English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
policy options U انتخابهای مورد نظر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
policy options U انتخابهای سیاستی
menus U لیستی از انتخابهای اولیه موجود
menu U لیستی از انتخابهای اولیه موجود
set up U انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم
menu U لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر
menus U لیست برنامه ها و انتخابهای فراهم برای کاربر
keystroke U شمارش انتخابهای کلید انجام شده برای محاسبه هزینه تایپ
routing U لیست انتخابهای مط لوب دریک مسیر برای پیام ذخیره شده در router
menu display U روش محاورهای ارتباط باسیستم کامپیوتری از طریق سوال و جواب یا انتخابهای چند گانه
populate U 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populates U 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populating U 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
menu U مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش
menus U مجموعه انتخابهای نمایش داده شده در مرکز صفحه نمایش
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
selectable U مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
menu U لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
menus U لیست انتخابهای موجود برای کاربر که روی خط افقی نمایش داده می شوند در بالای صفحه نمایش یا پنجره هر انتخاب منو یک منوی دیگر را باز میکند
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
cases U مورد
occasions U مورد
case U مورد
instance U مورد
instances U مورد
open to question <adj.> U مورد شک
inapposite U بی مورد
oportuneness U مورد
out of place U بی مورد
occurence U مورد
objects U مورد
objecting U مورد
direct objects U مورد
objected U مورد
occasion U مورد
object U مورد
occasioned U مورد
indirect objects U مورد
inopportune U بی مورد
unseasonably U بی مورد
unseasonable U بی مورد
occasioning U مورد
myrtaceae U تیره مورد
liable to prosecution U مورد تعقیب
myrtle berry U مورد دانه
under disccussion U مورد بحث
In this case ( instance) . U دراین مورد
savoury U مورد پسند
subject of hire U مورد اجاره
instance U لحظه مورد
savory U مورد پسند
special case U مورد ویژه
schreber case U مورد شربر
instances U لحظه مورد
myrtle U مورد سبز
sightly U مورد نظر
mytaceous U از تیره مورد
collector's item U مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
entitlement U مورد استحقاق
fishy U مورد تردید
dubious U مورد شک مشکوک
taken U مورد قبول
entitlement U مورد سزیدگی
received U مورد قبول
entitlements U مورد استحقاق
laughing stock U مورد تمسخر
cases U دعوی مورد
unnecessary roughness U خشونت بی مورد
objcetionable U مورد ایراد
hold up <idiom> U مورد هدف
object of transaction U مورد معامله
opportuneness U مورد مناسب
As the case may be . U برحسب مورد( آن)
taken U مورد تحسین
case U مورد غلاف
case U دعوی مورد
cases U مورد غلاف
entitlements U مورد سزیدگی
case analysis U تحلیل مورد
to make observations [about] [on] U اندیشیدن [در مورد] [به]
expectative U مورد انتظار
using U مورد مصرف
beloved U مورد علاقه
happy [about] <adj.> U خشنود [در مورد]
involved U مورد بحث
dubitable U مورد شک مشکوک
undue U ناروا بی مورد
usages U مورد استفاده
usage U مورد استفاده
utilized U مورد استفاده
confutation U مورد تکذیب
case study U مورد پژوهی
case studies U مورد پژوهی
requirement U مورد نیاز
undue U بی جهت بی مورد
to make observations [about] [on] U نگریختن [در مورد] [به]
noted U مورد ملاحظه
utilization U مورد مصرف
in dispute U مورد بحث
usage U مورد مصرف
utilisation [British] U مورد مصرف
exploitation [utilization] U مورد مصرف
