Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
i speak under correction
U
انچه می گویم ممکن است درست نباشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
perpetuting testtimony
U
تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
figuring
U
آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figure
آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
figures
U
آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
boolean operation
U
یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
logic
U
یکی از دو سطح ممکن مدار دیجیتال . سطح ها به صورت 1 و 0 هستند یا درست و نادرست
I feel strongly about this.
U
جدی می گویم.
i dare say
U
به جرات می گویم بسیارمحتمل است
Now get this straight.
U
گوشهایت را خوب با ؟ کن ببین چه می گویم
I tell you this in all seriousness.
U
این موضوع ؟ ؟ کاملا"جدی می گویم
I mean business. I mean it.
U
شوخی نمی کنم جدی می گویم
I realy mean it .
U
جدی می گویم فکر نکن تعارف می کنم
You mark my words .
U
ببین کجاست که بهت می گویم ؟( بگفته ام گوش کن )
join
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersections
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meet
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function
U
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersection
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
conjunctions
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction
U
تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false
U
1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
alternation
U
تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
union
U
تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction
U
تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation
U
تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
assertion
U
1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
that which
U
انچه
whatever
U
هر انچه
whatever
U
انچه
so far as
U
تا ان اندازه که انچه
i lent him what money i had
U
انچه پول ...
what
U
هرچه انچه
for a iknow
U
انچه من می دانم
for aught i know
U
انچه من میدانم
oive such as you have
U
انچه که داریدبدهید
as far as i can see
U
انچه من می فهمم
as for as i know
U
انچه من میدانم
as far as in me lies
U
انچه از من بر می اید
pitcherful
U
انچه دریک سبوجابگیرد
the needful
U
انچه باید کرد
purview of a book
U
انچه کتابی فرامیگیرد
penful
U
انچه در یک قلم جا گیرد
more than needs
U
بیش از انچه بایسته
makefast
U
انچه قایق را به ان میبندند
he did his level best
U
انچه از دستش برامدکرد
ties of friendship
U
انچه دوستی اقتضامیکند
tempers
U
درست ساختن درست خمیر کردن
tempered
U
درست ساختن درست خمیر کردن
temper
U
درست ساختن درست خمیر کردن
out of sight out of mind
U
از دل برود هر انچه از دیده برفت
the requirements of the law
U
انچه درقانون قید شده
cartful
U
انچه دریک گاری جا بگیرد
do the necessary
U
انچه باید کرد بکنید
my sentiment toward him
U
انچه من راجع باواحساس میکنم
so far as i can guess
U
انچه من میتوانم حدس بزنم
capful
U
انچه دریک کلاه جابگیرد
it purports that
U
انچه از این فهمیده میشوداین که .....
my recollectio of it is
U
انچه من بیادمی اورم اینست
layered
U
انچه مربوط به لایه ها باشد
i did all in my power
U
انچه در توانم بود کردم
i paid his d. wages
U
مزد او را انچه لازم بود دادم
whatsoe'er
U
هیچ هیچگونه هرقدر انچه هرانچه
he undid what i had done
U
انچه من رشته بودم او پنبه کرد
bound
U
انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
penny worth
U
انچه برابر یک پنی میتوان خرید
the document purports that
U
انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
redefinable
U
انچه مجددا قابل تعریف است
what you see is what you get
U
انچه می بینید همان است که بدست می اورید
findings
U
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
fortuitism
U
اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
whaterer
U
هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه
finding
U
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
judiciousness
U
قضاوت درست تشخیص درست
i overpaid him for his work
U
مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
at least
U
هیچ نباشد
unrepresentative
U
کسیکهداراینظراتعمومیوعام نباشد
to be on the safe side
U
باقی نباشد
be the spitting image of someone
<idiom>
U
درست مثل کسی بودن
[درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
fortuist
U
کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
nemo dat quod non habet
U
هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
low priority work
U
کاری که مهم نباشد
not too expensive
U
خیلی گران نباشد.
For all we know he may be living .
U
از کجامعلوم که زند ؟ نباشد
inadmissibly
U
چنانکه روایاجایز نباشد
impasse
U
حالتی که از ان رهایی نباشد
to not give a hoot in hell for something
U
برایشان اصلا مهم نباشد.
square peg in a round hole
<idiom>
U
شخصی که مناسب کاری نباشد
simplest
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
to not give a stuff about something
[British E]
U
برایشان اصلا مهم نباشد.
