English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 185 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
theories of punishment U اهداف مجازات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
punitive damages U خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
quantitative objectives U اهداف کمی
monetary targets U اهداف پولی
economic goals U اهداف اقتصادی
conflicting goals U اهداف متضاد
qualitative objectives U اهداف کیفی
plan targets U اهداف برنامه
policy objectives U اهداف سیاستی
policy objectives U اهداف موردنظر
complementary goals U اهداف مکمل
macroeconomic goals U اهداف اقتصاد کلان
general purpose machine U دستگاه برای اهداف مختلف
all purpose machine U دستگاه برای اهداف مختلف انیورسال
multi purpose vehicle U وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
software mointor U برنامهای که برای اهداف سنجش بکار می رود
package U برنامههای کامپیوتر و نحوه کار برای اهداف مخصوص
packaged U برنامههای کامپیوتر و نحوه کار برای اهداف مخصوص
packages U برنامههای کامپیوتر و نحوه کار برای اهداف مخصوص
transversal U اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
bayonetting U سیستم الکترونیکی که به هواپیما امکان رسیدن به اهداف زمینی را میدهد
bayonetted U سیستم الکترونیکی که به هواپیما امکان رسیدن به اهداف زمینی را میدهد
bayonets U سیستم الکترونیکی که به هواپیما امکان رسیدن به اهداف زمینی را میدهد
check sum U جمع ارقام یا بیت ها که برای اهداف ازمایشی بکار می رود
bayonet U سیستم الکترونیکی که به هواپیما امکان رسیدن به اهداف زمینی را میدهد
inference U مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
inferences U مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
critical path analysis U تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
demagogisme U استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
terrorism U عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
sanctioning U مجازات
penalties U مجازات
pains and penalties U مجازات
sanctioned U مجازات
sanctions U مجازات
castigation U مجازات
sanction U مجازات
retribution U مجازات
penalty U مجازات
reprimands U مجازات
punishment U مجازات
reprimanding U مجازات
reprimanded U مجازات
reprimand U مجازات
rocket [British E] U مجازات
the lash U مجازات
wite U مجازات
mitigation of punishment U تخفیف مجازات
principal punishment U مجازات اصلی
punitory U متضمن مجازات
punishability U مجازات کردنی
commutation U تخفیف مجازات
communication of punishment U ابلاغ مجازات
punishability U قابلیت مجازات
punishment of a minor offence U مجازات تکدیری
absolution U انصراف از مجازات
castigator U مجازات کننده
culpability U قابلیت مجازات
reformative punishment U مجازات تادیبی
degradatory punishment U مجازات ترذیلی
theories of punishment U فلسفه مجازات
suspension of punishment U تعلیق مجازات
fasces U قدرت مجازات
supplementary punishment U مجازات تکمیلی
to death penalty U اعدام مجازات
disciplinary punishment U مجازات انضباطی
pecuniary penalty U مجازات مالی
pecuniary pumishment U مجازات نقدی
pecuniary punishment U مجازات نقدی
severe punishment U مجازات شاق
deterrent punishment U مجازات ارعابی
deterrennt punishment U مجازات ترهیبی
reprieval U تعلیق مجازات
forfeitable U قابل مجازات
criminous U مستحق مجازات
doom U حکم مجازات
culpable U قابل مجازات
death penalty U مجازات اعدام
capital punishment U مجازات اعدام
capital punishment U اعدام مجازات
punish U مجازات کردن
probation U تعلیق مجازات
sentencing U حکم به مجازات
accessory punishment U مجازات تبعی
to get ticked off [British E] <idiom> U مجازات شدن
to get a rocket [British E] <idiom> U مجازات شدن
sentences U حکم به مجازات
punishment U کیفر مجازات
punishable U قابل مجازات
punishable U مستحق مجازات
sentence U حکم به مجازات
punished U مجازات کردن
degrading punishment U مجازات ترذیلی
sanctions U مجازات کردن
suspended sentence U مجازات تعلیقی
sanctioning U مجازات کردن
suspended sentences U مجازات تعلیقی
sanctioned U مجازات کردن
agravation of punishment U تشدید مجازات
divine legislation U تشدید مجازات
punishes U مجازات کردن
sanction U مجازات کردن
satyagraha U اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
punishable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
finger-wagging U مجازات [اصطلاح روزمره]
indictable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
reproof U مجازات [اصطلاح روزمره]
penal <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
censure U مجازات [اصطلاح روزمره]
culpable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات
on probation U به شرط تعلیق مجازات
actionable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
on probation U در دوره تعلیق مجازات
chargeable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
it is death to U مجازات 0000مرگ است
commutation U تبدیل مجازات به اخف
sanctions U تصدیق مجازات اقتصادی
sanctioning U تصدیق مجازات اقتصادی
suit the punishment to the crime U انطباق مجازات بر جرم
reprieve U تعلیق اجرای مجازات
reprieves U تعلیق اجرای مجازات
sanctioned U تصدیق مجازات اقتصادی
penal code U قانون مجازات عمومی
penal codes U قانون مجازات عمومی
reprieving U تعلیق اجرای مجازات
reprieved U تعلیق اجرای مجازات
sanction U تصدیق مجازات اقتصادی
punishes U مجازات کردن کیفر دادن
punished U مجازات کردن کیفر دادن
punish U مجازات کردن کیفر دادن
reprieving U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieve U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieved U مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieves U مجازات کسی را بتعویق انداختن
probation order U دستور یا حکم تعلیق مجازات
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات بودن
lynch U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynches U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lictor U پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
to give a suspended sentence [British E] U حکم دوره تعلیق مجازات دادن
capital U قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
peine for et dure U مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
to suspend somebody's sentence on probation U مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
to place somebody on probation U مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
to be broken on the wheel U روی چرخ گاری مردن [نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
fabianism U نحله سوسیالیستی معتدل که به سال 4881 درانگلستان تشکیل شد و در واقع پایه حزب کارگر محسوب میشود . اصحاب این مسلک باعقاید مارکس در زمینه لزوم کشمکش طبقاتی و نیز انقلاب و شدت عمل جهت وصول به اهداف سوسیالیزم موافقت ندارند
The culpable action may be done wilfully or by negligence. U عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
probation officer U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
immunity U به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
war crimes U اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
persistent offender U مجرم مصر به تکرار جرم در CL هر گاه کسی پس ازرسیدن به 12 سال سه بارمرتکب جرایمی که مجازاتشان حبس است بشودمشمول تجدید مجازات میشود
preventive detention U تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
gallows U چوبه دار مجازات اعدام با دار
penal statute U قانون جزایی قانون مجازات
corporal punishment U کیفر بدنی مجازات بدنی
impunity U معافیت از مجازات معافیت از زیان
capital punishment U کیفر اعدام مجازات اعدام
fouled U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foul U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
speaking with prosecutor U در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com