Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tender notice
U
اگهی دعوت به مناقصه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
invitation to tender
U
دعوت به مناقصه
invite to tender
U
دعوت به مناقصه یا مزایده کردن
tendered
U
مناقصه
tendering
U
مناقصه
tender
U
مناقصه
tenders
U
مناقصه
low bids
U
مناقصه
tenderest
U
مناقصه
low tender
U
مناقصه
tendering
U
مناقصه مزایده
official submission
U
مناقصه عمومی
tender notice
U
مناقصه دهنده
public submission
U
مناقصه رسمی
bids
U
پیشنهاد مناقصه
bids
U
مناقصه مزایده
bid
U
مناقصه مزایده
bid
U
پیشنهاد مناقصه
tender
U
مناقصه مزایده
tenderest
U
مناقصه مزایده
tendered
U
مناقصه مزایده
bid bond
U
ضمانتنامه مناقصه
to invite tenders for something
U
چیزی را به مناقصه گذاشتن
tenders conditions
U
شرایط عمومی مناقصه
to advertise for bids
U
چیزی را به مناقصه گذاشتن
by tender
U
از طریق مزایده یا مناقصه
bids
U
به مناقصه یا مزایده گذاشتن
bid bond
U
ضمانتنامه شرکت در مناقصه
earnest money
U
ضمانتنامه شرکت در مناقصه
bid guarantee
U
ضمانتنامه شرکت در مناقصه
tendering
U
پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tendered
U
پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
bid
U
به مناقصه یا مزایده گذاشتن
tenderest
U
پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tender
U
پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tender bond
U
ضمانتنامه شرکت در مناقصه یا مزایده
bid bond
U
ضمانت شرکت در مناقصه یا مزایده
bid bond
U
ضمانتنامه شرکت در مناقصه یا مزایده
tenderer
U
شرکت کننده در مناقصه یامزایده
call for tender
U
برای مزایده یا مناقصه فراخواندن
tender bonds
U
ضمانت نامههای مناقصه یامزایده
bidders
U
شرکت کننده در مناقصه یامزایده
bidder
U
شرکت کننده در مناقصه یامزایده
indigitation
U
اگهی
announcement
U
اگهی
warnings
U
اگهی
notice
U
اگهی
indiction
U
اگهی
noticed
U
اگهی
announcements
U
اگهی
Annunciation
U
اگهی
warning
U
اگهی
caveat
U
اگهی
affiche
U
اگهی
advertisements
U
اگهی
infore
U
اگهی به
caveats
U
اگهی
acknowledgments
U
اگهی
acknowledgements
U
اگهی
acknowledgement
U
اگهی
poster
U
اگهی
posters
U
اگهی
ticket
U
اگهی
proclamations
U
اگهی
tickets
U
اگهی
notices
U
اگهی
noticing
U
اگهی
proclamation
U
اگهی
pin-ups
U
الصاق اگهی
annunciate
U
اگهی دادن
advertisement
U
اگهی تبلیغاتی
pin-up
U
الصاق اگهی
pin-up
U
چسبانیدن اگهی
pin up
U
الصاق اگهی
pin up
U
چسبانیدن اگهی
prognosis
U
پیش اگهی
advertize
U
اگهی دادن
forewarning
U
پیش اگهی
prospectus
U
خلاصه اگهی
advertisements
U
اگهی تبلیغاتی
pin-ups
U
چسبانیدن اگهی
prospectuses
U
خلاصه اگهی
proclamations
U
اگهی دادن
handbills
U
اگهی دستی
advertises
U
اگهی دادن
advertised
U
اگهی دادن
announcing
U
اگهی دادن
ban
U
اگهی احضار
announced
U
اگهی دادن
announce
U
اگهی دادن
banning
U
اگهی احضار
notice to mariner
U
اگهی دریایی
bans
U
اگهی احضار
play bill
U
اگهی نمایش
previous notice
U
پیش اگهی
inform
U
اگهی دادن
informing
U
اگهی دادن
handbill
U
اگهی دستی
warning order
U
دستور اگهی
informs
U
اگهی دادن
obituaries
U
اگهی در گذشت
billsticker
U
اگهی چسبان
proclamation
U
اگهی دادن
announces
U
اگهی دادن
assertion
U
بیانیه اگهی
fly bill
U
اگهی دستی
gazette
U
اعلان و اگهی
obituary
U
اگهی در گذشت
bidding
U
دعوت
invitations
U
دعوت
summon
U
دعوت
summons
U
دعوت
summonsed
U
دعوت
summonsing
U
دعوت
summoned
U
دعوت
calling
U
دعوت
summonses
U
دعوت
invitation
U
دعوت
flyers
U
اگهی روی کاغذکوچک
to paste up a playbill
U
اگهی نمایش بدیوارزدن
flyer
U
اگهی روی کاغذکوچک
fliers
U
اگهی روی کاغذکوچک
press agent
U
مامور اگهی و تبلیغ
flier
U
اگهی روی کاغذکوچک
proclamatory
U
متضمن اگهی یا اعلام
reclame
U
اگهی اغراق امیز
bulletins
