English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
polytonality U ایجاد چندلحن دران واحد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
polytony U ایجادچند لحن دران واحد
polyandry U اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
frontogenesis U ایجاد جبهه واحد
composite video U واحد نمایش ویدیویی که یک سیگنال تصویری مرکب را می پذیرد و چندین رنگ یا سایه خاکستری ایجاد میکند
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
powering U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot U نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
ActiveX U سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
cpu U واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
morpheme U واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
functional unit U واحد در حال کار واحد تابعی
knot U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
therein U دران
offing U دران نزدیکی ها
thereabout U دران حدود
slideway U راهی که دران سر
therabout U دران حدود
then U انگاه دران هنگام
therewith U دران هنگام بدانوسیله
it is not subject to review U دران روا نیست
nautch U که دران رقاص میرقصند
i had no voice in that matter U من دران قضیه رایی نداشتم
pot liquor U اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
scrinium U لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
errors slipped in U اشتباهاتی دران راه یافت
thereis not a p of truth init U ذرهای راستی دران نیست
thumbhole U حفرهای که شست دران جابگیرد
swimming bath U تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
gill net U دامی که چون ماهی دران بیافتد
crate U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
crates U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
dish water U ابی که دران فرف شسته باشند
dish wash U ابی که دران فرف شسته باشند
deadfall U دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
actinology U دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
mainstream U مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
flashingpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
oast U کورهای که رازک را دران خشک می کنند
cellaret U گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
flashpoints U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoint U درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
dripping pan U فرفی که چکیده کباب دران میریزد
crematoriums U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
heath U زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
crematorium U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoria U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
protoxide U ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
vortex filament U خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
book message U نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
the bill defined his powers U حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
heaths U زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
effective beaten zone U منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
dies non U روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
dry town U شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
slugfest U مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
there is nothing in it U چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
lyophobic U دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
bearbaiting U نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
the room was seated for 00 U جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
oxyhydrogen blowpipe U بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
clearinghouse U سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
ringthe bull U بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
fence month U ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
he is a proficient that art U در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
turbulent flow U جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
isocracy U حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
coulisse U ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
tie in sales U حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
registers U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
catastasis U بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
vasculum U کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
register U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
polygram U طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
ready reckoner U کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
registering U فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
jardiniere U جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
mince pie U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
mince pies U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
tragi comedy U نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
indirect speech U گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
sachets U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
to prove an a U اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
sachet U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
pantechnicon U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
pot pourri U کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
pantechnicons U نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
free on quay U قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
handy dandy U بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
group contracts U قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
water hole U سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
paranoia or noea U دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
fugue U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
jumble shop U دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
light trap U اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
fugues U قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
marinades U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinading U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
portmark U علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
marinade U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
funeral home U محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
marinaded U اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
ex quay U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
rigging position U وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
ex ship U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
log rolling U دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
universal legacy U وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
dramatic monologue U نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
free trade U شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
ostensory U فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
open cycle reactor system U سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
delivered at frontier U یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
positive economics U شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
estrus U مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
esturm U مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
hemophilia U بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
compound bending U خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
replenishing phase U بخشی از سیکل عملکردموتورهای پالس جت که دران افت فشار داخل مجرا سبب ورود سوخت میگردد
fugal U وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
vortex tube U وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
grand larceny U سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
boostrap operation U عملکرد سیستم دینامیکی که دران سیکل اولیه به کمک نیرویا نیروهای خارجی شروع میشود ولی بدون ان ادامه مییابد
solariums U اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solarium U اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
isocratic U دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
incorporating mill U کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
precatory words U عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
compound compression U فشار مرکب حالت فشاری که دران لنگرپیچشی صفربوده وتمام تنشهای عمودی فشاری میباشند
thermionic tube U لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
turboprop U توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود
cyclotron U دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
exhibitionism U نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
new deal U برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
canard U رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canards U رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
singlet U خط واحد
singlets U خط واحد
units U واحد
at the same time U در ان واحد
modules U واحد
monad U واحد
plank U واحد
ones U واحد
unit U واحد
module U واحد
one U واحد
univalent U واحد
measure U واحد
single U واحد
unitage U یک واحد
unilinear U در یک خط واحد
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
chocked nozzle U خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
ppm U Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
creating U ایجاد
creations U ایجاد
generations U ایجاد
generation U ایجاد
creates U ایجاد
origination U ایجاد
creation U ایجاد
construction U ایجاد
bridging U ایجاد پل
production U ایجاد
authorship U ایجاد
developments U ایجاد
development U ایجاد
constructions U ایجاد
productions U ایجاد
create U ایجاد
scitovsky double criterion U که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
fee U بهای واحد
program module U واحد برنامه
bars U واحد فشار
lighting unit U واحد روشنایی
unity U شماره یک واحد
unit cost U هزینه واحد
stepping U واحد مجزا
ones U یک واحد یگانه
one U یک واحد یگانه
processing unit U واحد پردازنده
bar U واحد فشار
unit cell U سلول واحد
information unit U واحد اطلاعات
industrial unit U واحد صنعتی
measure U واحد میزان
object module U واحد مقصود
input unit U واحد اولیه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com