Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pitting
U
ایجاد حفره
vacuolation
U
ایجاد حفره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
phototransistor
U
نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
vesiculate
U
حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
Other Matches
ActiveX
U
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
delving
U
حفره
caverns
U
حفره
delves
U
حفره
delved
U
حفره
delve
U
حفره
loculus
U
حفره
hole
U
حفره
dales
U
حفره
sockets
U
حفره
socket
حفره
ditches
U
حفره
lacuna
U
حفره
cavern
U
حفره
thirl
U
حفره
sheugh
U
حفره
laigh
U
حفره
borings
U
حفره
fovea
U
حفره
interstice
U
حفره
cell
U
حفره
chambers
U
حفره
cells
U
حفره
sucket
U
حفره
chamber
U
حفره
hollows
U
حفره
potholes
U
حفره
hollow
U
حفره
ventricles
U
حفره
ventricle
U
حفره
dale
U
حفره
sheuch
U
حفره
venter
U
حفره
ditch
U
حفره
crater
U
حفره
cavity
U
حفره
porous
U
حفره
cavitation
U
حفره
craters
U
حفره
pothole
U
حفره
sinuses
U
حفره مغ
sinus
U
حفره مغ
holed
U
حفره
holes
U
حفره
holing
U
حفره
ditched
U
حفره
cavities
U
حفره
fossate
U
حفره دار
mold cavity
U
حفره قالب
electron hole
U
حفره الکترونی
foveate
U
حفره دار
maw
U
حفره معده
fossa
U
حفره فرورفتگی
pitted
U
حفره دار
hollows
U
گودی حفره
foveiform
U
حفره مانند
loculate
U
حفره دار
gleonid
U
حفره دار
knot hole
U
محل حفره
hollow
U
گودی حفره
foveal
U
حفره دار
ozone hole
U
حفره اوزون
caverns
U
حفره زیرزمینی
trilocular
U
دارای سه حفره
boring
U
حفره کنی
vacuolate
U
حفره مانند
vacuolation
U
تشکیل حفره
weak square
U
حفره سوراخ
crypts
U
حفره غدهای
crypt
U
حفره غدهای
charging socket
حفره جا شارژر
pit
U
گودال حفره
pit
U
حفره روباه
pits
U
گودال حفره
pits
U
حفره روباه
cavern
U
حفره زیرزمینی
vacuolar
U
حفره مانند
alveolate
U
حفره دار
cavitation
U
حفره سازی
camouflet
U
حفره ماسوره
camouflet
U
حفره زیرزمینی
calyculate
U
حفره دار
pits
U
حفره خرج چاه
electron pair
U
زوج الکترون حفره
pit
U
حفره خرج چاه
sinks
U
ته نشینی حفره یاگودال
excavation
U
گود برداری حفره
fox hole
U
سنگر حفره روباه
fuze cavity
U
حفره نصب ماسوره
chambers
U
جان لوله حفره
loculus
U
حفره کیسه گرده
chamber
U
جان لوله حفره
sink
U
ته نشینی حفره یاگودال
cellular expanded
U
بتن با حفره منبسط
vacuolar
U
حفرهای حفره دار
triloculate
U
دارای سه حفره سه یاختهای
socket bayonet
سرنیزه حفره دار
vacuolate
U
حفرهای حفره دار
loculus
U
سلول یا حفره تخمدان مرکب
lacunar
U
وابسته به حفره یا جای خالی
lacunary
U
وابسته به حفره یا جای خالی
lacunate
U
وابسته به حفره یا جای خالی
calyculate
U
دارای سطوح حفره دار
receptacle
U
حفره درون سلولی گیاه
lacunal
U
وابسته به حفره یا جای خالی
lumen
U
حفره یا مجرای عضولولهای شکل
vesicular
U
مربوط به حفره تاول دار
cavity
U
سوراخ حفره یا محفظه قالب
receptacles
U
حفره درون سلولی گیاه
hawse buckler
U
درپوش حفره زنجیر لنگر
cavities
U
سوراخ حفره یا محفظه قالب
hydrothorax
U
تجمع مایع در حفره جنب
vesiculate
U
مربوط به حفره تاول دار
vesicular
U
حفره ایجادکردن ابدانک دارکردن
tamping
U
سفت کردن حفره ها بعد ازپرکردن
hamstring
U
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstringing
U
زردپی طرفین حفره پشت زانو
lumen
U
حفره سلولی درون جدار گیاه
hamstrings
U
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrung
U
زردپی طرفین حفره پشت زانو
sitzmark
U
حفره حاصل از زمین خوردن اسکی باز
crater
U
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
craters
U
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
pit
U
منطقه فرود در پرشها حفره پشت میلههای بولینگ
pits
U
منطقه فرود در پرشها حفره پشت میلههای بولینگ
stope
U
حفره پله مانند برای استخراج سنگ معدن
loculicidal
U
شکوفا در شکاف پشت حفره یاحجره گرزن گیاه
ball and socket joint
[مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
PCMCIA
U
- سوزنی که در انتهای کارت PCMCIA درون حفره آن قرار دارد
endodontia
U
شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
endodontics
U
شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
middle ear
U
حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
cup
U
حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
ditches
U
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
cups
U
حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
ditched
U
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
cupped
U
حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
ditch
U
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
back plane
U
یک برد مدار چاپی PCB که شامل حفره هایی است که سایر بردها می توانند بازاویههای صحیح در ان جای بگیرند
earths
U
حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
earth
U
حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
faxes
U
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxed
U
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
fax
U
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxing
U
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
sullage pit
U
چاله زه کشی سنگر یا حفره زه کشی
generation
U
ایجاد
creations
U
ایجاد
developments
U
ایجاد
construction
U
ایجاد
creation
U
ایجاد
creates
U
ایجاد
development
U
ایجاد
generations
U
ایجاد
constructions
U
ایجاد
create
U
ایجاد
creating
U
ایجاد
bridging
U
ایجاد پل
origination
U
ایجاد
productions
U
ایجاد
production
U
ایجاد
authorship
U
ایجاد
forms
U
ایجاد یک شکل
stockade
U
ایجاد مانع
looping
U
ایجاد حلقه
formed
U
ایجاد یک شکل
engendering
U
ایجاد کردن
engenders
U
ایجاد کردن
form
U
ایجاد یک شکل
territorialization
U
ایجاد ناحیه
grounding
U
ایجاد زمین
system generation
U
ایجاد سیستم
housing
U
ایجاد مسکن
structuralization
U
ایجاد ساختمان
stylization
U
ایجاد سبک
engendered
U
ایجاد کردن
surging
U
ایجاد موج
amounts
U
ایجاد مجموعی از...
creating
U
ایجاد کردن
rake in the money
<idiom>
U
ایجاد تعجب
stimulation
U
ایجاد محرک
creates
U
ایجاد کردن
make waves
<idiom>
U
ایجاد دردسر
obstruction
U
ایجاد مانع
obstructions
U
ایجاد مانع
windowing
U
ایجاد پنجره
wealth creation
U
ایجاد ثروت
engender
U
ایجاد کردن
worker
U
ایجاد کننده
resonances
U
ایجاد طنین
resonance
U
ایجاد طنین
averaging
U
ایجاد میانگین
averages
U
ایجاد میانگین
averaged
U
ایجاد میانگین
screeching
U
ایجاد کردن
screeches
U
ایجاد کردن
screeched
U
ایجاد کردن
screech
U
ایجاد کردن
average
U
ایجاد میانگین
creation date
U
تاریخ ایجاد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com