English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
what you see is what you get U انچه می بینید همان است که بدست می اورید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
same U یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
i say U به بینید
do the necessary U اقدام لازم بعمل اورید
No sooner was he gone than he was kI'lled . U رفتن همان ( همانا ) وکشته شدن همان
prophet's green U رنگ سبز نبی [این رنگ از ترکیب رنگ نیل یا همان رنگ آبی با رنگینه های زرد بدست آمده از گیاهان بوجود می آید و آنرا به رنگ اولین پرچم اسلام و یا گنبد حضرت خاتم الانبیا نسبت می دهند.]
It is the same pottage and the same bowl. <proverb> U همان آش است و همان کاسه .
synchronous U فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
same U همان چیز همان
drawing U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawings U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
that which U انچه
whatever U انچه
whatever U هر انچه
what U هرچه انچه
so far as U تا ان اندازه که انچه
for aught i know U انچه من میدانم
oive such as you have U انچه که داریدبدهید
i lent him what money i had U انچه پول ...
for a iknow U انچه من می دانم
as far as i can see U انچه من می فهمم
as far as in me lies U انچه از من بر می اید
as for as i know U انچه من میدانم
he did his level best U انچه از دستش برامدکرد
penful U انچه در یک قلم جا گیرد
more than needs U بیش از انچه بایسته
makefast U انچه قایق را به ان میبندند
pitcherful U انچه دریک سبوجابگیرد
ties of friendship U انچه دوستی اقتضامیکند
the needful U انچه باید کرد
purview of a book U انچه کتابی فرامیگیرد
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
layered U انچه مربوط به لایه ها باشد
capful U انچه دریک کلاه جابگیرد
it purports that U انچه از این فهمیده میشوداین که .....
my recollectio of it is U انچه من بیادمی اورم اینست
so far as i can guess U انچه من میتوانم حدس بزنم
my sentiment toward him U انچه من راجع باواحساس میکنم
the requirements of the law U انچه درقانون قید شده
cartful U انچه دریک گاری جا بگیرد
do the necessary U انچه باید کرد بکنید
out of sight out of mind U از دل برود هر انچه از دیده برفت
i paid his d. wages U مزد او را انچه لازم بود دادم
redefinable U انچه مجددا قابل تعریف است
he undid what i had done U انچه من رشته بودم او پنبه کرد
whatsoe'er U هیچ هیچگونه هرقدر انچه هرانچه
bound U انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
penny worth U انچه برابر یک پنی میتوان خرید
the document purports that U انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
findings U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
finding U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
i speak under correction U انچه می گویم ممکن است درست نباشد
whaterer U هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه
fortuitism U اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
i overpaid him for his work U مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
fortuist U کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
nemo dat quod non habet U هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
breach of trust U کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
same U همان
this same U همان
thingummy U همان
identical U همان
selfsame U همان
idem U همان
very U همان
identic U همان
accordingly U از همان قرار
one U یکی از همان
nothing short of U عینا همان
of that ilk U دارای همان جا
of that ilk U اهل همان جا
ones U یکی از همان
equally <adv.> U به همان طریق
self-same U همان خود
same U همان جور
same U همان کار
self same U همان خود
very U همان همین
instatu quo U در همان حال
i went on the instant U در همان ان رفتم
i went that instant U در همان ان رفتم
it is the same thing U همان است
s.c U همان دعوی
s.c U همان پرونده
of the same kind U از همان نوع
therabout U در همان نزدیکی
the reinbefore U همان سندیاقرارداد
selfsame U درست همان
that once U همان یک بار
just as well <adv.> U به همان طریق
just as well <adv.> U همان مقدار
equally <adv.> U همان مقدار
for that matter <idiom> U به همان علت
at the very beginning U از همان اولش
materialism U فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
even U دارای همان تاریخ
It comes to the same thing . U باز هم همان ؟ یشود
He would never retract . U هر چه بگوید همان است
idem U همان نویسنده در همانجا
we are in the same way U ما هم همان حال را داریم
She promised to bring it but never did . U همان آوردنی که بیاورد !
ones U عین همان یکی
one U عین همان یکی
In the ( same ) usual place. U در همان جای همیشگه
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
of even date U دارای همان تاریخ
quasi- U مشابه یا تقریباگ همان
it is much the same U تقریبا همان است
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
What so ever a man soweth ,that shall he also reap. <proverb> U هر چه بکارى ,همان درو مى کنى .
