English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 49 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
keynesian revolution U انقلاب کینزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
neo keynesians U اقتصاددانان جدید کینزی گروهی که نظریات اقتصادی انها بر خلاف نظریات طرفداران مکتب پولی است
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
counter-revolutions U ضد انقلاب
upheaval U انقلاب
upheavals U انقلاب
counter revolution U ضد انقلاب
counter-revolution U ضد انقلاب
revolutions U انقلاب
mutations U انقلاب
solstice U انقلاب
mutation U انقلاب
revolution U انقلاب
palace revolution U انقلاب کاخی
green revolution U انقلاب سبز
revolutionist U پیشوای انقلاب
revolutionizer U انقلاب اور
russian revolution U انقلاب روسیه
summer solstic U انقلاب تابستانی
summer solstice U انقلاب تابستانی
solstitium U نقطه انقلاب
solstitial point U نقطه انقلاب
solstice U نقطه انقلاب
revolutionary guards U پاسداران انقلاب
agrarian revolution U انقلاب ارضی
agricultural revolution U انقلاب کشاورزی
commercial revolution U انقلاب بازرگانی
counterrevolution U قیام بر ضد انقلاب
counterrevolution U انقلاب متقابل
french revolution U انقلاب فرانسه
industrial revolution U انقلاب صنعتی
winter solstice U انقلاب زمستانی
Flemish Mannerism U انقلاب شمال اروپا
revolt U بهم خوردگی انقلاب
revolts U بهم خوردگی انقلاب
palace revolution U انقلاب کاخ نشینان
midwinter U چله زمستان انقلاب زمستانی
solstitium U [نقطه] انقلاب [ستاره شناسی]
counter-revolution U جنبش برای سرکوبی انقلاب
counter-revolutions U جنبش برای سرکوبی انقلاب
sansculottism U پیروی از اصول انقلاب افراطی
sturm und drang U نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
loyalist U کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalists U کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
The novel depicts life in prerevolutionary Russia. U این رمان زندگی در پیش از انقلاب روسیه را نشان می دهد.
new marxism U مکتب اختراعی "ژرژ سورل " که عمدتا" بر تحریک افکارزحمتکشان به انقلاب متکی است
counter revolution U عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
south american revolution U انقلاب امریکای جنوبی نهضت سیاسی امریکای جنوبی در اوائل قرن 91 که به جنگ بین استقلال طلبان ان خطه با استعمارگران اسپانیایی و بالاخره استقلال این مستعمرات منجر شد
fabianism U نحله سوسیالیستی معتدل که به سال 4881 درانگلستان تشکیل شد و در واقع پایه حزب کارگر محسوب میشود . اصحاب این مسلک باعقاید مارکس در زمینه لزوم کشمکش طبقاتی و نیز انقلاب و شدت عمل جهت وصول به اهداف سوسیالیزم موافقت ندارند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com