English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
financial affairs U امور مربوط به مالیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
supervisory U مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
testamentary causes U امور مربوط به وصایا
civil appropriation U اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
financial data U اطلاعات مربوط به امور مالی
surgical U مربوط به امور پزشکی جراحی
strategic U مربوط به امور سوق الجیشی
generals U شرکت مربوط به امور اداری اصلی
cryptologistics U امور لجستیکی مربوط به عملیات رمز
general U شرکت مربوط به امور اداری اصلی
parochialism U امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
collates U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
selenodetic U امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
back end server U کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
civil works U امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
medical regulator U تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
Exchequer U مالیه
financing U مالیه
finances U مالیه
finance U مالیه
financed U مالیه
cameralistic science U مالیه عمومی
financed U علم مالیه
finances U علم مالیه
private finance U مالیه خصوصی
finance U علم مالیه
financing U علم مالیه
financial agency U اداره مالیه
financial a U اداره مالیه
the finance minister is up U وزیر مالیه
public finance U مالیه عمومی
national finance U مالیه ملی
international finance U مالیه بین الملل
Exchequer U مالیه خزانه دار پادشاهی
financiers U کارشناس علم مالیه متخصص مالی
financier U کارشناس علم مالیه متخصص مالی
program loans U قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences U روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic U مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance U دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual U مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory U مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
relative U که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic U مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical U مربوط به صدا مربوط به سامعه
distance angle U زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial U مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
amor U امور
religious matters U امور دینی
the high functionery ries of the state U مصادر امور
financial affairs U امور مالی
authority U اولیاء امور
personal affairs U امور شخصی
authorities U اولیای امور
state affairs U امور مملکتی
combat duty U امور رزمی
civil affairs U امور غیرنظامیان
authority ties of the state U اولیا امور
interiors U امور داخله
non litigious matters U امور حسبی
interior U امور داخله
miscellaneous U امور متفرقه
aviation authority U امور هواپیمایی
authority ties of the state U مصادر امور
interior affairs U امور داخلی
money matters U امور پولی
air branch U قسمت امور هوایی
surveillance authority U اولیاء امور مراقبتی
ministry of foreign affairs U وزارت امور خارجه
supervisory authority U اولیاء امور مراقبتی
regulatory authority U اولیاء امور مراقبتی
resgestae U امور انجام شده
surveillance authority U اولیاء امور نظارتی
regulatory authority U اولیاء امور نظارتی
supervisory authority U اولیاء امور نظارتی
militarization U نظامی کردن امور
secretary of state for foreign affairs U وزیر امور خارجه
majordomo U متصدی امور خانوادگی
customs broker U واسطه امور گمرکی
chaplain U افسر امور دینی
chaplains U افسر امور دینی
Foreign Office U وزارت امور خارجه
routine U امور غیر مهم
routinely U امور غیر مهم
tax reforms U اصلاح امور مالیاتی
tax administration U اداره امور مالیات
table of authorities U جدول اولیا امور
liquidation of company U تصفیه امور شرکتها
emotional and physical U امور عاطفی و بدنی
routines U امور غیر مهم
space broker U کارگزار امور تبلیغات
civic action U امور عام المنفعه
administration U اداره امور یکانها
foreign minister U وزیر امور خارجه
minister for foreign affairs U وزیر امور خارجه
minister of foreign affairs U وزیر امور خارجه
g air U رکن 2 امور هوایی
corporate treasurer U مدیر امور مالی
chief financial officer [CFO] U مدیر امور مالی
to arrange matters U ترتیب دادن امور
chaplain activities fund U اعتبار امور مذهبی
administrations U اداره امور یکانها
politico military U امور سیاسی نظامی
promiscuous U بیقید در امور جنسی
clerical test U ازمون امور دفتری
State Department U وزارت امور خارجه
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs. U وزارت امور خارجه
non litigious jurisdiction act U قانون امور حسبی
fish warden U متصدی امور شیلات
probate court U محکمه امور حسبی
non litigious matters act U قانون امور حسبی
principal centre of affairs U مرکز مهم امور
bureaucratic U وابسته به امور اداری
domiciles U منزل یا مرکز مهم امور
domicile U منزل یا مرکز مهم امور
deficit financing U اداره امور مالی با کسرموازنه
presswork U اداره مطبعه امور چاپخانه
proetor U متصدی امور قضایی وکشوری
politics U علم سیاست امور سیاسی
The ministry of economic affairs and finance U وزارت امور اقتصاد و دارایی
technician U شخص متخصص در امور صفتی
technicians U شخص متخصص در امور صفتی
signal security U حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
to take the helm U زمام امور رادردست گرفتن
assignees in bankruptcy U هیئت تصفیه امور ورشکسته
Ministry of Labor and Social Affairs . U وزارت کار ؟ امور اجتماعی
major-domo U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major-domos U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
to go underground U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
major domo U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
diplomatist U کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
to go into hiding U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
counsel appointed U وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
shipping U امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
minnesota clerical aptitude test U ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
treasurers U مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
treasurer U مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
rummage sale U حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
dialectic U هگل و مارکس ان را جهت تعلیل و توجیه امور
verderer U متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
channels U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channelled U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
deck department U قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
verderor U متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
channeling U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channeled U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
home U امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
homes U امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
channel U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
housekeeping U امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
get in gear [get into gear] <idiom> U بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
functional U رسم امور داخلی و فرآیندهای ماشین یا نرم افزار
formalism U اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
superstitious uses U مخارجی که برای امور مذهبی غیرقانونی صرف شود
formula U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas U مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
commonest U زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
common U زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
commoners U زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
trial attorney U وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
hipster U شخص طرفدار امور جدیدوبیسابقه مانند مواد مخدره وغیره
institutionalism U سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
consortium U ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortiums U ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
churchwarden U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwardens U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
joint petroleum office U دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
consortia U ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
business U کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
businesses U کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
classical economics U نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
Big Brother U دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
job U زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
jobs U زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
departmentalism U اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
flag day U هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back. U بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
civil censorship U سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
businesses U مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
business U مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
customs of the services U مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
civilian supply U امور اماد غیرنظامی رسانیدن اماد به غیرنظامیان در منطقه
assistant chief of staff,g(civil affair U معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
service peculiar U امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
consumer logistics U امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
electronic U سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
housekeeping U در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
blue book U کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com