سازی موقت داده که به عنوان خروجی یا ورودی استفاده خواهد شد
hacker
U
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hackers
U
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
to keep somebody in suspense
<idiom>
U
کسی را در حالت هراس گذاشتن
[چونکه نمی داند چه پیش خواهد آمد]
He is trying to run before he has learned do walk.
<proverb>
U
او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند.
This door will not last (long)on its hinges .
<proverb>
U
این در به این پاشنه نمى ماند .
parameter
U
نرم افزاری که توابع اصل آن طبق نیاز کاربر با متغیرهای مختلف خواهد بود
parameters
U
نرم افزاری که توابع اصل آن طبق نیاز کاربر با متغیرهای مختلف خواهد بود
background
U
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
NOT function
U
تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
backgrounds
U
نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
decisions
U
مدار منط قی که روی داده دودویی کار میکند و خروجی طبق عمل خواهد بود
decision
U
مدار منط قی که روی داده دودویی کار میکند و خروجی طبق عمل خواهد بود
default
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaults
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulting
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulted
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
devices
U
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
special bastard
U
هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود
device
U
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
shelf life
U
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
Marxists
U
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxist
U
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
requests
U
متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند
request
U
متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند
requested
U
متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند
requesting
U
متنی که حاوی اطلاعاتی درباره استاندارد جدیداست واز کاربرمی خواهد که متن را بررسی کندوتوضیحات اضافی را ایجاد کند
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
previews
U
نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد
preview
U
نمایش متن یا گرافیک روی صفحه نمایش که به همان صورت چاپ خواهد شد
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
shift
U
چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
shifts
U
چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
shifted
U
چرخش بیتها در یک کلمه به طوری که آخرین بیت در محل اولین بیت درج خواهد شد
gresham's law
U
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
dediction of way
U
هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
stubs
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stub
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
targetted
U
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com