in no instance U در هیچ مورد
scrutinizing U مورد مداقه قراردادن
scrutinizes U مورد مداقه قراردادن
criticized U مورد انتقاد قراردادن
scrutinised U مورد مداقه قراردادن
scrutinises U مورد مداقه قراردادن
scrutinized U مورد مداقه قراردادن
criticize U مورد انتقاد قراردادن
scrutinising U مورد مداقه قراردادن
scrutinize U مورد مداقه قراردادن
criticising U مورد انتقاد قراردادن
criticises U مورد انتقاد قراردادن
criticizing U مورد انتقاد قراردادن
anticipated profit U سود مورد انتظار
anticipated price U قیمت مورد انتظار
anticipated inflation U تورم مورد انتظار
reserve requirements U ذخائر مورد نیاز
sales expectations U فروش مورد انتظار
aknowledge character U کاراکتر مورد قبول
referential U مورد مراجعه ارجاعی
analyte U ماده مورد تجزیه
criticizes U مورد انتقاد قراردادن
shebang U امر مورد علاقه
article of roup U اموال مورد حراج
referent U مورد مراجعه ارجاعی
special case U مورد خاص یااستثنایی
receptee U افراد مورد پذیرش
agreement area U سطح مورد قرارداد
principle of exclusion U در مورد کالاهای خصوصی
as the case may be U تاچه مورد باشد
approve U توافق در مورد چیزی
approves U توافق در مورد چیزی
approving U توافق در مورد چیزی
hereon U در این مورد در اینجا
he won a high praise U مورد ستایش بسیارواقع شد
give evidence of U گواهی دادن در مورد
floor space occupied U فضای مورد نیاز
impugns U مورد اعتراض قراردادن
matter in hand U موضوع مورد بحث
intended saving U پس انداز مورد انتظار
i mentioned one case in p U یک مورد بخصوص را ذکرکردم
it is of frequent U خیلی مورد دارد
lime requirement U اهک مورد نیاز
make for U مورد حمله قراردادن
man of confidence U شخص مورد اعتماد
conventional U مورد قبول عامه
man power U تعداداشخاص مورد استفاده
impugning U مورد اعتراض قراردادن
impugned U مورد اعتراض قراردادن
persona grata U شخص مورد قبول
sub judice U مورد مطالعه دادگاه
contested area U منطقه مورد نزاع
competitive goods U کالاهای مورد رقابت
polestar U هادی مورد توجه
capital employed U سرمایه مورد استفاده
beatten zone U منطقه مورد اصابت
availabe time U زمان مورد قبول
out port U ساحلی مورد استفاده سر پل
desired effects U اثرات مورد نظر
neurasthenia U سر درد و حساسیت بی مورد
impugn U مورد اعتراض قراردادن
expected price U قیمت مورد انتظار
object point U سمت مورد توجه
objective point U سمت مورد توجه
expected frequency U فراوانی مورد انتظار
expectation value U مقدار مورد توقع
oppugn U مورد بحث قراردادن
inappositely U بطور بیجایا بی مورد
criticised U مورد انتقاد قراردادن
substrate U جزء مورد عمل
in prospect U مورد انتظار [در برنامه ]
foolhardy U دارای تهور بی مورد
trusty U موتمن مورد اطمینان
draw fire <idiom> U مورد هدف بودن
To take into consideration. To consider. U مورد توجه قراردادن
Irrelevent. I nappropriate. Out of place. U بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
call on to the carpet <idiom> U مورد مواخذه قرارگرفتن
pledging U مال مورد وثیقه
pledges U مال مورد وثیقه
pledged U مال مورد وثیقه
pledge U مال مورد وثیقه
draw fire <idiom> U مورد انتقاد قرارگرفتن
expected value U ارزش مورد انتظار
statement on the debate U بیانیه در مورد بحث
to make observations [about] [on] U تامل کردن [در مورد] [به]
to decide [on] U تصمیم گرفتن [در مورد]
shares U باس مورد استفاده
shared U باس مورد استفاده
share U باس مورد استفاده
esteemed U فرد مورد احترام
flavoursome U مورد پسند [غذا]
to take into consideration U مورد رسیدگی قراردادن
admires U مورد شگفت قراردادن
admired U مورد شگفت قراردادن
admire U مورد شگفت قراردادن
to admit of d U مورد بحث بودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com