Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 229 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to look forward to
U
انتظار داشتن
in the cards
<idiom>
U
انتظار داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
await
U
منتظر شدن انتظار داشتن
awaited
U
منتظر شدن انتظار داشتن
awaiting
U
منتظر شدن انتظار داشتن
awaits
U
منتظر شدن انتظار داشتن
expect
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expected
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expecting
U
انتظار داشتن منتظر بودن
expects
U
انتظار داشتن منتظر بودن
attend
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attending
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
attends
U
انتظار کشیدن انتظار داشتن
envisage
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaged
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisages
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
envisaging
U
انتظار داشتن درذهن مجسم کردن
speculate
U
انتظار سودو زیاد داشتن
speculated
U
انتظار سودو زیاد داشتن
speculates
U
انتظار سودو زیاد داشتن
speculating
U
انتظار سودو زیاد داشتن
hold forth
U
پیشنهاد کردن انتظار داشتن
look forward
U
انتظار چیزی را داشتن
get away with murder
<idiom>
U
انجام کاری خیلی بد بدون انتظار تنبیه را داشتن
to look forward to something
U
انتظار چیزی را داشتن
Other Matches
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
U
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
holding position
U
وضعیت انتظار و در جا زدن وضعیت انتظار هواپیما درمحوطه تاکسی کردن
waiting position
U
ایستگاه انتظار قایقهای گشتی سریع السیر حالت انتظار یااماده باش قایقهای گشتی
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
prospects
U
انتظار
prospecting
U
انتظار
prospected
U
انتظار
prospect
U
انتظار
expectantly
U
با انتظار
ready line
U
خط انتظار
expectancy
U
انتظار
expectance
U
انتظار
expectations
U
انتظار
expectation
U
انتظار
anticipation
U
انتظار
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
waiting-rooms
U
اطاق انتظار
ante-chamber
U
اتاق انتظار
rendezvous area
U
موضع انتظار
anterooms
U
اطاق انتظار
in prospective
U
انتظار داشته
in prospect
U
انتظار داشته
anteroom
U
اطاق انتظار
ante-rooms
U
اطاق انتظار
waiting list
U
لیست انتظار
waiting lists
U
لیست انتظار
anticipatory
U
در حال انتظار
redezvous
U
محل انتظار
inopinate
U
انتظار نداشته
waiting-room
U
اطاق انتظار
waiting room
U
اطاق انتظار
reception rooms
U
اتاق انتظار
to my great surprise
U
برخلاف انتظار من
expectative
U
مورد انتظار
reception room
U
اتاق انتظار
waiting-room
U
اتاق انتظار
expectancy table
U
جدول انتظار
waiting time
U
زمان انتظار
expectancy chart
U
نمودار انتظار
error of expectation
U
خطای انتظار
wait state
U
وضعیت انتظار
wait time
U
زمان انتظار
lobby
U
سالن انتظار
lobbies
U
سالن انتظار
lobbied
U
سالن انتظار
anticipative
U
درحالت انتظار
half pay
U
حق انتظار خدمت
wait state
U
حالت انتظار
presumable
<adj.>
U
انتظار می رود
expected
<adj.>
U
انتظار می رود
bide
U
در انتظار ماندن
estimated
<adj.>
U
انتظار می رود
anticipated
<adj.>
U
انتظار می رود
standbys
U
حالت انتظار
beyond the pale
<idiom>
U
دوراز انتظار
cooling period
U
زمان انتظار
standby
U
حالت انتظار
aspiration level
U
سطح انتظار
probable
<adj.>
U
انتظار می رود
means end expectation
U
انتظار وسیله- هدف
likly
U
انتظار داشتنی مناسب
nonpay status
U
حالت انتظار خدمتی
beyond one's expectation
U
مافوق انتظار کسی
anticipated price
U
قیمت مورد انتظار
anticipated inflation
U
تورم مورد انتظار
intended saving
U
پس انداز مورد انتظار
anticipated profit
U
سود مورد انتظار
point spread
U
امتیاز قابل انتظار
on deck
U
در انتظار نوبت شنا
expected value
U
ارزش مورد انتظار
expected price
U
قیمت مورد انتظار
expected frequency
U
فراوانی مورد انتظار
tempo stroll variation
U
واریاسیون صبر و انتظار
suit up
U
ذخیره در انتظار بازی
