English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
duopsony U انحصار خرید کالا بطور دونفری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
monopolist U انحصار خرید
monopsony U انحصار خرید
duopsony U انحصار دو جانبه خرید
duopsony U انحصار دو قطبی خرید
oligopsony U انحصار چند جانبه خرید
corners U انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
cornering U انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
corner U انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
duopoly U انحصار فروش کالا بین دونفر
duets U دونفری خواندن دونفری نواختن
duet U دونفری خواندن دونفری نواختن
demands U تقاضای خرید کالا
on approval U خرید کالا به شرط
demand U تقاضای خرید کالا
demanded U تقاضای خرید کالا
chandler U کسی که به خرید و فروش کالا مشغول است
trading stamp U تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
luck money U پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
luck penny U پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
two some U دونفری
tandems U دوچرخه دونفری
tandem U دوچرخه دونفری
duologue U صحبت دونفری
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
cotillon U نوعی رقص دونفری
cotillion U نوعی رقص دونفری
duos U اواز یا موسیقی دونفری
duo U اواز یا موسیقی دونفری
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
love seat U صندلی یانیمکت دسته دار دونفری
cob web theorem U ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods U موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
transire U برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
oligopoly U انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
barter with someone U با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
shelf life U مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to barter [to trade by barter] U دادوستد کالا با کالا کردن
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
purchase price variance U سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
freightliner U شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
throughput capacity U فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
order U خرید سفارش خرید
consignee U گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
restriction U انحصار
monopolies U انحصار
restrictions U انحصار
monopolies U انحصار حق
monopoly U انحصار حق
premption U انحصار
monopoly U انحصار
corners U انحصار موقتی
monopolist U صاحب انحصار
monopolist U طرفدار انحصار
monopolosm U اصول انحصار
monopolist U انحصار طلب
bilateral monopoly U انحصار دو جانبه
public monopoly U انحصار دولتی
perfect monopoly U انحصار کامل
selling monopoly U انحصار فروش
oligopoly U انحصار چندجانبه
oligopoly U انحصار فروش
taxation of monopoly U مالیات بر انحصار
cornering U انحصار موقتی
natural monopoly U انحصار طبیعی
corner U انحصار موقتی
monopolism U انحصار گرایی
absolute monopoly U انحصار مطلق
bilateral monopoly U انحصار دوجانبه
monopolization U انحصار کردن
monopolization U انحصار طلبی
pure monopoly U انحصار خالص
duopoly U در انحصار دو فروشنده
institutional monopoly U انحصار نهادی
monopolies U انحصار فروش
legal monopoly U انحصار قانونی
duopoly U انحصار دو نفری
exclusion principle U اصل انحصار
monopoly U انحصار فروش
duopoly U انحصار دو گانه
monopolism U انحصار طلبی
monopolism U اصول انحصار
exclusiveness U محدودیت انحصار
certificate of exclusive inheritance U گواهی انحصار وراثت
monopolising U بخود انحصار دادن
monopolises U بخود انحصار دادن
charge and discharge statements U حساب انحصار وراثت
duopoly U انحصار دو جانبه فروش
monopolised U بخود انحصار دادن
duopoly U انحصار دو قطبی فروش
regulated monopoly U انحصار نظارت شده
price discriminating monopoly U انحصار تبعیض قیمت
discriminating monopoly U انحصار تبعیض امیز
monopolize U بخود انحصار دادن
monopolizes U بخود انحصار دادن
letter testamentary U تصدیق انحصار وراثت
monopolized U بخود انحصار دادن
monopolist U وابسته بصاحب انحصار
monopolizing U بخود انحصار دادن
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
complete oligopoly U انحصار چند جانبه کامل
price market U وضع کردن قیمت در انحصار
price setter U قیمت وضع کردن در انحصار
collusive oligopoly U انحصار چند جانبه سازشکارانه
imperfect oligopoly U انحصار چند جانبه ناقص
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
privity in contract U انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
guild socialism U اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
circumscription U انحصار فضایامحیط محدود ومشخص شده
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
improperly U بطور غلط بطور نامناسب
abusively U بطور ناصحیح بطور دشنام
martially U بطور جنگی بطور نظامی
incisively U بطور نافذ بطور زننده
latently U بطور ناپیدا بطور پوشیده
genuinely U بطور اصل بطور بی ریا
indecorously U بطور ناشایسته بطور نازیبا
bain index U شاخصی که بااستفاده از اختلاف بین قیمت و هزینه کل متوسط قدرت انحصار را اندازه گیری میکند
probate U تصدیق صحت وصیتنامه رونوشت مصدق وصیتنامه گواهی انحصار وراثت
purchasing U خرید
bondwoman U زن زر خرید
shopping U خرید
purchased U خرید
purchase U خرید
purchases U خرید
buys U خرید
buying U خرید
underwrite U خرید
buy U خرید
underwrites U خرید
underwriting U خرید
bond servant U زر خرید
procurement U خرید
underwrote U خرید
underwritten U خرید
forward purchasing U پیش خرید
futures exchange U خرید اتی
dealing U خرید و فروش
conditions of purchase U شرایط خرید
forward purchase U پیش خرید
purchasing power U توان خرید
purchasing power U قدرت خرید
impulse buying U خرید بی مقدمه
forward purchase U خرید سلف
business U خرید یا فروش
businesses U خرید یا فروش
dear bought U گران خرید
field buying U خرید در صحرا
counter purchase U خرید متقابل
credit purchase U خرید نسیه
coemption U خرید کل محصول
redemption U باز خرید
bids U پیشنهاد خرید
bid U پیشنهاد خرید
bulk buying U خرید فله
buys U خرید کردن
buy U خرید کردن
achate U عقیق خرید
acquisition authority U اجازه خرید
advance purchase U خرید سلف
shopping cart U گاری خرید
shopping basket U سبد خرید
buying rate U نرخ خرید
buying price U قیمت خرید
nundination U خرید و فروش
buying and selling U خرید و فروش
buyers market U بازار خرید
buyer's market U بازار خرید
blanket buying U خرید کلی
corners U خرید یکجا
hire purchase U خرید اقساطی
purchase notice agreements U قراردادهای خرید
purchase notice agreements U پیمان خرید
lump sum purchase U خرید یکجا
lump sum purchase U خرید کلی
oniomania U جنون خرید
cornering U خرید یکجا
regional purchase U خرید محلی
rebuy U خرید مکرر
procurement cycle U دوره خرید
redemption yield U بازده خرید
to make a purchase U خرید کردن
corner U خرید یکجا
bargain U خرید ارزان
purchasable U باب خرید
purchase order U دستور خرید
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com