English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
upstater U اهل شمال استان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
northing U عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه
northwest U شمال غرب شمال غربی
north-west U شمال غربی در شمال غرب
northeast U شمال شرقی شمال شرق
north west U شمال غرب شمال غربی
north north east U میان شمال و شمال خاور
north east U شمال شرق شمال شرقی
north by cast U میان شمال و شمال شرقی
north-east U شمال شرقی در شمال شرق
holarctic U وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
provinces U استان
province U استان
county U استان
counties U استان
provice U استان
shires U استان
eparchy U استان
shire U استان
nomarchy U استان
state bank U بانک استان
court of appeal U دادگاه استان
massachusett U استان ماساچوست
manchuria U استان منچوری
sectionalism U استان گرایی
massachusetts U استان ماساچوست
Azerbaijan U استان آذربایجان
court of province U دادگاه استان
courts of appeal U دادگاه استان
stating U دولت استان
Zanjan U استان زنجان
Moldavia U استان ملداوی
states U دولت استان
state U دولت استان
stated U دولت استان
state- U دولت استان
county towns U حاکم نشین استان
county town U حاکم نشین استان
shires U به استان تقسیم کردن
maritime U استان بحری یاساحلی
welch U اهل استان ولزانگلستان
shire U به استان تقسیم کردن
pomeranian U اهل استان "ژپومرانیا"
county magestrate U قاضی دادگاه استان
hawk eye U کنیه اهل استان ایوا
Nain U شهر نائین در استان اصفهان
hoosier U لقب استان ومردم ایندیانا
Qainat U منطقه قائنات در استان خراسان
Welsh U اهل استان ولز انگلستان
sectionalism U طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
posse comitatus U قدرت قانونی یک بخش یا یک استان
welsher U اهل استان ولز انگلستان
state flower U گل علامت مخصوص هر استان یا کشور
the story is at an end U استان به پایان رسیده است
quebec U استان " کبک " در مشرق کانادا
welcher U اهل استان ولز انگلستان
texas U استان تکزاس درکشورهای متحده امریکا
tarheel U اهل استان کارولینای شمالی امریکا
propretor U کنسول فرماندار استان قدیم روم
jayhawker U لقب اهالی استان کانزاس دراتازونی
the principality of wales U استان WALES که اسما بران حکومت دارد
the principality U استان WALES که اسما بران حکومت دارد
illinois U استان >ایلی نویز< در ایالت متحده امریکا
state attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state's attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
north <adj.> U شمال
north U شمال
northerly U شمال
north U در شمال
north-eastern U رو به شمال شرق
magnetic north U شمال مغناطیسی
north-western U شمال غربی
north western U شمال غربی
north-easterly U شمال شرقی
north-east U شمال شرق
northwest U شمال باختری
north west U شمال باختر
true north U شمال حقیقی
north wind U باد شمال
northeast U شمال خاوری
northern U ساکن شمال
northeastern U شمال شرقی
northwestern U شمال غربی
northwardly U سوی شمال
north westerly U شمال غربی
north westerly U در شمال باختر
NW U شمال غربی
north-eastern U از شمال خاوری
Libya U شمال افریقا
arctic U قطب شمال
North Pole U قطب شمال
northerly U به سمت شمال
north-westerly U در شمال باختر
north-westerly U شمال غربی
north U باد شمال
north U روبه شمال
the north pole U قطب شمال
northerner U اهل شمال
northerners U اهل شمال
true north U شمال جغرافیایی
ina northerly direction U سوی شمال
grid north U شمال شبکه
arcturus U نگهبان شمال
north easterly U شمال شرقی
north-west U شمال غرب
northbound U عازم شمال
epsilon bootis U رایت شمال
north east U شمال خاور
true north U شمال واقعی
compass rose U شمال نما
north east U در شمال خاور
northeastward U شمال شرقی
compass north U شمال مغناطیسی
Flemish Mannerism U انقلاب شمال اروپا
north-eastern U به سوی شمال شرق
smew U مرغابی شمال اروپاواسیا
Arctic Circle U مدار قطب شمال
NW U مخفف شمال غرب
ina northerly direction U بطرف شمال شمالا
ice foot U دیواره یخ درنواحی شمال
celestial north pole U قطب شمال عالم
compass north U شمال قطب نما
northernmost U دورترین محل در شمال
northwester U طوفان شمال غربی
rubicon U رودی در شمال ایتالیا
magnetic north pole U قطب شمال مغناطیسی
northwardly U بطرف شمال شمالی
