Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
if you don't watch it
U
اگر احتیاط نکنید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Dont spoil the child .
U
بچه را خراب نکنید (لوس نکنید )
army reserve command
U
فرماندهی احتیاط نیروی زمینی قسمت احتیاط ارتش
cease loading
U
پر نکنید
keep at it
U
ول نکنید
NO PARKING
U
پارک نکنید!
neglecting
U
دیدبانی نکنید
neglect
U
دیدبانی نکنید
Stop pushing!
U
عاجز نکنید !
neglected
U
دیدبانی نکنید
neglects
U
دیدبانی نکنید
hold hard
U
عجله نکنید
Don't cut it too short.
زیاد کوتاه نکنید.
exclude me.
U
من را حساب نکن
[نکنید]
!
leave me out
U
من را حساب نکن
[نکنید]
!
Do not include me
U
من را حساب نکن
[نکنید]
!
Dont count (bank)on me.
U
روی من حساب نکنید
please dont forget it
U
خواهش دارم فراموش نکنید
Keep stI'll. Stay put . Dont move.
U
تکان نخورید (حرکت نکنید )
do not waste your breath
U
خودتان را بیخود خسته نکنید
don't wait the dinner for me
U
ناهاعرابرای خاطرمن معطل نکنید
Do not do any thing without due reflection .
U
بدون فکر قبلی اقدامی نکنید
Be quiet so as not to wake the others.
U
ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
There is no hurry , there is plenty of time .
U
عجله نکنید وقت زیاد داریم
you must w the signal
U
ناهار را برای خاطر من معطل نکنید
cease engagement
U
درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home .
U
اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
neglect
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglecting
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
skip it
U
در رهگیری هوایی یعنی تک راقطع کنید یا تک نکنید یارهگیری موقوف
neglected
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neutralize track
U
هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
Never spend money before you have earned it.
هرگز قبل از پول درآوردن، پول خرج نکنید.
caution
U
احتیاط
rashes
U
بی احتیاط
rash
U
بی احتیاط
for fealty of
U
با احتیاط
cautions
U
احتیاط
cautioned
U
احتیاط
cautioning
U
احتیاط
incosiderate
U
بی احتیاط
circumspective
U
با احتیاط
cautel
U
احتیاط
prudent
[discreet]
<adj.>
U
با احتیاط
retenv
U
احتیاط
canniness
U
احتیاط
forgetter
U
بی احتیاط
guardless
U
بی احتیاط
incircumspect
U
بی احتیاط
yoghurts
U
احتیاط
yoghurt
U
احتیاط
yoghourts
U
احتیاط
yogurts
U
احتیاط
ciecumspect
U
با احتیاط
prudence
U
احتیاط
discreet
<adj.>
U
با احتیاط
imprudent
U
بی احتیاط
careful
U
با احتیاط
discretion
U
احتیاط
circumspection
U
احتیاط
nicety
U
احتیاط
reserve
U
احتیاط
discretional
<adj.>
U
با احتیاط
reserves
U
احتیاط
reserving
U
احتیاط
reservation
U
احتیاط
reservations
U
احتیاط
niceties
U
احتیاط
discrete
<adj.>
U
با احتیاط
precautious
U
با احتیاط
well-advised
U
با احتیاط
closeness
U
احتیاط
vigilance
U
احتیاط
prudish
U
با احتیاط
precaution
U
احتیاط
precautions
U
احتیاط
injudicious
U
بی احتیاط
incautious
U
بی احتیاط
indiscreet
U
بی احتیاط
improvident
U
بی احتیاط
operational reserve
U
احتیاط عملیاتی
measure of prevention
U
احتیاط کاری
prudentially
U
از روی احتیاط
mobile reserve
U
احتیاط متحرک
prudential
U
از روی احتیاط
reserve force
U
نیروی احتیاط
with reserve
U
بقید احتیاط
wariness
U
احتیاط کار
to take in a reef
U
احتیاط کردن
tactical reserve
U
احتیاط تاکتیکی
reservedness
U
احتیاط کاری
reserve officer
U
افسر احتیاط
reserve echelon
U
رده احتیاط
cautiously
U
از روی احتیاط
discreetness
U
احتیاط کاری
indiscreet
U
بی تمیز بی احتیاط
circumspectly
U
ازروی احتیاط
charily
U
از روی احتیاط
unresponsive
U
بدون احتیاط
prudently
U
از روی احتیاط
cautiousness
U
احتیاط کاری
reserve
U
احتیاط یدکی
prudent
U
از روی احتیاط
cautelous
U
احتیاط کار
cannily
U
از روی احتیاط
reservedly
U
از روی احتیاط
ca'canny
U
با احتیاط جلورفتن
battle reserve
U
احتیاط جنگی
discreetnss
U
احتیاط کاری
floating reserve
U
احتیاط سیال
warily
U
احتیاط کار
reserves
U
احتیاط یدکی
reserving
U
احتیاط یدکی
general reserve
U
احتیاط عمومی
hands down
U
بدون احتیاط
chary
U
با احتیاط ودقیق
in case
U
برای احتیاط
fabian
U
احتیاط کار
reserve center
U
مرکز احتیاط
for the sake of precaution
U
برای احتیاط
precautions
U
حزم احتیاط کردن
Be careful !