The shell does not always contain a pearl.
<proverb>
U
همیشه در صدف گوهر نباشد .
to not give a toss about something
[British E]
U
برایشان اصلا مهم نباشد.
extraneously
U
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
unless otherwise agreed
U
اگر توافق دیگری نباشد
indefensibly
U
چنانکه دفاع بردار نباشد
inexpressively
U
چنانکه زبان دار نباشد
simple
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
other things being equal
U
اگر برای چیزهای دیگر نباشد
right out
<idiom>
U
به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
Just sign here and leave at that .
U
اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
null
U
لیستی که حاوی هیچ چیز نباشد
illegal
U
دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
sinecures
U
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
rigid
U
یک چیز محکم که قبل خم شدن نباشد
sinecure
U
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
armistise
U
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
factory
U
قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
capital expenditure
U
هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
poll degree
U
درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
factories
U
قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
no man's land
U
سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
relevantly
U
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
If anything ,it is more expensive.
U
اگر گرانتر نباشد مسلما" ارزانتر نیست
breach of trust
U
کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
gentelmen's agreement
U
کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
machine address
U
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
to not give a shit about something
U
برای چیزی اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح رکیک]
an insolvent estate
U
دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
She is forty if a day .
U
چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
to not give a smeg about something
[British E]
U
برای چیزی اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح رکیک]
to not give a damn about something
[somebody]
U
برای چیزی
[کسی]
اصلا مهم نباشد.
[اصطلاح روزمره]
What You See Is All You Get
U
برنامهای که خروجی صفحه نمایش آن به صورت دیگر قابل چاپ نباشد.
EXOR
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative
U
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
purchase
U
هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
unformatted
U
1-فایل متن که حاوی هیچ دستور فرمت , حاشیه یا نحوه نوشتن نباشد.2-
lapped
U
ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
unpriced
U
درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
purchased
U
هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchases
U
هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
lap
U
ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
materialism
U
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
exclusive
U
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
book value
U
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ideology
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies
U
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
workable
<adj.>
U
ممکن
feasible
U
ممکن
posse
U
ممکن
makable
<adj.>
U
ممکن
possible
U
ممکن
posses
U
ممکن
executable
<adj.>
U
ممکن
practicable
<adj.>
U
ممکن
contrivable
<adj.>
U
ممکن
doable
<adj.>
U
ممکن
feasible
<adj.>
U
ممکن
possible
[doable, feasible]
<adj.>
U
ممکن
makable
[spv. makeable]
<adj.>
U
ممکن
achievable
<adj.>
U
ممکن
makeable
<adj.>
U
ممکن
conceivable
U
ممکن
manageable
<adj.>
U
ممکن
thinkable
U
ممکن
stacked
U
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stack
U
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacks
U
پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
lapful
U
به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
whateer
U
هرانچه انچه هرانچه هرقدر هرچه
concertina fold
U
قسمت دیگر به جهت مخالف تاکاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار بگیرد و به دخالت کاربر نیازی نباشد
common nuisance
U
منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
possibility
U
چیز ممکن شق
perchance
U
ممکن است
ternary
U
با سه حالت ممکن
warnings
U
توجه به خط ر ممکن
multilevel
U
با مقادیر ممکن
perhaps
U
ممکن است
as far as possible
U
هر چه ممکن است
impracticable
<adj.>
U
غیر ممکن
interactive
U
را ممکن میکند
inexecutable
<adj.>
U
غیر ممکن
possibilities
U
چیز ممکن شق
unfeasible
<adj.>
U
غیر ممکن
probable error
U
خطای ممکن
available
U
ممکن الحصول
to be posible
U
ممکن بودن
impossible
U
غیر ممکن
mayhap
U
ممکن است
possible capacity
U
گنجایش ممکن
warning
U
توجه به خط ر ممکن
nerds
U
شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerd
U
شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
legs
U
مسیر ممکن در یک تابع
leg
U
مسیر ممکن در یک تابع
minimise
U
کوچک کردن تا حد ممکن
to the nth degree
<idiom>
U
بالاترین وجه ممکن
probable error
U
خطای ممکن
[ریاضی]
pron to
U
با حداکثر سرعت ممکن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com