English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cavitation U ایجاد حبابهای داخل یک مایع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
coolant U مایع داخل رادیاتور
coolants U مایع داخل رادیاتور
chemisorption U پیوند یک مایع یا یک گاز باسطح و یا داخل یک جسم جامد توسط پیوندها یانیروهای شیمیایی
puddle U ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
puddles U ایجاد یک قشر غیر قابل نفوذ در داخل توده خاک به وسیله مخلوطی از رس و ماسه
silicon U قطعه کوچک سیلکون در داخل و روی سطح ای که مدار کامل یا تابع منط قی ایجاد شده است .
pascal's law U هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
foams U حبابهای ریز
foam U حبابهای ریز
magnetic bubbles U حبابهای مغناطیسی
foamed U حبابهای ریز
foaming U حبابهای ریز
l.l.c U liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
ratline U عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
bends U بیرون امدن حبابهای گاز ازبافتهای بدن و اختلال درگردش خون
intercommand U داخل قسمت داخل یکان
liquid liquid chromatography U کروماتوگرافی مایع- مایع
nuclide U کلیه مواد داخل هسته اتم اجزای شیمیایی داخل هسته
ActiveX U سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
air impingment U عیبی در پرداخت هواپیما که رنگ ان مات شده و حبابهای هوا در سطح رنگ پدیدارمیشوند
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
plastic bubble keyboard U صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
aerating agent U مادهای که به بتن اضافه میشود تا توزیع حبابهای هوا را در بتن یکنواخت نماید و اثر ان ازدیادمقاومت در مقابل یخبندانهای سخت میباشد
mortise dead lock U قفل داخل کار قفل داخل درب
fluidal U مایع
watering U مایع
fulidal U مایع
liquid U مایع
liquids U مایع
liquid/gas separator U مایع
steepest U مایع
anti icing fluid U مایع ضد یخ
water U مایع
aneroid U بی مایع
watered U مایع
waters U مایع
steep U مایع
liquid hydrogen U هیدروژن مایع
liquid exygen U اکسیژن مایع
liquid oxygen U اکسیژن مایع
liquid fuel U سوخت مایع
liquid glass U شیشه مایع
liquid hydrates U مایع هیدراتها
semifluid U نیم مایع
sealing liquid U مایع اب بندی
liquid ammonia U امونیاک مایع
liquid air U هوای مایع
liquid nitrogen U نیتروژن مایع
liquefacient U مایع کننده
pool rectifier U لامپ مایع
liquefaction U تبدیل به مایع
water glass U شیشه مایع
liquefaction U مایع شدن
vitrous humor U مایع زجاجیه
liquefied gas U گاز مایع
liquid gas U گاز مایع
pool cathode U کاتد مایع
liquescence U مایع شدگی
liquescent U مایع شونده
liquid propellant U خرج مایع
semiliquid U مایع غلیظ
liquidity index U اندیس مایع
liquidly U بشکل مایع
liquified petroleum gas U گاز مایع
lox U اکسیژن مایع
sops U غذای مایع
mercury pool tube U لامپ مایع
pool cathode tube U لامپ مایع
subaqueous U زیر مایع
pool tube U لامپ مایع
spinal fluid U مایع نخاعی
liquid state U حالت مایع
sop U غذای مایع
liquid propellant U سوخت مایع
liquid soap U صابون مایع
semiliquid U مایع چسبنده
silicate of soda U شیشه مایع
semiliquid U نیمه مایع
sodium metasilicate U شیشه مایع
sodium silicate U شیشه مایع
soluble glass U شیشه مایع
paraffin oil U پارافین مایع
out back U چسب مایع
resolvent <adj.> U مایع محلل
developer liquid U مایع فهور
battery liquid U مایع باتری
furfuraldehyde U مایع الدئیدی
glue U چسب مایع
liquid crystals U کریستال مایع
glueing U چسب مایع
glues U چسب مایع
gluing U چسب مایع
dissolving <adj.> U مایع محلل
liquid crystal U کریستال مایع
cryogenic liquid U مایع سرمازا
cutback bitumen U قیر مایع
deicer U مایع ضدیخ
antidim U مایع ضد تشکیل مه
anti detonant U مایع ضد بدسوزی
fluid U مایع متحرک
condensation U مایع کردن
absorption liquid U مایع جذب
grume U مایع چسبناک
