Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
duopoly
U
انحصار فروش کالا بین دونفر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
oligopoly
U
انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
monopoly
U
انحصار فروش
monopolies
U
انحصار فروش
oligopoly
U
انحصار فروش
selling monopoly
U
انحصار فروش
duopsony
U
انحصار خرید کالا بطور دونفری
duopoly
U
انحصار دو جانبه فروش
duopoly
U
انحصار دو قطبی فروش
cash on delivery
U
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
selling costs
U
هزینههای فروش کالا
total revenue
U
قیمت کل فروش یک کالا
proforma
U
پیشنهاد فروش کالا
sales tax
U
مالیات بر فروش کالا
proforma
U
صورت حساب فروش کالا
marketplace
U
میدان فروش کالا بازار
joint product offer
U
فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
door to door selling
U
فروش کالا بصورت دوره گردی
mark-down
U
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
stocked
U
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stock
U
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
mark-downs
U
قیمت کالا را به منظور فروش پایین اوردن
chandler
U
کسی که به خرید و فروش کالا مشغول است
cartel
U
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
cartels
U
توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
dumping
U
فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
last in , first out
U
اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
dumping
U
صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
kinked demand curve
U
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
woollen draper
U
پشمینه فروش ماهوت فروش شال فروش
To bring two persons face to face .
U
دونفر رابا هم روبروکردن
come between
<idiom>
U
درروابط دونفر دخالت کردن
squeezes
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezing
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezed
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeeze
U
سد کردن مدافع حریف با دونفر
cob web theorem
U
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods
U
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
fix someone up with someone
<idiom>
U
واسطه برای قرار ملاقات دونفر
transire
U
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department store
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
barter with someone
U
با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
threesomes
U
مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
threesome
U
مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
cowlstaff
U
چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
pearlies
U
جامه میوه فروش یا سبزی فروش دوره گرد که دکمههای مروارید دارد
on licence
U
پروانه فروش ابجو یا نوشابههای دیگر که در همان جایگاه فروش گسازده شود
two man rule
U
قانون حضور یاتصویب دونفره یا تصویب به وسیله دونفر برای انجام کار
shelf life
U
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
wine seller
U
میفروش باده فروش شراب فروش خمار
to barter
[to trade by barter]
U
دادوستد کالا با کالا کردن
say's law
U
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
sale maximization
U
به حداکثر رسانیدن فروش ماکزیمم فروش
sales force
U
نیروی فروش کارکنان قسمت فروش
hard sell
U
سخت کوشی در فروش فروش مجدانه
freightliner
U
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity
U
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
throughput capacity
U
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
consignee
U
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
c & f
U
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
optional claiming race
U
مسابقهای که صاحب اسب ازادی در فروش یا خودداری از فروش اسب دارد
foreign military sales
U
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
premption
U
انحصار
monopoly
U
انحصار حق
restriction
U
انحصار
monopoly
U
انحصار
restrictions
U
انحصار
monopolies
U
انحصار حق
monopolies
U
انحصار
monopolization
U
انحصار کردن
monopolosm
U
