English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
moulage U انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fingerprinted U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprint U انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
dactyloscopy U انگشت نگاری
dactylagraphy U انگشت نگاری
soleprint U انگشت نگاری از پا
To take fingerprints. U انگشت نگاری کردن
finger print department U اداره انگشت نگاری
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
To finger something. U به چیزی انگشت زدن
percuss U بازدن انگشت یا الت دیگری چیزی را ازمودن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
mitten U دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
mittens U دستکش دارای یک جابرای چهار انگشت ویکجابرای انگشت شست
pictography U تصویر نگاری رمز نگاری
lifted U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
feedback U اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
recordings U نگارش
recording U نگارش
versions U نگارش
version U نگارش
dipartment of publications U اداره نگارش
department of publications U اداره نگارش
pen U شیوه نگارش
penned U شیوه نگارش
penning U شیوه نگارش
pens U شیوه نگارش
depiction U نگارش تعریف
depictions U نگارش تعریف
record U یادداشت نگارش
freedom of the press U ازادی نگارش
meteorgraph U الت نگارش
to grieve over anything U برای چیزی
touch-types U نگارش با روش پرماسی
styles U خامه سبک نگارش
xylograph U نگارش روی چوپ
styling U خامه سبک نگارش
gutter press U نگارش هایامطبوعات پست
obscurantism U سبک نگارش مبهم
surveillance video recording U نگارش ویدئوی نظارتی
styled U خامه سبک نگارش
style U خامه سبک نگارش
touch-typing U نگارش با روش پرماسی
touch-typed U نگارش با روش پرماسی
touch-type U نگارش با روش پرماسی
stylistics U فن نگارش سبک شناسی
look to <idiom> U آمادگی برای چیزی
request U تقاضا برای چیزی
requested U تقاضا برای چیزی
requesting U تقاضا برای چیزی
to grumble at any thing U برای چیزی غرغرکردن
requests U تقاضا برای چیزی
inclinable to something U مساعد برای چیزی
illusionism U نگارش یا توصیف منافر وهمی
aerometeorograph U دستگاه نگارش عوامل هواسنجی
surrealism U سبک نگارش خیالی سوررئالیسم
demands U تقاضا برای انجام چیزی
to look at the black side [about something] U بدبین بودن [برای چیزی]
steeper U فرف برای خیساندن چیزی
I'd like something to eat. چیزی برای خوردن میخواهم.
demanded U تقاضا برای انجام چیزی
I'd like something to drink. چیزی برای نوشیدن میخواهم.
demand U تقاضا برای انجام چیزی
take for <idiom> U اشتباه شخصی برای چیزی
security blanket <idiom> U استفاده از چیزی برای راحتی
to give reasons for a thing U دلیل برای چیزی اوردن
in defence of somebody [something] U برای دفاع از کسی [چیزی]
application [for something] U درخواست نامه [برای چیزی]
ask U برای چیزی بی تاب شدن
asked U برای چیزی بی تاب شدن
approval U توافق برای استفاده از چیزی
to try something on U چیزی را برای امتحان پوشیدن
asks U برای چیزی بی تاب شدن
to get something to somebody U برای کسی چیزی را آوردن
asking U برای چیزی بی تاب شدن
to make amends for something U کفاره دادن برای چیزی
to atone for something U کفاره دادن برای چیزی
catch at U برای گرفتن چیزی کوشیدن
sexualize U جنس برای چیزی تعیین کردن
cellarage U حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
consigned U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
within reach of gunshot U کوشش کردن برای رسیدن به چیزی
To set a limit to everything. U برای هر چیزی حدی قائل شدن
consign U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
impetrate U برای چیزی لابه واستغاثه کردن
to make a r for something U برای رسیدن به چیزی نقاش کردن
to make a study of something U برای بدست اوردن چیزی کوشیدن
to set measures to anything U برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
to make amends for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
to refuse somebody admittance to something U پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
anthropomorphism U تصور شخصیت انسانی برای چیزی
to atone for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
to store up something U انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
demands U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
to negotiate for something U گفتگو و معامله کردن برای چیزی
demand U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
demanded U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
nothing remains to be told U چیزی برای گفتن باقی نمیماند
to save for something U پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی
make room for someone or something <idiom> U برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
consigning U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
to call somebody to [for] something U از کسی برای چیزی درخواست کردن
stepper U چیزی که برای پله بکار می رود
spoon-feed <idiom> U ساده کردن چیزی برای کسی
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
to save up for something U برای چیزی صرفه جویی کردن
lanyards U طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
lanyard U طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
to graps at anything U برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
consigns U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
