Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
block transfer
U
انتقال کندهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
blocking factor
U
ضریب کندهای
block sort
U
جورسازی کندهای
block code
U
رمز کندهای
block diagram
U
نمودار کندهای
block size
U
اندازه کندهای
blocking
U
کندهای کردن
block structure
U
ساخت کندهای
block structured
U
با ساخت کندهای
interblock gap
U
شکاف بین کندهای
block gap
U
شکاف بین کندهای
blocking factor
U
ضریب کندهای بودن
knockstone
U
کندهای که روی ان سنگهای معدنی راخردمیکنند
indeterminate change of station
U
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
U
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transfers
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
upload
U
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
xmodem
U
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate
U
نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle
U
کفچه انتقال چمچمه انتقال
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
block length
U
طول کندهای طول بلاک
block structure
U
ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
conveying
U
انتقال
conveyed
U
انتقال
conveys
U
انتقال
convey
U
انتقال
transfer check
U
انتقال
abaloenation
U
انتقال
transfer line
U
خط انتقال
conduction
U
انتقال
transportation
U
انتقال
migration
U
انتقال
transfers
U
انتقال
mittimus
U
انتقال
translations
U
انتقال
marque
U
انتقال
line shaft
U
انتقال
transformation
U
انتقال
intuition
U
انتقال
intuitions
U
انتقال
metabasis
U
انتقال
translation
U
انتقال
downloading
U
انتقال
transfer
U
انتقال
transferring
U
انتقال
transmission
U
انتقال
transmissions
U
انتقال
negotiation
U
انتقال
negotiations
U
انتقال
conveyances
U
انتقال
conveyance
U
انتقال
conductance
U
انتقال
assignments
U
انتقال
assignment
U
انتقال
displacement
U
انتقال
bail arm
U
انتقال
shift
U
انتقال
shift
U
انتقال
move
U
انتقال
shifts
U
انتقال
transmission line
U
خط انتقال
transter
U
انتقال
transference
U
انتقال
transition
U
انتقال
turn over
U
انتقال
transitions
U
انتقال
devolution
U
انتقال
shifted
U
انتقال
alienable
U
قابل انتقال
alienor
U
انتقال دهنده
alienator
U
انتقال دهنده
gears
U
انتقال دادن
alienated
U
انتقال شده
negotiator
U
انتقال دهنده
negotiators
U
انتقال دهنده
transfer license plate
[American E]
U
پلاک انتقال
transfer number plate
[British E]
U
پلاک انتقال
assignment of contract
U
انتقال قرارداد
asynchronous transmission
U
انتقال غیرهمزمان
capital flow
U
انتقال سرمایه
carry over
U
انتقال دادن
cessionary
U
انتقال گیرنده
change over
U
انتقال بانکی
transmission system
U
شبکه انتقال
conductible
U
قابل انتقال
convect
U
انتقال یافتن
conveyable
U
قابل انتقال
conveying capacity
U
قدرت انتقال
transmission tower
U
برج انتقال
transmissive
U
قابل انتقال
voluntary assignment
U
انتقال ارادی
wireless transmission
U
انتقال بی سیم
grantee
U
انتقال گیرنده
conditional transfer
U
انتقال شرطی
block move
U
انتقال بلوک
transport number
U
عدد انتقال
transmittancy
U
انتقال سرایت
transmittance
U
انتقال سرایت
transmittal
U
انتقال سرایت
transmissive
U
انتقال یافته
block transfer
U
انتقال بلوک
counter transference
U
انتقال متقابل
intuitively
U
ازراه انتقال
transferring
U
انتقال دادن
alacrity
[speed]
U
سرعت انتقال
transfer
U
انتقال دادن
alienation
U
انتقال مالکیت
swiftness
U
سرعت انتقال
speed of action
U
سرعت انتقال
speediness
U
سرعت انتقال
rapidness
U
سرعت انتقال
rapidity
U
سرعت انتقال
promptness
U
سرعت انتقال
promptitude
U
سرعت انتقال
nippiness
U
سرعت انتقال
fleetness
U
سرعت انتقال
easiness
[quickness]
U
سرعت انتقال
celerity
U
سرعت انتقال
convection
U
انتقال گرما
convection
U
انتقال برق
bail
U
واگذاری انتقال
transferred
U
انتقال یافته
gear
U
انتقال دادن
transfers
U
انتقال دادن
negotiability
U
انتقال پذیری
geared
U
انتقال دادن
crawl carry
U
انتقال خزشی
transition probability
U
احتمال انتقال
positive transfer
U
انتقال مثبت
positive transference
U
انتقال مثبت
power transmission
U
انتقال انرژی
power transmission
U
انتقال قدرت
progation
U
افزایش انتقال
protect a player
U
معاف از انتقال
quickness
U
سرعت انتقال
red shift
U
انتقال سرخ
removable
U
قابل انتقال
saltus
U
انتقال ناگهانی
sewarage
U
انتقال گنداب
transfer table
U
میز انتقال
portability
U
قابلیت انتقال
transition period
U
دوره انتقال
transition moment
U
گشتاور انتقال
transferrer
U
انتقال دهنده
transferor
U
انتقال دهنده
transferee
U
انتقال گیرنده
overhead transmission line
U
خط انتقال هوایی
transfer time
U
مدت انتقال
parallel transmission
U
انتقال موازی
transfer time
U
زمان انتقال
shift backward
U
انتقال به عقب
shift forward
U
انتقال به جلو
shift of a curve
U
انتقال یک منحنی
transfer rate
U
نرخ انتقال
transfer function
U
تابع انتقال
transfer interpreter
U
مفسر انتقال
transfer orbit
U
مدار انتقال
transfer operation
U
عمل انتقال
transfer ladle
U
پاتیل انتقال
transfer of training
U
انتقال اموزش
transfer of technology
U
انتقال تکنولوژی
transfer machine
U
دستگاه انتقال
transfer medium
U
رسانه انتقال
transfer of capital
U
انتقال سرمایه
transfer address
U
ادرس انتقال
transfer switch
U
کلید انتقال
shift of a tax
U
انتقال مالیات
tax shifting
U
انتقال مالیات
shift out
U
انتقال به بیرون
social transmission
U
انتقال اجتماعی
synchronous transmission
U
انتقال همزمان
tactical march
U
انتقال جنگی
technology transfer
U
انتقال تکنولوژی
telegraphic transfer
U
انتقال تلگرافی
thought transference
U
انتقال فکر
to be transferred
U
انتقال یافتن
to carry over
U
انتقال دادن
transfer of learning
U
انتقال یادگیری
velocity
U
سرعت انتقال
data communication
U
انتقال اطلاعات
transmission of sound
U
انتقال یاعبورصدا
energy transfer
U
انتقال انرژی
energy transmission
U
انتقال انرژی
power transfer
U
انتقال انرژی
evocate
U
انتقال دادن
file transfer
U
انتقال فایل
gold flow
U
انتقال طلا
grantor
U
انتقال دهنده
heat transfer
U
انتقال حرارت
heat transfer
U
انتقال گرما
electron transition
U
انتقال الکترون
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com