Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
i gave it a slight press
U
انرا کمی فشار دادم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
give it a good wash
U
خوب انرا شستشو بدهید خوب انرا بشویید
i warned him of danger
U
او را از خطراگاهی دادم
I asked for ...
من سفارش ... را دادم.
i lost the train
U
قطار را از دست دادم
i gave the beggar one rial
U
یک ریال به ان گدا دادم
i gave him some others
U
چندتای دیگر به او دادم
i paid the debt plus interest
U
بدهی را با بهره ان دادم
i took up where he left
U
از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
i assured him of that
U
به او در این باره اطمینان دادم
I asked for a small portion.
من یک پرس کوچک سفارش دادم.
I asked for the child.
من یک برای بچه سفارش دادم.
That's not what I ordered.
آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
i did that last
U
ان کار را اخر از همه انجام دادم
i lent him what money i had
U
هرچه پول داشتم به او وام دادم
i parted from
U
تمام ان دارایی یا مال را ازدست دادم
I clinched a lucrative deal.
U
معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
all that property
U
تمام ان دارایی یامال داازدست دادم
i paid his d. wages
U
مزد او را انچه لازم بود دادم
I listend but heard nothing .
U
گوش دادم ولی چیزی نشنیدم
i floored the paper
U
پاسخ همه پرسشهایی را که در کاغذ بود دادم
I missed the connection.
U
من اتوبوس
[قطار هواپیمای]
رابط را از دست دادم.
i swore him to secrecy
U
او را سوگند دادم که راز راپوشیده نگاه دارد
cabin pressure
U
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
I did the work ,but he got the credit.
U
کار رامن انجام دادم ولی امتیازش ر ااوگرفت
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction.
U
د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
i overpaid him for his work
U
مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
i lost my friends
U
دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
pressurized cabin
U
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
him who
U
انرا که
neither i or he sees it
U
نه من انرا می بینم نه او
had searched
U
انرا می یافتید
i have a secure grasp of it
U
انرا گرفته ام
i saw it
U
انرا دیدم
lowlander
U
اسکاتلندکه انرا lowlandsمینامند
give it a rinse
U
انرا بشویید یا اب بکشید
give it a shake
U
انرا تکان دهید
give it a twist
U
انرا پیچ بدهید
i do not have the courage
U
جرات انرا ندارم
send it by post
U
با پست انرا بفرستید
i am out of p with it
U
دیگرحوصله انرا ندارم
he sold the good ones
U
خوبهای انرا فروخت
i can make nothing of it
U
هیچ انرا نمیفهم
we must winnow away the refuse
U
اشغال انرا باید
i saw it my self
U
من خودم انرا دیدم
i had it signed
U
انرا به امضاء رساندم
imyself saw it
U
من خودم انرا دیدم
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
U
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
U
دارای فشار یکسان خط هم فشار
we made heavy weather of it
U
انرا خیلی سخت دیدیم
it mokes it yet easier
U
انرا اسانترهم میکند انرابازاسانترمیکند
who will pay for it
U
کی پول انرا خواهد داد
who will pay for it
U
کی هزینه انرا خواهد پرداخت
sculpsit
U
انرا تراشیده یاحجاری کرد
shearling
U
گوسفندی که یک بار پشم انرا
you have perhaps seen it
U
شاید انرا دیده باشید
i sold it to one abdullah
U
به عبدالله نامی انرا فروختم
i kind of liked it
U
من تا اندازهای انرا دوست داشتم
i am out of p with it
U
دیگرنمیتوانم انرا تحمل کنم
i cannot a to buy that
U
استطاعت خرید انرا ندارم
they give it a good scrub
U
خوب انرا مالش میدهند
an inseparable prefix
U
سر واژهای که نتوان انرا به کار برد
inimitably
U
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
irrecocilably
U
چنانکه نتوان انرا وفق داد
i life that better
U
انرا بیشتر از همه دوست دارم
it is past reclaim
U
دیگر نمیتوان انرا ابادیا احیاکرد
overshot wheel
U
چرخی که اب از بالا ریخته انرا می گرداند
ormer
U
یکجور نرم تن یک دریچهای که انرا میخورند
you have perhaps seen it
U
ممکن است انرا دیده باشید
indiscerptible
U
ازهم نپاشیدنی که تجزیه انرا فانی نسازد
water bed
U
تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
loaded dice
U
طاسی که یکسوی انرا سنگین کرده باشد
sexto
U
کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
whitleather
U
پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
rackets
U
یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
rickshaws
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaw
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ricksha
U
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
reversible propeller
U
ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
dress coat
U
جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
it will not bear repeating
U
جندان زشت است که نمیتوان انرا بازگو کرد
indian giver
U
کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
judgement dept
U
بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
cheque to a person's order
U
چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
to garble the coinage
U
مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
rose gall
U
برامدگی در درخت نسترن که انرا حشره ویژهای فراهم می ورد
waggonette
U
گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
telescopic chimney
U
دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
frumenty
U
گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
leadsman
U
کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
vacuum concrete
U
ملات بتنی که هوای انرا توسط ویبراتور تخلیه کرده باشند
pope's eye
U
غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
vanishing cream
U
کرم یا روغنی که چون بصورت بمالندزودخوردبرودیاپوست صورت انرا جذب کند
retro rocket
U
موشک اضافی فضا پیما که انرا در جهت مخالف حرکت دهد
low head plant
U
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
money spinner
U
کارتنه کوچک که انرا نشانه خوشبختی و وسیله پیدا شدن پول میدانند
controllable twist
U
تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
prolixity
U
بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
energy absorber
U
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level
U
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer
U
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
hot money
U
منظورزمانی استکه مردم بدلیل نرخ تورم بالا مایل به نگهداری پول نیستند و انرا به کالاتبدیل میکنند
permanent income hypothesis
U
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
flash card
U
ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
band project filter
U
فیلتر الکترونیکی که تنها یک باند معین از فرکانسها ونوسانات را عبور میدهد وحدود بالا و پایین انرا حذف میکند
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
voters
U
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voter
U
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
phyrgian cap
U
یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
fettling
U
شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
loganberry
U
میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
loganberries
U
میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند
you shall rue it
U
از اینکار پشیمان خواهید شد افسوس انرا خواهید خورد
lutine bell
U
زنگ که ازکشتی قدیمی لوتین برداشته شده و در دفتر شرکت بیمه لویدز نصب گردیده و برای اعلام خبرهای مهم انرا به صدا در می اورند
low voltage distribution system
U
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
anti balance tab
U
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
stroked
U
فشار با پا
hydraulic pressure
U
فشار اب
pressing
U
فشار
stresses
U
فشار
thrust
U
فشار
isopiestic
U
هم فشار
isobare
U
هم فشار
stressing
U
فشار
sense of pressure
U
حس فشار
pressure sense
U
حس فشار
bunt
U
فشار با سر
back iron
U
بن فشار
presses
U
فشار
back pressure
U
پی فشار
pressure curve
U
خم فشار
pressor
U
فشار زا
stroke
U
فشار با پا
strokes
U
فشار با پا
isobars
U
هم فشار
strain
U
فشار
barometric pressure
U
فشار جو
low pressure
U
فشار کم
atmosphere
U
فشار جو
weight
U
فشار
atmospheres
U
فشار جو
line of thrust
U
خط فشار
pressure vessel
U
فشار
stress
U
فشار
zips
U
فشار
distraint
U
فشار
constraint
U
فشار
thrusts
U
فشار
violence
U
فشار
zipping
U
فشار
zipped
U
فشار
zip
U
فشار
strains
U
فشار
pressured
U
فشار
pushed
U
فشار
tension
U
فشار
pressure
U
فشار
compression
U
فشار
isobars
U
تک فشار
tensions
U
فشار
fantod
U
فشار
pushes
U
فشار
push
U
فشار
total pressure
U
فشار کل
ice push
U
فشار یخ
growing pains
U
فشار
brunt
U
فشار
exertion
U
فشار
exertions
U
فشار
atmospheric pressure
U
فشار جو
isobar
U
هم فشار
isobar
U
تک فشار
impacts
U
فشار
impact
U
فشار
press
U
فشار
thrusting
U
فشار
water pressure
U
فشار اب
pressuring
U
فشار
stroking
U
فشار با پا
pressures
U
فشار
critical pressure
U
فشار بحرانی
hydrostatic pressure
U
فشار عمق
deflationary pressure
U
فشار ضدتورمی
diffraction loading
U
منتجه فشار
deflationary pressure
U
فشار انقباضی
direct pressure
U
فشار مستقیم
dynamic pressure
U
فشار دینامیکی
discharge pressure
U
فشار تخلیه
diastolic pressure
U
فشار دیاستولی
drag loading
U
فشار کششی
high tension line
U
خط فشار قوی
high pressure line
U
خط فشار قوی
high pressure area
U
منطقه پر فشار
high pressure
U
فشار زیاد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com