U
اگهی نامه رسمی
bulletin
U
اگهی نامه رسمی
prognostic tests
U
ازمونهای پیش اگهی
to invite
[to]
U
دعوت کردن
[به]
caller
U
دعوت کننده
to call in
U
دعوت کردن
callers
U
دعوت کننده
challenge
U
دعوت بجنگ
challenged
U
دعوت بجنگ
challenges
U
دعوت بجنگ
ask
U
دعوت کردن
invited
U
دعوت کردن
invites
U
دعوت کردن
invite
U
دعوت کردن
invitation to treat
U
دعوت به مذاکره
invitation to treat
U
دعوت به معامله
convocator
U
دعوت کننده
conference call
U
دعوت به سخنرانی
invitatory
U
متضمن دعوت
convocate
U
دعوت کردن
letter of invitation
U
دعوت نامه
letter of invitation
U
رقعه دعوت
boarding call
U
دعوت به بازدید
uninvited
U
دعوت نشده
asks
U
دعوت کردن
asked
U
دعوت کردن
asking
U
دعوت کردن
unbidden
U
دعوت نشده
invitation to tender
U
دعوت به مزایده
ballyhoo
U
اگهی پر سرو صدا کردن
necrology
U
ثبت اموات اگهی فوت
defiance
U
دعوت به جنگ بی اعتنایی
I am invited tonight of all nights .
U
دعوت شدم آن هم امشب
to proffer an invitation
U
رسما دعوت کردن
invitee
U
شخص دعوت شده
exclaim
U
بعموم اگهی دادن بانگ زدن
publicizing
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicized
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
exclaimed
U
بعموم اگهی دادن بانگ زدن
the public are hereby notified
U
بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
publicizes
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicize
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
exclaiming
U
بعموم اگهی دادن بانگ زدن
publicising
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
exclaims
U
بعموم اگهی دادن بانگ زدن
publicised
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
to proclaim meetings
U
بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
publicises
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
to crash in
[to a party]
U
بدون دعوت وارد شدن
gauntlets
U
دستکش اهنی دعوت بمبارزه
To cancel ( an invitation , a passport, a cheque).
U
باطل کردن (دعوت ،گذرنامه ،چک )
rain check
U
نوید یا قول دعوت بعدی
to throw down the glove
U
بجنگ تن بتن دعوت کردن
to fling down the gauntlet
U
بجنگ تن بتن دعوت کردن
gauntlet
U
دستکش اهنی دعوت بمبارزه
to barge in
U
بدون دعوت وارد شدن
to put a notice on a door
U
اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
top billing
U
بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
gantlope
U
باند برای دست دعوت به مارزه
I accept your invitation most gratefully . I accept your invitation and regard it as a favour .
U
دعوت شما را با منت قبول می کنم
gantelope
U
باند برای دست دعوت به مبارزه
have over
<idiom>
U
شخصی را به خانه خود دعوت کردن
crash the gate
<idiom>
U
بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
to take a rain check
[ raincheck]
on an offer
[American E]
U
رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
I'd like to ask her out.
U
من دوست داشتم او
[زن]
را به بیرون دعوت کنم.
treat someone
<idiom>
U
پول کسی را پرداختن ،دعوت کردن
to withdraw the invitation to an event
U
دعوت
[نامه]
کسی به جشنی را پس گرفتن
to bechon to a person to come
U
اشاره بکسی کردن برای دعوت وی
call a metting
U
تعیین وقت و دعوت برای جلسه
to disinvite somebody from an event
U
دعوت
[نامه]
کسی به جشنی را پس گرفتن
pax britannica
U
اشتی که انگلیس کشورهای جنگجوربدان دعوت میکند
gatecrashers
U
کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
gatecrasher
U
کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
raise a fuss
<idiom>
U
قول برای تکرار دعوت درتاریخی دیگر
please reply
U
لطفا پاسخ بدهید
[به دعوت نوشته شده ای]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com