northward U بسوی شمال شمالا
northeaster U باد شمال خاوری
norther U بیشتر بطرف شمال
northeastward U بطرف شمال شرقی
northeastern U مربوط به شمال شرقی
northeaster U نسیم شمال شرقی
northwards U بسوی شمال شمالا
Nordic U وابسته به شمال اروپا
north light roof U بام شمال نور
north easter U باد شمال خاور
northwestwards U بطرف شمال غربی
north wester U باد شمال باختر
northwester U باد شمال غربی
lemming U موش صحرایی قطب شمال
arctic U وابسته بقطب شمال سرد
uptown U واقع در محلات شمال شهر
steelhead U ماهی ازاد شمال امریکا
piedmont U ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
barbary U کشوران اسلامی شمال افریقا
narwhale U نهنگ دریایی قطب شمال
moored U اهل شمال افریقا مسلمان
polar U وابسته به قطب شمال وجنوب
narwhal U نهنگ دریایی قطب شمال
narwal U نهنگ دریایی قطب شمال
moorish U وابسته به اهالی شمال افریقا
moors U اهل شمال افریقا مسلمان
moor U اهل شمال افریقا مسلمان
lemmings U موش صحرایی قطب شمال
euroclidon U بادطوفانی شمال شرقی درمدیترانه
low dutch U زبان شمال المان و هلندی
general grant U کمک دولت مرکزی به مقامات محلی به عنوان مثال کمک به اموزش و پرورش استان
inkberry U درخت خاص شمال شرق امریکا
laplander U اهل در شمال اسکاندیناوی زبان لایلاندی
north-eastern U وابسته به شمال شرق ایالات متحده
The aircrafts was flying in a northerly direction. U هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
trouvere U شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
troy U شهر تروا در شمال غربی اسیای صغیر
bald eagle U نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
shaman U کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
fox grape U انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
white crappie U ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
bald eagles U نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
declination U مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
Expressionism U [جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
Nahavand U شهر نهاوند [در شمال غربی ایران نزدیک همدان]
gadwall U اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
new england U نام شش ایالت در شمال خاوراتازونی در امتداداقیانوس اهالی انراگویند
English style U [نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
gyrocompass U نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
azimuth U نقطه شمال دایره قائمی که از مرکز جسم عبور میکند
Ditterling U [تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
true track U تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
jackrabbit U نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
wimp U آدم دست و پا چلفته [شمال آلمان] [خفت آور ] [اصطلاحات نوجوانان]
Rudbar U شهر رودبار [این شهر در استان قزوین به بافت فرش در اندازه های مختلف و استفاد از پود سفید یا خاکستری یا صورتی شناخته شده است.]
lion rug U فرش شیری [این طرح بیشتر مربوط به استان فارس و عشایر آن منطقه بوده و گاه در طرح از شتر و یا حیوانات دیگر نیز استفاده می شود.]
Hispano-Moresque U [سبک معماری ساختمان های شمال آفریقا در صده هشت تا پانزده میلادی]
blue law U قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
lapland U ناحیه شمال سوئدونروژ وفنلاند وشوروی که محل سکونت اقوام لاپ میباشد
blue laws U قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
Indian summer U هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers U هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Farahan U فراهان [این ناحیه در استان مرکزی با بافت های هراتی، میناخانی و گل حنائی در قرن نوزدهم میلادی بازار جهانی خوبی داشته و شاخص آن استفاده از پودهای آبی و صورتی بوده است.]
Reihan U ریحان [شهری در استان مرکزی و نزدیک اراک که به بافت طرح های هراتی و افشان یا زمینه قرمز شهرت داشته و اکثر فرش های آن بصورت تک پودی بافته می شوند.]
Sarouk U ساروق [حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
upstate U وابسته به بخش شمالی ایالت شمال ایالت نیویورک
arcturus U نگهبان شمال الفا- گاوران الفا- عوا ارکتوروس
rhaeto romanic U زبان لاتین سوئیس شرقی وایتالیای شمال شرقی
baltic U دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com