اصول انحصار
taxation of monopoly
U
مالیات بر انحصار
monopsony
U
انحصار خرید
natural monopoly
U
انحصار طبیعی
monopolist
U
طرفدار انحصار
oligopoly
U
انحصار چندجانبه
monopolist
U
صاحب انحصار
monopolism
U
انحصار گرایی
monopolism
U
انحصار طلبی
monopolist
U
انحصار طلب
duopoly
U
انحصار دو گانه
monopolist
U
انحصار خرید
duopoly
U
در انحصار دو فروشنده
monopolism
U
اصول انحصار
pure monopoly
U
انحصار خالص
monopolization
U
انحصار طلبی
institutional monopoly
U
انحصار نهادی
public monopoly
U
انحصار دولتی
corner
U
انحصار موقتی
legal monopoly
U
انحصار قانونی
exclusion principle
U
اصل انحصار
cornering
U
انحصار موقتی
perfect monopoly
U
انحصار کامل
bilateral monopoly
U
انحصار دوجانبه
bilateral monopoly
U
انحصار دو جانبه
corners
U
انحصار موقتی
duopoly
U
انحصار دو نفری
absolute monopoly
U
انحصار مطلق
exclusiveness
U
محدودیت انحصار
duopsony
U
انحصار دو قطبی خرید
monopolising
U
بخود انحصار دادن
monopolize
U
بخود انحصار دادن
monopolist
U
وابسته بصاحب انحصار
letter testamentary
U
تصدیق انحصار وراثت
certificate of exclusive inheritance
U
گواهی انحصار وراثت
duopsony
U
انحصار دو جانبه خرید
charge and discharge statements
U
حساب انحصار وراثت
monopolises
U
بخود انحصار دادن
monopolised
U
بخود انحصار دادن
regulated monopoly
U
انحصار نظارت شده
monopolizing
U
بخود انحصار دادن
monopolizes
U
بخود انحصار دادن
discriminating monopoly
U
انحصار تبعیض امیز
price discriminating monopoly
U
انحصار تبعیض قیمت
monopolized
U
بخود انحصار دادن
oligopsony
U
انحصار چند جانبه خرید
collusive oligopoly
U
انحصار چند جانبه سازشکارانه
price market
U
وضع کردن قیمت در انحصار
price setter
U
قیمت وضع کردن در انحصار
complete oligopoly
U
انحصار چند جانبه کامل
imperfect oligopoly
U
انحصار چند جانبه ناقص
furrier
U
خز فروش پوست فروش
furriers
U
خز فروش پوست فروش
match play
U
مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
corner
U
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
cornering
U
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
guild socialism
U
اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
corners
U
انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
circumscription
U
انحصار فضایامحیط محدود ومشخص شده
privity in contract
U
انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
sales promotion
U
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
bain index
U
شاخصی که بااستفاده از اختلاف بین قیمت و هزینه کل متوسط قدرت انحصار را اندازه گیری میکند
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
probate
U
تصدیق صحت وصیتنامه رونوشت مصدق وصیتنامه گواهی انحصار وراثت
traffick
U
کالا
matter
U
کالا
mattering
U
کالا
products
U
کالا
article
U
کالا
merchandise
U
کالا
articles
U
کالا
mattered
U
کالا
cargo
U
کالا
ware
U
کالا
wares
U
کالا
goods
U
کالا
commodity
U
کالا
commodities
U
کالا
stuff
U
کالا
product
U
کالا
cargoes
U
کالا
produces
U
کالا
chattel
U
کالا
produced
U
کالا
good
U
کالا
produce
U
کالا
stuffs
U
کالا
stuffed
U
کالا
mercery
U
کالا
materials
U
کالا
material
U
کالا
object of sale
U
کالا
trafficking
U
کالا
traffic
U
کالا
matters
U
کالا
trafficked
U
کالا
traffics
U
کالا
commodity
U
کالا جنس
copper alloy
U
همبسته کالا
interchanged
U
مبادله کالا
interchanging
U
مبادله کالا
interchanges
U
مبادله کالا
depot
U
انبار کالا
depots
U
انبار کالا
consignor
U
فرستنده کالا
interchange
U
مبادله کالا
sampled
U
نمونه کالا
inventories
U
موجودی کالا
samples
U
نمونه کالا
margin utility
U
حد مطلوبیت کالا
inventory
U
صورت کالا
inventory
U
موجودی کالا
sample
U
نمونه کالا
bartering
U
دادوستد کالا
exclusion principle
U
کالا نیستندشد
handling of goods
U
جابجایی کالا
gluts
U
وفور کالا
gluts
U
فراوانی کالا
glut
U
وفور کالا
bartered
U
دادوستد کالا
glut
U
فراوانی کالا
barter
U
دادوستد کالا
warehouses
U
انبار کالا
barters
U
دادوستد کالا
fair
U
نمایشگاه کالا
commodities
U
کالا جنس
fairs
U
نمایشگاه کالا
lien on goods
U
حق حبس کالا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com