English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Iranians have a gift of tongues. U ایرانیها استعداد زبان دارند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
As the Iranians would say … U بقول ایرانیها ...
Most Iranians have visited Europi . U غالب ایرانیها به روپا سفر کرده اند
cross examination U به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
average strength U استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
translators U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translator U برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
assembly U زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
language U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages U استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages U برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
host language U زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler U که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol U Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
targetted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental U زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targets U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting U زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
author language U زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
modula U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
bal U زبان ساده شده زبان اسمبلی
He is speechless (inarticulate). U سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
professional slang U زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
mealymouthed U ادم چرب زبان شیرین زبان
interpreted U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
languages U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interprets U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language U مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
glib U چرب زبان زبان دار
Arabic U زبان تازی زبان عربی
interpreting U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpret U ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
talents U استعداد
endowments U استعداد
endowment U استعداد
unintelligent U بی استعداد
genius U استعداد
geniuses U استعداد
capacities U استعداد
capacity U استعداد
liability to disease U استعداد
inapt U بی استعداد
talented U استعداد
talent U استعداد
capability U استعداد
aptitude U استعداد
aptitudes U استعداد
predispostion U استعداد
simpleminded U کم استعداد
amplitude U استعداد
aptness U استعداد
turn U استعداد
cabiler U استعداد
turns U استعداد
talentless U بی استعداد
susceptivity U استعداد
gifted U با استعداد
parted U با استعداد
ingenuity U استعداد
susceptibility U استعداد
verve U استعداد
potentialities U استعداد
ungifted U بی استعداد
potentiality U استعداد
brilliance U استعداد
gormless U کم استعداد
property U استعداد
scottish gaelic U زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
strength U استعداد رزمی
risible faculty U استعداد خنده
strengths U استعداد رزمی
clever U باهوش با استعداد
arts U استعداد استادی
art U استعداد استادی
cleverer U باهوش با استعداد
cleverest U باهوش با استعداد
capable U با استعداد صلاحیتدار
liabilities U بدهکاری استعداد
shifts U نوبتی استعداد
tendency U توجه استعداد
liability U بدهکاری استعداد
tendencies U توجه استعداد
shifted U نوبتی استعداد
shift U نوبتی استعداد
war strenght U استعداد جنگی
resistibility U استعداد مقاومت
reproductivity U استعداد هم اوری
reproductivity U استعداد تولید
child prodigy U بچهبا استعداد
palooka U بوکسور بی استعداد
artistic aptitude U استعداد هنری
aptitude tests U ازمون استعداد
artistry U استعداد هنرپیشگی
flair U استعداد خصیصه
division slice U استعداد لشگری
end strength U استعداد نهایی
indisposedness U عدم استعداد
imitativeness U استعداد تقلید
cleverness U هوشیاری استعداد
indisposition U عدم استعداد
indispositions U عدم استعداد
frost susceptibility U استعداد یخزدگی
scholastic aptitude U استعداد تحصیلی
academic aptitude U استعداد تحصیلی
aptitude test U ازمون استعداد
capacities U گنجایش استعداد
occupational aptitude U استعداد شغلی
mechanical aptitude U استعداد فنی
capacities U استعداد مقام
sconce U جمجمه استعداد
capacity U استعداد مقام
authorized strength U استعداد مجاز
caliber U گنجایش استعداد
capacity U گنجایش استعداد
capability U استعداد پیشرفت
command strength U استعداد یکان
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
reduced strenght U حداقل استعداد جنگی
level of strength U سطح استعداد رزمی
flatlander U موج سوار کم استعداد
gifts U دارای استعداد کردن
accountable strength U استعداد قابل محاسبه
the talnet of the country U مردم با استعداد کشور
gifted U موید شخص با استعداد
allotropy U استعداد تغییر و تبدیل
differential aptitude tests U ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
talent for musics U استعداد یا ذوق موسیقی
effective strength U استعداد رزمی موثر
fabllibility U استعداد خطا کردن
accountable strength استعداد قابل توجه
attack size U استعداد وسایل درگیر در تک
scholastic aptitude test U ازمون استعداد تحصیلی
able با استعداد صلاحیت دار
versatile U دارای استعداد و ذوق
level of strength U میزان استعداد رزمی
gift U استعداد پیشکش کردن
potentialize U دارای استعداد کردن
gift U دارای استعداد کردن
gifts U استعداد پیشکش کردن
natural U مسلم استعداد ذاتی
naturals U مسلم استعداد ذاتی
habiliment U جامه استعداد فکری
knack U صدای شلاق استعداد
manpower cieling U سطح استعداد پرسنل
potentially U با داشتن استعداد نهانی
physical aptitude test U ازمون استعداد جسمانی
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
vocational aptitude test U ازمون استعداد شغلی
personnel ceiling U سقف استعداد مجاز پرسنلی
battle bill U فهرست استعداد رزمی ناو
potentiality U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
means end capacity U استعداد درک وسیله- هدف
strengths U قدرت رزمی استعداد نفری
strength U قدرت رزمی استعداد نفری
edacity U استعداد خوردن شکم پرستی
self rating U تعیین میزان استعداد خود
faculties U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculty U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
rhymester U شاعربی استعداد وکم مایه
potentialities U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
peace time complement U استعداد مجاز زمان صلح
potential U دارای استعداد نهانی پتانسیل
they are individ different U تک تک با هم فرق دارند
within living memory U به یاد دارند
it is g. believed that... U عموماعقیده دارند که ....
seashore musical ability tests آزمون های استعداد موسیقی سیشور
peace time establishment U جدول استعداد مجاز زمان صلح
they are at war with japan U باژاپن جنگ دارند
they differ materially U تفاوت کلی با هم دارند
minimus U از چندتن که یک نام دارند
Walls are ears. <proverb> U دیوارها گوش دارند .
conifers U که میوه مخروطی دارند
conifer U که میوه مخروطی دارند
they differ in kind U جنساباهم فرق دارند
they itch for a fight U کرم جنگیدن دارند
diclinous U درختانی که نر وماده دارند
They have had their differences for a long time . U مدنتهااست با هم اختلاف دارند
minnesota clerical aptitude test U ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
authorized strength of theater U استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
green thumb U استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
basilicas U کلیساهایی که سالن دراز دارند
active material U موادی که خاصیت تجزیه دارند
The courts have unlimited jurisdiction. U دادگاهها اخنیارات نامحدود دارند
to be of the mind that ... U این عقیده [نظر] را دارند که ...
My hair is falling out. U موهای سرم دارند میریزند.
ledger bait U که دریک جا روی نگاه دارند
They all acknowledge him master . U همه او را به استادی قبول دارند
The apples are bruised . U سیبها لک زده ( لکه دارند )
basilica U کلیساهایی که سالن دراز دارند
to yet had it U طرف مثبت اکثریت را دارند
The days are getting shorter now . U روزها دارند کوتاه می شوند
the run of the hills is east U تپه ها سوی خاورامتداد دارند
they are t of their doctrines U اصول خودرامحکم نگاه می دارند
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
rimester U قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
one's light s U نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com