English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deoxidation U اکسیژن گیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
deoxygenate U اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
Other Matches
oxygen convertor U مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
oxygenize U با اکسیژن ترکیب کردن اکسیژن زدن
maximal oxygen consumption per minute U حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
maximal aerobic power U بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen uptake U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
He's a wet blanket. U او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
oxybiont U اکسیژن زی
oxygen carrier U اکسیژن بر
empyreal air U اکسیژن
oxygen U اکسیژن
oxygen U گاز اکسیژن
oxygenate U اکسیژن امیختن
oxygenate U اکسیژن زدن
liquid exygen U اکسیژن مایع
liquid oxygen U اکسیژن مایع
deoxygenation U اکسیژن زدایی
lox U اکسیژن مایع
oxygen cylinder U مخزن اکسیژن
oxygenated U اکسیژن زدن
oxyacetylene welding U جوش اکسیژن
oxidization U ترکیب با اکسیژن
steno oxibiant U اکسیژن کم تاب
oxygenates U اکسیژن امیختن
oxygenating U اکسیژن زدن
oxygenated U اکسیژن امیختن
oxygenating U اکسیژن امیختن
oxidation U ترکیب با اکسیژن
oxygen U اکسیژن دار
oxygen cylinder U سیلندر اکسیژن
acidic oxide U اکسیژن اسیدی
oxygenation U ترکیب با اکسیژن
oxygenation U اکسیژن زنی
oxygenation U امیزش با اکسیژن
oxygenization U اکسیژن دهی
oxygenize U با اکسیژن امیختن
deoxidate U بی اکسیژن کردن
atmospheric oxygen U اکسیژن هوا
oxygen ration U نسبت اکسیژن
oxygenates U اکسیژن زدن
acidity coefficient U نسبت اکسیژن
deoxidize U بی اکسیژن کردن
oxygen debt U بدهی اکسیژن
oxygen debt U وام اکسیژن
oxygen deficit U کمبود اکسیژن
oxygen deficit U کسر اکسیژن
oxygen extraction U جذب اکسیژن
anoxia U کمبود اکسیژن
oxidizes U با اکسیژن ترکیب کردن
oxidised U با اکسیژن ترکیب کردن
oxidises U با اکسیژن ترکیب کردن
hypoxia U کاهش اکسیژن بافت
oxidising U با اکسیژن ترکیب کردن
oxidize U با اکسیژن ترکیب کردن
oxidizing U با اکسیژن ترکیب کردن
hypoxemia U کاهش اکسیژن بافت
oxygen acid U اسید اکسیژن دار
maxvo U حداکثر اکسیژن مصرفی
chemical oxygen demand U نیاز شیمیایی اکسیژن
oxyacid U اسید اکسیژن دار
c.o.d U نیاز شیمیایی به اکسیژن
acetylene oxygen flame U شعله استیلن اکسیژن
eudiometry U سنجش اکسیژن هوا
volcanize U جوش اکسیژن زدن
rebreather U سیستم اکسیژن مداربسته
aqualungs U دستگاه تنفس اکسیژن
aqualung U دستگاه تنفس اکسیژن
oxides U ماده شیمیایی از اکسیژن
oxide U ماده شیمیایی از اکسیژن
oxyhydrogen U اکسیژن امیخته به ایدروژن
maxvo U بیشینه اکسیژن مصرفی
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
b.o.d U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
hypoxia U کمبود اکسیژن در بافتهای بدن
deoxidize U از صورت ترکیبی با اکسیژن دراوردن
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
oxidation U عمل ترکیب اکسیژن با جسم دیگری
tetroxide U ترکیب دارای چهار اتم اکسیژن
nitrous acid U اسیدی که کمتراز تیزاب اکسیژن دارد
monoxide U اکسیدی که اکسیژن وفلز ان برابر باشد
acyl oxygen fission U گسسته شدن پیوند اسیل-اکسیژن
protoxide U ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
vulcanization U حرارت زیاد جوش اکسیژن لاستیک وفلزات
The room is stuffy. U هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
isatin U رنگ قرمزی که از ترکیب نیل با اکسیژن بدست می اید
oxyhydrogen blowpipe U بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
ozone U نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
continuous flow oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
oxygen bottle U محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
demand oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
ageing U ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
anoxia U فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
his severity relaxed U از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
digamy U دو زن گیری دو شوهر گیری
measuring converter U مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
with the utmost rigour U با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
phenolic epoxy U خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
pressure breathing U تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pulmotor U دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
point voting system U سیستم رای گیری عددی سیستم رای گیری امتیازی
compression molding process U فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
atomic weight U وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است
declinating station U ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter U وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
moving iron instrument U دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
recapturing U پس گیری
resumption U از سر گیری
retractaion U پس گیری
monogyny U یک زن گیری
catch U بل گیری
exorcism U جن گیری
recaptures U پس گیری
lutation U گل گیری
bias U سو گیری
dewatering U اب گیری
biases U سو گیری
recapture U پس گیری
luting U گل گیری
recaptured U پس گیری
exorcisms U جن گیری
skim U کف گیری
recature U پس گیری
skimmed U کف گیری
skims U کف گیری
scorification U کف گیری
churning U کره گیری
stamping U قالب گیری
moulding U قالب گیری
fueling U سوخت گیری
crackdown U سخت گیری
crackdowns U سخت گیری
standardization U معیار گیری
conscription U سرباز گیری
sound absorbing U صدا گیری
dialing U شماره گیری
spile U سوراخ گیری
abdication U کناره گیری
syntheses U نتیجه گیری
voting U رای گیری
exaction U سخت گیری
permissiveness U اسان گیری
vendettas U انتقام گیری
vendetta U انتقام گیری
derivation U مشتق گیری
forming U شکل گیری
derivations U مشتق گیری
factorization U فاکتور گیری
error correction U خطا گیری
gauging U اندازه گیری
paralysis U زمین گیری
recruitment U سرباز گیری
sedimentation U لای گیری
garth U سد یا بندماهی گیری
separatism U کناره گیری
metering U اندازه گیری
gaging U اندازه گیری
interpolation U درون گیری
interpolations U درون گیری
scotomization U نادیده گیری
originationu U سرچشمه گیری
recruitment U توان گیری
nitrification U نیتروژن گیری
scorification U تفاله گیری
halieutics U ماهی گیری
noise suppression U پارازیت گیری
number dialling U شماره گیری
restrictions U جلو گیری
synthesis U نتیجه گیری
measure U اندازه گیری
sternly U با سخت گیری
integration U انتگرال گیری
silting up U لای گیری
stake-out U زیرنظر گیری
module U اندازه گیری
modules U اندازه گیری
follow up U پی گیری کردن
sampling U نمونه گیری
modeling U سرمشق گیری
measurement U اندازه گیری
measurements U اندازه گیری
nitpicking U بهانه گیری
decision making U تصمیم گیری
moulds U قالب گیری
moulded U قالب گیری
mould U قالب گیری
backing up U پشتیبان گیری
bailment U امانت گیری
piscatology U فن ماهی گیری
extraction U عصاره گیری
against time U تایم گیری
decoppering U مس گیری کردن
decoction U عصاره گیری
declipping U لکه گیری
to hug oneŠs chains U بغل گیری
amphimixis U جفت گیری
emulsification U عصاره گیری
molds U قالب گیری
decarburization U کربن گیری
venality U رشوه گیری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com