pnemograph U الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
autobiographies U نگارش شرح زندگی شخصی بوسیلهء خود او
autobiography U نگارش شرح زندگی شخصی بوسیلهء خود او
applying U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
measure U عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
to be the obvious thing [for somebody or something] U آشکار [بدیهی] بودن [برای کسی یا چیزی]
to commandeer something U چیزی را [بدون اجازه] برای خود برداشتن
apply U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
wringer U ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود
applies U تقاضا برای چیزی معمولا به صورت نوشته
to seek a remedy for something U چاره یا درمان برای چیزی جستجو کردن
represented U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
make something out <idiom> U ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
Do you have nothing to declare? U آیا چیزی برای اعلام به گمرک دارید؟
represents U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
to open something to [the] traffic U چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
represent U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
put up to <idiom> U وسوسه کردن کسی برای انجام چیزی
to e. with person on a thing U کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
To lick ones lips . U شکم خود را برای چیزی صابون زدن
bring up <idiom> U معرفی چیزی برای بحث (مذاکره)آوردن
pay through the nose <idiom> U برای چیزی پول زیادی خرج کردن
to push for an answer [in reference to something] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
cash on the barrelhead <idiom> U پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
pick wickian U شبیه پیکویک قهرمان داستان نگارش چارلز دیکنز
amulet U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
amulets U دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
throw one's weight around <idiom> U ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
not to have a prayer of achieving something U کمترین شانس هم برای بانجام رسانیدن چیزی رانداشتن
permutations U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
permutation U تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
to always find something to gripe about U همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
to not give a smeg about something [British E] U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
to not give a shit about something U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
Would you like something to drink? <idiom> U آیا چیزی برای نوشیدن می خواهید؟ [غذا و آشپزخانه]
balance U برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
laniard U طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
rain check <idiom> U بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
balances U برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
to recount something to someone [formal] U برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
to offshore something U چیزی را [برای سود بیشتر] به خارج [از کشور] بردن [اقتصاد]
(in) care of someone <idiom> U فرستادن چیزی برای کسی ازروی آدرس شخص دیگری
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
to not give a damn about something [somebody] U برای چیزی [کسی] اصلا مهم نباشد. [اصطلاح روزمره]
On the recent developments he had nothing to say. U در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
get a word in <idiom> U یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
to suggest it is appropriate to do so [matter] U پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
planch U صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
peg U میله چوبی با نوک تیز [برای محکم بستن چیزی به آنها]
dipsticks U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
dipstick U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
label U قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
labelled U قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
labels U قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
restrict U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricting U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
cut corners <idiom> U [زمانی که چیزی برای صرفه جویی در هزینه به طور بد انجام شده است]
labeling U قطعهای کاغذ یا کارت متصل به چیزی برای نمایش دستورات استفاده یا یک آدرس
restricts U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
monograph U تک نگاری
monographs U تک نگاری
arteriography U رگ نگاری
hydrography U اب نگاری
hydrographic U اب نگاری
reticulum U نگاری
angiography U رگ نگاری
pipelines U زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
pipeline U زمان بندی ورودیهای ریزپردازنده وقتی چیزی رخ نداده است برای افزایش سرعت
litotes U کوچک قلم دادن چیزی برای افزایش اهمیت ان ویااجتناب ازانتقاد شکسته نفسی
how about <idiom> برای ارائه پشنهاد یا جویا شدن نظر دیگران در مورد چیزی یا کاری استفاده می شود
picture writing U تصویر نگاری
stylistics U سلیس نگاری
electrotype U برق نگاری
eco mapping U بوم نگاری
leetter writing U نامه نگاری
letter writer U نامه نگاری
tachygraphy U تند نگاری
letter writing U نامه نگاری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com