U
احتیاط کن ( مواظب باش )!
To err on the side of caution.
U
جانب احتیاط راگرفتن
army reserve
U
احتیاط نیروی زمینی
forethought
U
مال اندیشی احتیاط
Mind what you're doing!
[Be careful!]
U
احتیاط کن
[مواظب باش ]
!
He drives recklessly.
U
بی احتیاط رانندگی می کند
precaution
U
حزم احتیاط کردن
Caution demands that . . .
U
شرط احتیاط آنست که …
Ton play safe . To tread cautiously.
U
با احتیاط عمل کردن
over caution
U
احتیاط بیش اندازه
reserve center
U
مرکز اموزش احتیاط
reserve mobilization
U
بسیج نیروهای احتیاط
bold
U
خشن وبی احتیاط
bolder
U
خشن وبی احتیاط
boldest
U
خشن وبی احتیاط
to be on guard
U
بودن احتیاط کردن
to keep guard
U
بودن احتیاط کردن
warily
U
از روی احتیاط محتاطانه
tactical reserve
U
نیروهای احتیاط تاکتیکی
wariness
U
از روی احتیاط محتاطانه
reserve components
U
قسمتهای احتیاط ارتش
treading on eggshells
<idiom>
U
[اگر شما روی پوست تخم مرغ راه می روید به این معنیست که شما تمام تلاشتان را می کنید تا کسی را ناراحت نکنید.]
walking on eggshells
<idiom>
U
[اگر شما روی پوست تخم مرغ راه می روید به این معنیست که شما تمام تلاشتان را می کنید تا کسی را ناراحت نکنید.]
to handle something with care
U
چیزی را با احتیاط جابجا کردن
mincingly
U
با احتیاط با فرو گذاری حقیقت
floating reserve
U
نیروی ذخیره احتیاط متحرک
ready reservist
U
جزو احتیاط اماده به خدمت
unadvied
U
تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
unadvised
U
تند وبی ملاحظه بی احتیاط
To be on the safe side.
U
خیلی احتیاط بخرج دادن
base reserves
U
ذخایرپادگانی نیروی احتیاط پادگانی
army reserve
U
قسمت احتیاط نیروی زمینی
guarded
U
احتیاط امیز ملاحظه کار
assembly
U
محل بسیج افراد احتیاط
reserved list
U
صورت افسران دریایی ذخیره یا احتیاط
stalks
U
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
guard
U
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guarding
U
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guards
U
احتیاط نرده روی عرشه کشتی
Handle the boxes with care.
U
جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
precautions
U
درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
affiliated unit
U
یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
to play it safe
U
با احتیاط عمل کردن
[اصطلاح روزمره]
stalked
U
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
precaution
U
درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
stalking
U
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
to edge one's way
[towards something]
U
[به چیزی]
آهسته و با احتیاط نزدیک شدن
stalk
U
قدم زدن وحرکت کردن با احتیاط
mobilization
U
به حرکت دراوردن تحرک بخشیدن بسیج احتیاط ها
yellow arc
U
محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
reservoir
U
سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
reservoirs
U
سرباز احتیاط یا ذخیره روغن ذخیره توپ
initial reserves
U
ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
ready reserve
U
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
civil reserve air fleet
U
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com