English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cold swage U اهنگری کردن در حالت سرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drop froge U اهنگری کردن حدیدهای اهنگری حدیدهای
forge U اهنگری کردن
smith U اهنگری کردن
forges U اهنگری کردن
hollow forge U اهنگری کردن مجوف
hot forge U اهنگری کردن گرم
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
forging U اهنگری
smithies U اهنگری
smithery U اهنگری
smithcraft U اهنگری
smith's shop U اهنگری
smithy U اهنگری
forges U کوره اهنگری
blanker U حدیده اهنگری
buldozer U کوره اهنگری
forgeability U قابلیت اهنگری
forgeable U قابل اهنگری
swage U سنبه اهنگری
stithy U دکان اهنگری
vise U گیره اهنگری
drop forging U اهنگری سقوطی
crucibles U بوته اهنگری
crucible U بوته اهنگری
tuyere U دهانه دم اهنگری
buldozer U ماشین اهنگری
forging crack U اهنگری شکافی
forging grade steel U فولاد اهنگری
black smith, hand hammer U چکش اهنگری
smith's shop U کارگاه اهنگری
furnace forge U اهنگری کورهای
sledge U چکش اهنگری
forging burst U اهنگری انفجاری
black smiths, sledge hammer U پتک اهنگری
sledges U چکش اهنگری
hot forging die U حدیده اهنگری گرم
drop press U پتک خودکار اهنگری
cold pressed forging U اهنگری فشاری سرد
drop hammer die U حدیده اهنگری گرم
hot working brass U برنج قابل اهنگری
open die forging U اهنگری حدیده ازاد
anvil block U سندان مخصوص اهنگری
swage U قالب یا پرس اهنگری
smithy U فلز فروشی اهنگری
drop hammer U پتک خودکار اهنگری
black smiths, top swage U قالب و سنبه اهنگری
smithies U فلز فروشی اهنگری
drop forging press U پرس اهنگری حدیدهای
forge pig iron U اهن خام اهنگری
forged steel U فولاد اهنگری شده
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
forge U ساختن کوره یا کارگاه اهنگری
forges U ساختن کوره یا کارگاه اهنگری
forging U قطعه اهنگری کوره کاری
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
three square U سوهان اهنگری دارای مقطع مثلث شکل
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
uncouple U از حالت زوجی خارج کردن
to declare a state of emergency U اعلان کردن حالت اضطراری
cold galvanize U گالوانیزه کردن در حالت سرد
cold roll U نورد کردن در حالت سرد
deconcentrate U از حالت تغلیظ خارج کردن
cold reduce U نورد کردن در حالت سرد
dive bombing U بمباران کردن در حالت شیرجه
to defend aggressively U در حالت تدافع بازی کردن [ورزش]
to stonewall U در حالت تدافع بازی کردن [ورزش]
safing U از حالت مسلح بودن خارج کردن
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
demilitarized U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
demilitarised U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarises U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarising U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizes U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demobilization U بر طرف کردن حالت بسیج عمومی
demilitarize U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizing U از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
done for <idiom> U ویران کردن ،به حالت نزار درآمدن
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
mode U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
modes U وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
reader U یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
readers U یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
escape character U کلیدی روی صفحه کلید که به کاربر امکان وارد کردن کد espace را میدهد برای کنترل حالت ابتدایی یا عملیات کامپیوتر
decollate U جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
preparation U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations U تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
cold swaging machine U دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
housekeeping U در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
hallucinated U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinates U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinating U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
hallucinate U گرفتار اوهام وخیالات شدن حالت هذیانی پیدا کردن هذیانی شدن
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
reprisals U در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisal U در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
postures U حالت
stated U حالت
queasiness U حالت قی
posturing U حالت
postured U حالت
feverishness U حالت تب
stating U حالت
states U حالت
temperaments U حالت
state- U حالت
posture U حالت
tempered U حالت
temperament U حالت
glass eyed U بی حالت
estate U حالت
estates U حالت
tempers U حالت
status U حالت
makes U حالت
state U حالت
if U حالت
grain U حالت
make U حالت
idiocrasy U حالت
expression U حالت
attitudes U حالت
expressions U حالت
disposition U حالت
attitude U حالت
condition U حالت
self U حالت
phase U حالت
phased U حالت
stance U حالت
phases U حالت
temper U حالت
situation U حالت
moods U حالت
febricity U حالت تب
pyreticosis U حالت تب
unexpressive U بی حالت
cases U حالت
predicament U حالت
predicaments U حالت
manner U حالت
line condition U حالت خط
mood U حالت
fettle U حالت
ill conditioned U بد حالت
stances U حالت
case U حالت
situations U حالت
miriness U حالت باطلاقی
initial state U حالت اغازی
input mode U حالت ورودی
insert mode U حالت درج
isopiestic U حالت فشارمتعادل
iciness U حالت یخی
milkiness U حالت شیری
linearity U حالت طولی
inactive status U حالت انتساب
in form U خوش حالت
in a state of depression U در حالت افسردگی
locative U حالت مکانی
ignition condition U حالت احتراق
i.c. U حالت اولیه
lucid interval U حالت افاقه
logical state U حالت یک منطقی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com