English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
If I were in your place. . . U اگر بجای شما بودم …
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
were i in his skin U اگر بجای او بودم
Other Matches
i had scarely arrived U تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
spot bowler U بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunches U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunch U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
i was under his roof U او بودم
was:iwas U من بودم
i was up late last night U بودم
i was on the watch for it U مراقب ان بودم
if i were U اگر من بودم
i passed an uneasy night U ناراحت بودم
i was under his roof U مهمان او بودم
i was in the garden U در باغ بودم
I was so tired that … U آنقدر خسته بودم که ...
i was about to go U در شرف رفتن بودم
i was under theimpression that U به این عقیده بودم که ...
i had been caught U گرفته شده بودم
i was absent for a while U یک مدتی غایب بودم
i wish i were U کاش من مرغی بودم
i would i were a child U ای کاش بچه بودم
had i seen him U اگر من او را دیده بودم
the wall U پشت دیوارایستاده بودم
were i in your place U اگر جای شما بودم
I wish I were rich . U کاش ( کاشکی ) پولدار بودم
I was sound asleep when he knocked. U وقتیکه در زد غرق خواب بودم
I saw it for myself . I was an eye –witness U خودم شاهد قضیه بودم
I was an eye witness to what happened. U من حاضر وناظر وقا یع بودم
If I were you. IF I were in your shoes. U اگر جای شما بودم
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball. مگر کف دستم را بو کرده بودم.
if i were you U اگر من جای شما بودم
I happened to be there when …. U اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
in my raw youth U در روزگارجوانی که خام وناازموده بودم
I had no choice ( alternative ) but to marry her . U محکوم بودم که با اوازدواج کنم
I was waist deep in water . U با کمر درآب فرورفته بودم
I told you , didnt I ? U من که بتو گفتم ( گفته بودم )
I was standing at the street corner . U درگوشه خیابان ایستاده بودم
i was in an awkword p U بد جوری گیر کرده بودم
i was the second to speak U دومین کسی که سخن گفت من بودم
he undid what i had done U انچه من رشته بودم او پنبه کرد
I was up all night in my bed. U من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
u.sings[ and+] U با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
i was not my self U از خود بیخود شده بودم بهوش نبودم
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. U من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
I have been deceived in you . U درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
I was absolutely infuriated. کارد میزدی خونم در نمی آمد [بی نهایت عصبانی بودم]
in his stead U بجای او
Instead of you U بجای تو
in lieu of U بجای
in payment of U بجای
in return for U بجای
in the room of U بجای
instead of U بجای
vises U بجای
vices U بجای
in exchange for U بجای
vice- U بجای
per pro U بجای
lieu U بجای
vice U بجای
he succeeded his father U بجای پدرنشست
quid pro quos U بجای عوض
quid pro quo U بجای عوض
instead of celebrating U بجای جشن
stead U بجای بعوض
instead U بجای اینکه
instead of <conj.> U بجای [بعوض]
in place of U بجای درعوض
to pass for U قلمدادشدن بجای
for U بجای از طرف
in somebody's place U بجای کسی
elsewhere U بجای دیگر
instead of vice versa U بجای برعکس این
on your marks U فرمان بجای خود
O.K. U اصط لاحی که بجای
hardwired connection U می بجای ورودی و سوکت
impersonify U بجای شخص گرفتن
instead of the other way around U بجای برعکس این
instead of the reverse U بجای وارونه این
take your mirks U فرمان بجای خود
back to your seats U برگردید بجای خود
phraseography U نشان گذاری بجای عبارت
I wI'll sign for him . U من بجای اوامضاء خواهم کرد
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
to pass for U پذیرفته یا شناخته شدن بجای
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
instead of working U بجای اینکه او کار بکند
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
instead of doing U بجای اینکه انجام بدهند
he could p for an englishman U بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
push pass U پاس با فشارچوب بجای ضربه
wicks U چیزی که بجای فتیله بکار رود
things have come to a pretty pass U کار بجای باریک رسیده است
rational dress U نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
Ferdowsi left a good name behind. U نام نیکی از فردوسی بجای مانده
ampersand U کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
i wish you would go U بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
to take the fall for somebody U مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
eat the ball U اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
conscription of weath U گرفتن پول و مال بجای سرباز
wick U چیزی که بجای فتیله بکار رود
recuperation U عمل برگرداندن لوله بجای خود
to touch ground U بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
enallage U بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
cheated U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheats U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
whipping boy U بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
put the ball on the floor U به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
ventriloquistic U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquist U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
cheat U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ventriloquists U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
to make one's mark U مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
succedaneum U دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
He left a great name behid him . U نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
pinsetter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
commodity money U پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
oaf U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
ants U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
oafs U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
ant U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
overstand U بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
pinspotter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
persepolis U شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ack U علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
mutual terms U شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
scratch pad U یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
scratch pads U یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
order arms U فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
hydroplanes U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaning U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplane U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaned U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
lightest U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
light U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
mince pie U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
mince pies U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
Molotov cocktail U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktails U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
the piping time U زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
kinnikinnic U برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
interior label U بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
anth U :پیشوندهاییست بمعنی >ضد<و >مخالف < و >درعوض <و>بجای < و غیره مثل :ANTIchrist
spot pass U پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
manrope U طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
anti U :پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
lighted U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
designated hitter U بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
hendiadys U عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
wampun U خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
puncheon U ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
rebounding U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounds U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
jelutong U ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
rebound U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
netball U بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
rebounded U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
wampum U صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
antimatter U جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
kauri U کاج بلند زلاند جدیدکه صمغ ان برای روغن جلاو بجای کهربابکارمیرود
wampumpeag U صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
hi U فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. U برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
partial carry U فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
streamers U یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
streamer U یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
plots U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plotted U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
low resolution graphics U توانایی نمایش بلاکهای گرافیکی با اندازه حروف یا تنظیم مجدد شکل ها روی صحفه بجای استفاده از پیکسهای جداگانه
plot U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
post card U کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
clackvalve U دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
periphrastic conjugation U صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
goofy foot U موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
pilot method U عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
goldbrick U جنس بی ارزشی که بجای جنس بهاداری فروخته میشود
changelings U بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
squidding U استفاده از طعمه مصنوعی بجای طعمه طبیعی درماهیگیری
conceptual tool U وسیلهای برای کار با نظریه ها بجای کار با اشیاء
changeling U بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
thrashing U وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند
virtual U تصویر کامل ذخیره شده در حافظه بجای اینکه بخشی از آن که نمایش داده شده است
elf child U بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اندمیگذارند
euphemize U استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
graphics U شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
ringing the changes U ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
ego loss programming U تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
sclaff U ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
well behaved U که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
well-behaved U که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
stepped lines U خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
wireless network U شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند
pen U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penned U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com