English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
deamination U امین زدایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
amino U حاوی ریشهء امین وابسته به عامل امین
error trapping U اشتباه زدایی غلط زدایی
dehydroisomerization U همپارش با هیدروژن زدایی ایزومر شدن با هیدروژن زدایی
depositary U امین
person in a position of trust U امین
trustworthy U امین
bailee U امین
single hearted U امین
amen U امین
single-minded U امین
amine U امین
selah U "امین "
single minded U امین
thirtieth U سی امین
verily U امین
fiduciary U امین
trusty U امین
trustee U امین
trustees U امین
secondary amine U امین 2 درجه
tertiary amine U امین 3 درجه
arylamine U اریل امین
faithworthy U امین معتبر
amine terminus U امین انتهایی
alkylamine U الکیل امین
personal representative U امین ترکه
primery amine U امین 1 درجه
peace officer U امین صلح
transmination U انتقال امین
officers U امین صلح
Justices of the Peace U امین صلح
Justice of the Peace U امین صلح
officer U امین صلح
amination U امین دار شدن
amination U امین دار کردن
honeysuckle U پیچ امین الدوله
amino sugar U قند امین دار
monoamine oxidase inhibitor U بازدارنده اکسیداز تک امین
secondary amine U امین نوع دوم
honest U درست کار امین
bailiffs U امین صلح یاقاضی
JPs U مخفف امین صلح
bailiff U امین صلح یاقاضی
mao U بازدارنده اکسیداز تک امین
to put U بدست امین دادن
tertiary amine U امین نوع سوم
fiducial U وابسته به امین ترکه
JP U مخفف امین صلح
primery amine U امین نوع اول
pendent lite U حکم معلق امین ترکه
twinflower U پیچ امین الدوله معطرامریکایی
Justices of the Peace U امین صلح دادرس دادگاه بخش
field cornet U کلانتریا امین صلح درشهرستانهای colonyepac
Justice of the Peace U امین صلح دادرس دادگاه بخش
de icing U یخ زدایی
deglaciation U یخ زدایی
dehydration U اب زدایی
desulphurizing U گوگرد زدایی
dispergation U لخته زدایی
desalination U نمک زدایی
desalinization U نمک زدایی
desalting U نمک زدایی
desegregation U جدایی زدایی
desulfurization U گوگرد زدایی
disinhibition U بازداری زدایی
discoloration U رنگ زدایی
desensitization U حساسیت زدایی
troubleshoot U عیب زدایی
decolonization U مستعمره زدایی
demystify U راز زدایی
stain removed U لکه زدایی
unconditioning U شرطی زدایی
demystifying U راز زدایی
accretion of silt U رسوب زدایی
demystifies U راز زدایی
peptization U لخته زدایی
mechanical de icing U یخ زدایی مکانیکی
trubleshoot U عیب زدایی
debug U اشکال زدایی
dealkylation U الکیل زدایی
debug aids U ابزاراشکال زدایی
debugging U اشکال زدایی
sterilization U گند زدایی
decarbonylation U کربونیل زدایی
decarboxylation U کربوکسیل زدایی
decolorization U رنگ زدایی
decentralization U مرکزیت زدایی
de escalation U تشنج زدایی
unlearning U یادگیری زدایی
decoloration U رنگ زدایی
blanching U رنگ زدایی
debugged U اشکال زدایی
genocide U نژاد زدایی
debugs U اشکال زدایی
deforestation U جنگل زدایی
undoing U عمل زدایی
descaling U پوسته زدایی
decolourization U رنگ زدایی
dehydrohalogenation U هیدروهالوژن زدایی
demodulation U تحمیل زدایی
demagnetization U مغناطیس زدایی
deionization U یون زدایی
demythologization U اسطوره زدایی
deoxygenation U اکسیژن زدایی
depolarization U قطبش زدایی
dehydrogenation U هیدروژن زدایی
detente U تشنج زدایی
demystified U راز زدایی
degasify U گاز زدایی
dehumidification U رطوبت زدایی
deculturation U فرهنگ زدایی
de-escalates U تشنج زدایی کردن
desegregate U تفکیک زدایی کردن
defusing U تشنج زدایی کردن
program debugging U اشکال زدایی برنامه
de-escalate U تشنج زدایی کردن
de-escalated U تشنج زدایی کردن
bleaching U رنگ زدایی الیاف
de-escalating U تشنج زدایی کردن
de escalate U تشنج زدایی کردن
desegregating U تفکیک زدایی کردن
desegregates U تفکیک زدایی کردن
desegregated U تفکیک زدایی کردن
defuses U تشنج زدایی کردن
defused U تشنج زدایی کردن
debugged U اشکال زدایی کردن
debugging a program U اشکال زدایی یک برنامه
debugging aids U ادوات اشکال زدایی
debugging aids U وسائل اشکال زدایی
hydrodesulfurizing U گوگرد زدایی با هیدروژن
deskew U اریب زدایی کردن
desulfurization unit U واحد گوگرد زدایی
demagnetization factor U ضریب مغناطیس زدایی
debug aids U ادوات اشکال زدایی
pyrolytic dehydrogenation U هیدروژن زدایی تفکافتی
bleaching powder U گرد رنگ زدایی
defuse U تشنج زدایی کردن
debug U اشکال زدایی کردن
demodulation U کشف تحمیل زدایی
debugs U اشکال زدایی کردن
systematic desensitization U حساسیت زدایی منظم
acid depolarization U قطبش زدایی اسیدی
plene administravit U دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
dehydrocyclization U حلقهای شدن با هیدروژن زدایی
trust company U شرکت امین یا امانت دار بانکی که امانات وسپرده هارا نیز نگهمیدارد
transversal U اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
letters of administration U حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com