fluids U مایع متحرک
liquid foundation U کرم مایع
solvent <adj.> U مایع محلل
solvents U مایع محلل
liquidizes U بصورت مایع دراوردن
rapid curing cutback U قیر مایع زودگیر
liquidize U بصورت مایع دراوردن
out back U مایع روان شده
liquidized U بصورت مایع دراوردن
liquidizing U بصورت مایع دراوردن
cn solution U گازاشک اور مایع
coolants U مایع سرد کننده
condensation U مایع کردن گاز
coolant U مایع سرد کننده
csf U مایع مغزی- نخاعی
cerebro spinal fluid U مایع مغزی- نخاعی
hypergol U مایع قابل اشتعال
liquidising U بصورت مایع دراوردن
liquidises U بصورت مایع دراوردن
gas liquid partitions chromatography U کروماتوگرافی گاز- مایع
liquid air container U مخزن هوای مایع
dunk U در مایع فرو کردن
liquid air U هوای مایع شده
liquefiable U قابل تبدیل به مایع
eyewash U مایع چشم شویی
liquid propellant U خرج پرتاب مایع
liquefacient U مایع ترشح کننده
dunks U در مایع فرو کردن
l.n.g U گاز مایع طبیعی
dunking U در مایع فرو کردن
gas liquid chromatography U کروماتوگرافی مایع گاز
fluidize U تبدیل به مایع کردن
fluidization U تبدیل به مایع شدن
liquidised U بصورت مایع دراوردن
diergolic U خرج مایع پایدار
diergolic U سوخت مایع ثابت
liquified natural gas U گاز مایع طبیعی
filtrate U مایع تصفیه شده
filtrate U مایع زیر صافی
flammable liquid U مایع اشتعال پذیر
liquid membrance electrode U الکترود مایع غشایی
liquid rocket U راکت سوخت مایع
liquid propellant U سوخت مایع موشک
liquid measure U مقیاس حجم مایع
dunked U در مایع فرو کردن
to strain a liquid U صاف کردن یک مایع
slow curing cutback U قیر مایع دیرگیر
soldering fluid U مایع لحیم کاری
superheated liquid U مایع ابر گرم
supercooled liquid U مایع ابر سرد
electrolyte U مایع کار الکترولیت
electrolytes U مایع کار الکترولیت
sealing compound U مایع درز بند
liquefy U گداختن تبدیل به مایع کردن
liquidated U از بین بردن مایع کردن
eutectic change U تبدیل مایع به جسم جامدزودگداز
desorption U جدا کردن گاز از مایع
ascites U جمع شدن مایع در شکم
spittle U مایع مترشحه از غدد بزاقی تف
thief sample U نمونه مایع مخزن ناو
liquefied U گداختن تبدیل به مایع کردن
soak U بوسیله مایع اشباع شدن
soaks U بوسیله مایع اشباع شدن
liquefies U گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefying U گداختن تبدیل به مایع کردن
liquify U گداختن تبدیل به مایع کردن
hydrocephalus U ازدیاد غیر عادی مایع
hydrothorax U تجمع مایع در حفره جنب
hydrocephaly U ازدیاد غیر عادی مایع
liquidate U از بین بردن مایع کردن
liquidates U از بین بردن مایع کردن
LCD U صفحه نمایش کریستال مایع
liquidating U از بین بردن مایع کردن
regenerative cooling U استفاده از سرمای مایع ورودی
solgel U نیمی مایع ونیمی ژلاتینی
grid pool tube U لامپ مایع شبکه دار
reflux U جریان برگشت مایع برگردان
fluidic U مایع مانند جسم سیال یامایع
g.l.c. U gas-liquidchromatography کروماتوگرافی گاز- مایع
ullage U حجم بالای سطح مایع تانک
spread U [منتشر کردن مایع روی سطح]
pyridine U قلیای مایع بیرنگ وازت دار
geraniol U الکل اشباع شده مایع و معطر
dips U فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
dip U فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
octane U هیدروکربنهای مایع و پارافینی ایزومریک بفرومول 81H8C
consolute U ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
pints U پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
pint U پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
inks U مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
ink U مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
oleate U نمک الی اسید اولئیک مایع روغنی
within U در داخل
intra U داخل
inside U داخل
interiorly U از داخل
lineball U داخل
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com