Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
respire
U
امید تازه پیدا کردن
respired
U
امید تازه پیدا کردن
respires
U
امید تازه پیدا کردن
respiring
U
امید تازه پیدا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
revives
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
U
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
new discovered
U
تازه پیدا شده
to dash one's hopes
U
امید کسی را نا امید کردن
polyamide
U
پلی امید ترکیبی شامل چند گروه امید
disappoints
U
نا امید کردن
wet blanket
U
نا امید کردن
wet blankets
U
نا امید کردن
disappoint
U
نا امید کردن
let someone down
U
نا امید کردن
To give up in despaer . To lose hope .
U
قطع امید کردن
To give up hope
[abandon hope]
قطع امید کردن
enactory
U
دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new blood
<idiom>
U
جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
new coined
U
تازه بنیاد تازه سکه زده
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
gain
U
پیدا کردن
gained
U
پیدا کردن
finds
U
پیدا کردن
to look up
U
پیدا کردن
pin point
U
پیدا کردن
to figure up
پیدا کردن
acquire
پیدا کردن
gains
U
پیدا کردن
find
U
پیدا کردن
detect
U
پیدا کردن
detects
U
پیدا کردن
tracks
U
پیدا کردن
tracked
U
پیدا کردن
smell out
U
با بو پیدا کردن
detected
U
پیدا کردن
average
U
پیدا کردن
to pick up
U
پیدا کردن
averaged
U
پیدا کردن
averages
U
پیدا کردن
track
U
پیدا کردن
detecting
U
پیدا کردن
to pluck up one's heart
U
دل پیدا کردن
averaging
U
پیدا کردن
to search out
U
پیدا کردن
give tongue
U
عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
demonetize
U
تنزل پیدا کردن
to think out
U
با فکر پیدا کردن
stammered
U
لکنت پیدا کردن
stammer
U
لکنت پیدا کردن
prove opplicable
U
مصداق پیدا کردن
decline
U
شیب پیدا کردن
declined
U
شیب پیدا کردن
to win fame
U
شهرت پیدا کردن
declines
U
شیب پیدا کردن
preempt
U
حق تقدم پیدا کردن
luff
U
لنگر پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy.
U
چاره پیدا کردن
to take umbra at
U
رنجش پیدا کردن از
declining
U
شیب پیدا کردن
to take a ply
U
تمایل پیدا کردن
hade
U
تمایل پیدا کردن
tout
U
خریدار پیدا کردن
to spring a leaguer
U
رخنه پیدا کردن
shields
U
حفاظ پیدا کردن
touted
U
خریدار پیدا کردن
liaised
U
ارتباط پیدا کردن
liaises
U
ارتباط پیدا کردن
qualify
U
شایستگی پیدا کردن
touts
U
خریدار پیدا کردن
take to
U
تمایل پیدا کردن به
in the doghouse
<idiom>
U
مشکل پیدا کردن با
converge
U
تقارت پیدا کردن
converged
U
تقارت پیدا کردن
converges
U
تقارت پیدا کردن
qualifies
U
شایستگی پیدا کردن
liaise
U
ارتباط پیدا کردن
stammers
U
لکنت پیدا کردن
dampen
U
رطوبت پیدا کردن
equation of payments
U
قاعده پیدا کردن
to work out something
U
حل چیزی را پیدا کردن
shield
U
حفاظ پیدا کردن
touting
U
خریدار پیدا کردن
dampened
U
رطوبت پیدا کردن
dampening
U
رطوبت پیدا کردن
take to
U
تمایل پیدا کردن
dampens
U
رطوبت پیدا کردن
come to an agreement
U
موافقت پیدا کردن
to become a necessity
U
لزوم پیدا کردن
converging
U
تقارت پیدا کردن
liaising
U
ارتباط پیدا کردن
newlywed
U
تازه داماد تازه عروس
wavered
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavers
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
to come to an understanding
U
پیدا کردن سازش پیداکردن
waver
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
read between the lines
<idiom>
U
پیدا کردن مفهوم ضمنی
wavering
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
cabbage
U
کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbages
U
کش رفتن رشد پیدا کردن
find and replace
U
پیدا کردن و جایگزین نمودن
radar trapping
U
اختلال پیدا کردن رادار
deeping of capital
U
عمق پیدا کردن سرمایه
out maneuver
U
برتری مانور پیدا کردن
pay dirt
<idiom>
U
زیر خاکی پیدا کردن
to pick out
U
باگوش پیدا کردن دریافتن
to nerve oneself
U
قوت قلب پیدا کردن
shocks
U
هول وهراس پیدا کردن
overmaster
U
مهارت کامل پیدا کردن در
to make the pot boi;
U
معاش خود را پیدا کردن
shocked
U
هول وهراس پیدا کردن
genealogize
U
شجره کسی را پیدا کردن
shock
U
هول وهراس پیدا کردن
to pick up
U
فراگرفتن دوباره پیدا کردن
to rummage out
U
با جستجوی زیاد پیدا کردن
hit on/upon
<idiom>
U
پیدا کردن چیزی که میخواهی
fumbles
U
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
asphyxiating
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
fumble
U
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