What wI'll be woll be. U هر چقدر قسمت با شد همان می شود
lighter shade U از همان رنگ ولی روشن تر
step jump U پرش و برگشت روی همان پا
about as high U تقریبا` همان اندازه بلند
equivalents U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
isomeric U متشابه الترکیب دارای همان اجزا
equivalent U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
thereinbefore U در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
synchronous U آنچه همان با دیگری اجرا شود.
i wrote as neatly as he did U من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
lapful U به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
whateer U هرانچه انچه هرانچه هرقدر هرچه
This is the very thing I wanted. U این همان چیزی است که دلم می خواست
echo U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
This is just what I want . This is the very thing I want . U این دقیقا" همان چیزی است که می خواهم
abs U پیشوندیست لاتینی که همان پیشوند ab میباشد و بمعنی
And that is it period . I have nothing more to say . and that is final . U همان است که گفتم ( برو برگرد ندارد )
timed U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
one two U تظاهر شمشیربازبه دفاع و حمله در همان مسیر
echoing U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
time U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
echoed U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
per U همان طور که در الگو نشان داده شده
echoes U برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
times U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
constants U فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
democratic network U شبکه همان که همه ایستگاهای آن حق تقدم یکسان دارند
European rose U طرح گل رز اروپایی [که نام دیگر آن همان گل فرنگ است.]
constant U فیلد داده که همواره همان تعداد حروف را دارد
times U سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
timed U سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
ipsilateral U قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
positive U که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
time U سیگنال ساعت که تمام قط عات سیستم را همان میکند
loop jump U پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
exception U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
real time U عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
production missile U موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
synchronous U سیستمی که در آن تمام وسایل با سیگنال ساعت اصلی همان هستند
exceptions U چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
landgrave U لقب برخی از شاهزادگان المانی کنت زمین همان است
busman's holiday U تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
counter jump U پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
bears U تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
synchronous U شبکهای که تمام اتصالات آن با یک سیگنال زمان بندی همان شده است
real time U زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
synchronous U حالت سیستمم که عملیات و رویدادها با سیگنال ساعت همان شده است
bear U تا شاید در مدت اجل بتواند همان کالا را به قیمت ارزانتر بخرد
by U بدست
at the hand of U بدست
pick up U بدست اوردن
acquire بدست آوردن
acquires U بدست اوردن
obtains U بدست اوردن
acquiring U بدست اوردن
procure U بدست اوردن
to come to hand U بدست امدن
obtainment U بدست اوری
procured U بدست اوردن
procures U بدست اوردن
procuring U بدست اوردن
procurer U بدست اورنده
to go to the wright U بدست استادافتادن
catcher U بدست اورنده
come by U بدست اوردن
get at able U بدست اوردنی
hand in hand U دست بدست
get table U بدست اوردنی
get round U بدست اوردن
attenuation U بدست آوردن
securer U بدست اورنده
attainable U بدست اوردنی
impetrate U بدست اوردن
acquirable U بدست اوردنی
acquirer U بدست اورنده
come by <idiom> U بدست آوردن
gained U بدست اوردن
earns U بدست اوردن
get U بدست اوردن
earn U بدست اوردن
get U بدست امده
providers U بدست اورنده
provider U بدست اورنده
earned U بدست اوردن
gets U بدست امده
offers U بدست اوردن
offer U بدست اوردن
getting U بدست اوردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com