Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
outcross
U
امیزش کردن دو جنس مختلف با هم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
incrossbreed
U
تولید شده در اثر امیزش نژاد امیزش نژادی کردن
admix
U
امیزش کردن
intercommunicate
U
امیزش کردن
intercommon
U
امیزش کردن
rub shoulders with others
U
با مردم امیزش کردن
conversed
U
مذاکره کردن امیزش
to keep company
U
باهم امیزش کردن
converse
U
مذاکره کردن امیزش
conversing
U
مذاکره کردن امیزش
converses
U
مذاکره کردن امیزش
admix
U
مخلوط شدن امیزش کردن
decollate
U
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
associate
U
امیزش کردن معاشرت کردن
associated
U
امیزش کردن معاشرت کردن
associates
U
امیزش کردن معاشرت کردن
associating
U
امیزش کردن معاشرت کردن
charts
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
target discrimination
U
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
chart
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charted
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
charting
U
شکلی که ترتیب پردازشهای کاری مختلف را در مراحل مختلف نشان میدهد
systems analysis
U
ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
fractional
U
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
selectable
U
مدار یا وسیلهای که انتخابهای مختلف آن با قرار دادن اتصالات سیم مختلف انتخاب می شوند
blocage
U
[بنایی با مواد مختلف و در اندازه های مختلف که در ساخت دیوارهای رومی بکار می رفت.]
symbiosis
U
همزیستی وتجانس دوموجود مختلف یا دوگروه مختلف باهم
heterogeneous network
U
سیستم ارتباطی تقسیم شده که با کانالهای با نرخ ارسال مختلف و پروتکلهای مختلف کار میکند
vortex separation
U
جداکردن ذرات مختلف از یک سیال توسط نیروهای گریز ازمرکزی مختلف در حرکت حلقوی یا گردابی
fdm
U
انتساب عددی با سیگنال مختلف به فرکانسهای مختلف تا سیگنالهای زیادی روی کانال فرستاده شوند
paint program
U
نرم افزاری که به کاربر امکان رسم تصاویر روی صفحه نمایش با رنگهای مختلف با روشهای مختلف و جلوههای ویژه را میدهد
allocate
U
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocates
U
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
allocating
U
به روشهای مختلف و اختصاص آن به کاربرهای مختلف
function
U
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functions
U
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
functioned
U
سیستم برنامه نویسی که در آن توابع مختلف نام یکسان دارند ولی متفاوتند چون روی نوع دادههای مختلف اجرا می شوند
estate in common
U
درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
intercommunion
U
امیزش
haunts
U
امیزش
farrago
U
امیزش
associations
U
امیزش
combination
U
امیزش
intercourse
U
امیزش
amalgamation
U
امیزش
haunt
U
امیزش
association
U
امیزش
mixing
U
امیزش
bus
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bused
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
buses
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussed
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing
U
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
frequencies
U
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
frequency
U
انتساب یک عدد از سیگنالهای مختلف به فرکانسهای مختلف یا سیگنالهای زیادی روی یک کانال ارسال شوند
allogamous
U
مختلف الجنس و مختلف النوع
oxygenation
U
امیزش با اکسیژن
mixture
U
ترکیب امیزش
incommunicative
U
بی معاشرت و بی امیزش
incommunicatively
U
بطور کم امیزش
conviviality
U
قابلیت امیزش
sexual intercourse
U
امیزش جنسی
miscible
U
امیزش پذیر
mixing valve
U
دریچه امیزش
insociable
U
غیرقابل امیزش
mixtures
U
ترکیب امیزش
immiscible
U
امیزش ناپذیر
immix
U
امیزش یافتن
profiled
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiling
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profiles
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
profile
U
امکانی در ویندوز برای ذخیره سازی تنظیمهای مختلف برای کاربران مختلف PC
tree of life
U
درخت زندگی
[این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
chiasma
U
امیزش ازمیان یا از پهنا
immiscibly
U
بطور امیزش ناپذیر
variate
U
مختلف کردن
speech synthesis
U
ترکیب کلام امیزش سخن
interbreed
U
نژادهای مختلف را با هم پیوند کردن
highways
U
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highway
U
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
nitrosulphuric
U
ساخته شده از امیزش تیزاب و جوهر گوگرد
hash
U
گوشت وسبزههای پخته که باهم بیامیزند امیزش
eurybathic
U
قادر به زندگی کردن در اعماق مختلف اب
incross
U
اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
hunting design
U
طرح شکارگاهی
[این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
outbreed
U
جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
collect transfer
U
بار کردن یک ثبات با بیتها ازمحلهای مختلف
scatter load
U
بار کردن داده ترتیبی در محلهای مختلف
intermarried
U
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarrying
U
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarry
U
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarries
U
ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
p sexual relations
U
امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
permutations
U
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
hue
U
[نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
permutation
U
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
paint
U
پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
paints
U
پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
compacted
U
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacting
U
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
multiple
U
حاوی قط عات زیاد بودن یا عمل کردن به روشهای مختلف
graphs
U
اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن
graph
U
اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن
compacts
U
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compact
U
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
logs
U
وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
log
U
وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
utility
U
برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
filling out
U
[پر کردن زمینه فرش با گل ها و یا اشکال مختلف جهت تزئین بیشتر متن]
adaptation
U
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptations
U
توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
networking
U
در یک شهر یا شهرهای مختلف که به آنها امکان ردو بدل کردن اطلاعات میدهد
color code
U
روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها
baud
U
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
kernels
U
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
baud rate
U
وسیلهای که سیگنالهای زمانی متفاوت برای یکسان کردن دادههای با نرخ مختلف را تولید میکند
kernel
U
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
opalite
U
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
star design
U
طرح ستاره ای شکل
[این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
segment
U
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segments
U
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
redliner
U
خصوصیتی در گروه کاری یا نرم افزای کلمه پرداز که امکان رنگی کردن نوشتار متن در جاهای مختلف میدهد
mixable
U
امیزش پذیر امتزاج پذیر
cifax
U
رمز کردن سیگنالهای متفرقه سیگنالهای رمز شده مختلف
decollator
U
ماشینی که موضوعات مختلف را به ورقههای مجزا تبدیل میکند و یا جدا کردن موضوعات تکه تکه به قط عات جدا
discrepant
U
مختلف
variegated
U
مختلف
sundry
U
مختلف
varying
U
مختلف
various
U
مختلف
miscellaneous
U
مختلف
diverse
U
مختلف
divergent
U
مختلف
off
U
مختلف
disparate
U
مختلف
dissimilar
U
مختلف
two discrepant stories
U
دو حکایت مختلف
diversely
U
به اشکال مختلف
polyphyletic
U
از نژادهای مختلف
variously
U
بطور مختلف
diverse
U
مختلف مخالف
asynchronous
U
مختلف الزمان
miscellaneous works
U
کارهای مختلف
heterochromatic
U
مختلف اللون
polyphyletic
U
مختلف الاجداد
half caste
U
ازنژاد مختلف
half breed
U
از نژاد مختلف
several
U
جدا مختلف
variant
U
گوناگون مختلف
international
U
مربوط به کشورهای مختلف
interrace
U
بین نژادهای مختلف
process
U
مراحل مختلف چیزی
intercollegiate
U
بین کالجهای مختلف
eccentric
U
مختلف المرکز بودن
holdalls
U
جعبه اسبابهای مختلف
run around
<idiom>
U
گردش درمناطق مختلف
multifarious
U
دارای انواع مختلف
eccentrics
U
مختلف المرکز بودن
holdall
U
جعبه اسبابهای مختلف
play off
<idiom>
U
رفتار مختلف با اشخاص
interracial
U
بین نژادهای مختلف
processes
U
مراحل مختلف چیزی
stage
U
مراحل مختلف یک موشک
plugs
U
ورودی که به وسایل مختلف
miscellanist
U
نویسنده مطالب مختلف
variform
U
گوناگون مختلف الشکل
The various strata of society.
U
طبقات مختلف اجتماع
rank and file
U
شئون مختلف نظامی
heterochromatic
U
دارای رنگهای مختلف
various books
U
کتابهای گوناگون یا مختلف
varisized
U
دارای اندازههای مختلف
stock markets
U
بورس کالاهای مختلف
commodity loading
U
بارگیری کالاهای مختلف
disjunctive
U
دارای دو شق مختلف فصلی
team tennis
U
بازیهای مختلف تنیس
stock market
U
بورس کالاهای مختلف
syntax
U
هم اهنگی قسمتهای مختلف
internationals
U
مربوط به کشورهای مختلف
stages
U
مراحل مختلف یک موشک
plug
U
ورودی که به وسایل مختلف
diversiform
U
دارای اشکال مختلف
multi tone horn
U
بوق با اصوات مختلف
plugging
U
ورودی که به وسایل مختلف
catamarans
U
قایق با دو بدنه در دو سطح مختلف
multi rate meter
U
کنتور با چند نرخ مختلف
gather
U
دریافت داده از منابع مختلف
polytechnics
U
وابسته به علوم عملی مختلف
figure skate
U
اسکیت با انجام حرکات مختلف
polytechnic
U
وابسته به علوم عملی مختلف
blocky
U
پرشده یا مشخص با قطعات مختلف
bipolar
U
تراترسیتور با سه لایه مختلف به صورت -p -n p یا -n -p n
catamaran
U
قایق با دو بدنه در دو سطح مختلف
caste
U
طبقات مختلف مردم هند
castes
U
طبقات مختلف مردم هند
adapter
U
دوشاخهای که به وسایل با ورودیهای مختلف
polytechnical
U
وابسته به علوم عملی مختلف
gathered
U
دریافت داده از منابع مختلف
interstate
U
بین ایالتها وکشورهای مختلف
polygenesis
U
پیدایش انسان ازنژادهاومبادی مختلف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com