asphyxiates
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiated
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiate
U
مختنق کردن خناق پیدا کردن
swells
U
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swell
U
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
fumbled
U
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
swelled
U
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
bilge
U
رخنه پیدا کردن تراوش کردن
to wipe the slate clean
<idiom>
U
شروع تازه ای کردن
[تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن]
[اصطلاح]
surging
U
تکان خوردن لغزش پیدا کردن
scare up
<idiom>
U
ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
unbalance
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
waver
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
rub
U
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
wavering
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
rubs
U
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
wavered
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavers
U
تردید پیدا کردن تبصره قانون
unbalances
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
rubbed
U
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
unbalancing
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
shorter
U
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
to orient oneself
U
چهار سوی خود را پیدا کردن
to turn round
U
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
short
U
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
to get the upper hand
U
برتری جستن تفوق پیدا کردن
to get a meat for a bird
U
برای مرغی جفت پیدا کردن
make out
U
معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
to seek somebody out
U
جستجو برای پیدا کردن کسی
ruts
U
شور پیدا کردن فحل شدن
rut
U
شور پیدا کردن فحل شدن
radio direction finding
U
پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
shortest
U
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
pull oneself together
U
بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
freshest
U
تازه کردن
freshened
U
تازه کردن
freshening
U
تازه کردن
freshens
U
تازه کردن
freshen
U
تازه کردن
fresh
U
تازه کردن
fresh-
U
تازه کردن
refresh
U
تازه کردن
refreshed
U
تازه کردن
refreshes
U
تازه کردن
refreshes
U
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refresh
U
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
reman
U
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
refreshed
U
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
plunge
U
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
canvassed
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to get to somebody
[something]
U
به کسی دسترسی پیدا کردن
[ به چیزی رسیدن]
canvasses
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
leadingquestion
U
پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
warm to one's work
U
در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
plunges
U
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
canvassing
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
plunged
U
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
to make friends
[to make connections]
U
رابطه پیدا کردن
[با مردم برای هدفی]
canvass
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
refurbish
U
روشن و تازه کردن
refurbished
U
روشن و تازه کردن
refurbishes
U
روشن و تازه کردن
initiates
U
تازه وارد کردن
resurfaced
U
روکش تازه کردن
initiate
U
تازه وارد کردن
resurface
U
روکش تازه کردن
To catch ones breath .
U
نفس تازه کردن
refurbishing
U
روشن و تازه کردن
redecorates
U
تزئینات تازه کردن
redecorated
U
تزئینات تازه کردن
refinish
U
روکاری تازه کردن
to take breath
U
نفس تازه کردن
redecorate
U
تزئینات تازه کردن
initiating
U
تازه وارد کردن
repave
U
تازه سنگفرش کردن
initiated
U
تازه وارد کردن
redecorating
U
تزئینات تازه کردن
resurfaces
U
روکش تازه کردن
diachrony
U
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
cunclude
U
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
proceed
U
ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
proceeded
U
ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
grapnel
U
لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com