one anxious week of waiting
U
یک هفته انتظار با نگرانی
sales expectations
U
فروش مورد انتظار
in prospect
U
مورد انتظار
[در برنامه ]
promises
U
نوید انتظار وعده دادن
promise
U
نوید انتظار وعده دادن
wait
U
انتظار کشیدن معطل شدن
waited
U
انتظار کشیدن معطل شدن
product life expectancy
U
عمر مورد انتظار محصول
profiteers
U
فردیکه انتظار سودزیاد دارد
profiteer
U
فردیکه انتظار سودزیاد دارد
par for the course
<idiom>
U
تنها چیزیکه انتظار داشته
waits
U
انتظار کشیدن معطل شدن
to look forward expectantly to the future
U
با انتظار به آینده نگاه کردن
intended investment
U
سرمایه گذاری مورد انتظار
awaiting aircraft availability
U
زمان انتظار درخط تعمیر
to have arrived
[expected moment]
U
رسیدن
[به زمان انتظار رفته]
fractional antedating goal response
U
خرده پاسخ انتظار هدف
taxi stand
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
a further 50 are in prospect
U
۵۰ تای دیگر مورد انتظار هستند
cabstand
[American E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
central tendency
U
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
taxi rank
[British E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
I look forward to receiving your reply.
U
من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
queuing theory
U
نظریه خط انتظار نوبت درتحقیق عملیات
lounger
U
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
ready cap
U
حالت انتظار هواپیمای جنگنده برای پرواز
deliver the goods
<idiom>
U
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
Perhaps you are waiting for the plums fall into your mouth.
U
لابد انتظار داری که لقمه را بجوند ودهانت بگذارند
immediate
U
پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
hangs
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hang
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
Those who play with edged tools must expect to be .
<proverb>
U
کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
mttr
U
متوسط زمانی که انتظار می رود برای تشخیص و تصحیح یک خطا در سیستم کامپیوتری لازم باشدRepair To Time ean
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas..
<proverb>
U
کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
ring
U
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
holding point
U
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
zero wait state
U
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
goldie
U
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
von neuman morgensterm utility index
U
شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
bears
U
در بر داشتن
redolence
U
بو داشتن
owning
U
داشتن
to hold a meeting
U
داشتن
to be feverish
U
تب داشتن
to be in a f.
U
تب داشتن
to have f.
U
تب داشتن
relieve
U
داشتن
have
U
داشتن
to go hot
U
تب داشتن
doubt
U
شک داشتن
doubted
U
شک داشتن
doubting
U
شک داشتن
doubts
U
شک داشتن
bear
U
داشتن
bear
U
در بر داشتن
having
U
داشتن
owned
U
داشتن
bears
U
داشتن
own
U
داشتن
relieving
U
داشتن
relieves
U
داشتن
owns
U
داشتن
lack
U
کم داشتن
possessing
U
داشتن
wanted
U
کم داشتن
lacked
U
کم داشتن
to have possession of
U
داشتن
lacks
U
کم داشتن
to possess
U
داشتن
monogyny
U
داشتن یک زن
possesses
U
داشتن
want
U
کم داشتن
to hold
U
داشتن
lackvt
U
کم داشتن
possess
U
داشتن
to have
U
داشتن
intercommon
U
داشتن
recoiled
U
واکنش داشتن بر
to know by heart
U
ازحفظ داشتن
to keep up prices
U
نرخهارابالانگاه داشتن
monogamy
U
داشتن یک همسر
recoil
U
واکنش داشتن بر
attend
U
حضور داشتن
to keep in
U
نگاه داشتن
existed
U
وجود داشتن
to keep shop
U
دکان داشتن
exists
U
وجود داشتن
to lock out
U
نگاه داشتن
stink
U
تعفن داشتن
stinks
U
تعفن داشتن
dehydrate
U
پسابش داشتن
to know for certain
U
یقین داشتن
to know what's what
U
خبرازجهان داشتن
to observe a fast
U
روزه داشتن
lean
U
تمایل داشتن
hankered
U
اشتیاق داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com