Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
miscellaneous
U
امور متفرقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
civil works
U
امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
medical regulator
U
تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
sundry
U
متفرقه
miscellaneous
U
متفرقه
sundries
U
متفرقه
miscellaneous time
U
زمان متفرقه
sundry items
U
وسایل متفرقه
general cargo
U
بار متفرقه
oddment
U
چیزهای متفرقه
sundry items
U
موضوعات متفرقه
miscellaneous provisions
U
مواد متفرقه
sundry items
U
اقلام متفرقه
sundry funds
U
اعتبارات متفرقه
sundry
U
اقلام متفرقه گوناگون
sundry funds
U
اعتبار اموررفاهی متفرقه
an odd volume
U
جلد تکی یا متفرقه
tramping
U
حمل با کشتی متفرقه
gcp
U
نرخ بار متفرقه
general cargo rates
U
نرخهای حمل کالاهای متفرقه
general cargo rate
U
نرخ محل بار متفرقه
general stores
U
فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
amor
U
امور
convoy joiner
U
ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
combat duty
U
امور رزمی
religious matters
U
امور دینی
authorities
U
اولیای امور
the high functionery ries of the state
U
مصادر امور
authority ties of the state
U
اولیا امور
civil affairs
U
امور غیرنظامیان
state affairs
U
امور مملکتی
authority
U
اولیاء امور
interiors
U
امور داخله
interior affairs
U
امور داخلی
money matters
U
امور پولی
interior
U
امور داخله
financial affairs
U
امور مالی
non litigious matters
U
امور حسبی
authority ties of the state
U
مصادر امور
aviation authority
U
امور هواپیمایی
personal affairs
U
امور شخصی
civic action
U
امور عام المنفعه
probate court
U
محکمه امور حسبی
militarization
U
نظامی کردن امور
chaplain activities fund
U
اعتبار امور مذهبی
liquidation of company
U
تصفیه امور شرکتها
majordomo
U
متصدی امور خانوادگی
space broker
U
کارگزار امور تبلیغات
fish warden
U
متصدی امور شیلات
financial affairs
U
امور مربوط به مالیه
emotional and physical
U
امور عاطفی و بدنی
non litigious jurisdiction act
U
قانون امور حسبی
non litigious matters act
U
قانون امور حسبی
politico military
U
امور سیاسی نظامی
principal centre of affairs
U
مرکز مهم امور
customs broker
U
واسطه امور گمرکی
g air
U
رکن 2 امور هوایی
resgestae
U
امور انجام شده
clerical test
U
ازمون امور دفتری
secretary of state for foreign affairs
U
وزیر امور خارجه
ministry of foreign affairs
U
وزارت امور خارجه
minister of foreign affairs
U
وزیر امور خارجه
foreign minister
U
وزیر امور خارجه
chaplain
U
افسر امور دینی
chaplains
U
افسر امور دینی
minister for foreign affairs
U
وزیر امور خارجه
corporate treasurer
U
مدیر امور مالی
chief financial officer
[CFO]
U
مدیر امور مالی
to arrange matters
U
ترتیب دادن امور
administration
U
اداره امور یکانها
administrations
U
اداره امور یکانها
supervisory authority
U
اولیاء امور مراقبتی
regulatory authority
U
اولیاء امور مراقبتی
surveillance authority
U
اولیاء امور مراقبتی
supervisory authority
U
اولیاء امور نظارتی
regulatory authority
U
اولیاء امور نظارتی
surveillance authority
U
اولیاء امور نظارتی
air branch
U
قسمت امور هوایی
tax reforms
U
اصلاح امور مالیاتی
routine
U
امور غیر مهم
routinely
U
امور غیر مهم
testamentary causes
U
امور مربوط به وصایا
routines
U
امور غیر مهم
bureaucratic
U
وابسته به امور اداری
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs.
U
وزارت امور خارجه
State Department
U
وزارت امور خارجه
promiscuous
U
بیقید در امور جنسی
table of authorities
U
جدول اولیا امور
tax administration
U
اداره امور مالیات
Foreign Office
U
وزارت امور خارجه
to take the helm
U
زمام امور رادردست گرفتن
Ministry of Labor and Social Affairs .
U
وزارت کار ؟ امور اجتماعی
presswork
U
اداره مطبعه امور چاپخانه
proetor
U
متصدی امور قضایی وکشوری
The ministry of economic affairs and finance
U
وزارت امور اقتصاد و دارایی
signal security
U
حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
surgical
U
مربوط به امور پزشکی جراحی
strategic
U
مربوط به امور سوق الجیشی
deficit financing
U
اداره امور مالی با کسرموازنه
technician
U
شخص متخصص در امور صفتی
assignees in bankruptcy
U
هیئت تصفیه امور ورشکسته
financial data
U
اطلاعات مربوط به امور مالی
domiciles
U
منزل یا مرکز مهم امور
politics
U
علم سیاست امور سیاسی
technicians
U
شخص متخصص در امور صفتی
domicile
U
منزل یا مرکز مهم امور
cifax
U
رمز کردن سیگنالهای متفرقه سیگنالهای رمز شده مختلف
generals
U
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
general
U
شرکت مربوط به امور اداری اصلی
to go underground
U
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
parochialism
U
امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
to go into hiding
U
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
major-domo
U
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major domo
U
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
diplomatist
U
کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
counsel appointed
U
وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
cryptologistics
U
امور لجستیکی مربوط به عملیات رمز
major-domos
U
متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
housekeeping
U
امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
home
U
امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
treasurer
U
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
verderer
U
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
treasurers
U
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
channels
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channeled
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channeling
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channelled
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
shipping
U
امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
minnesota clerical aptitude test
U
ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
verderor
U
متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
deck department
U
قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
dialectic
U
هگل و مارکس ان را جهت تعلیل و توجیه امور
rummage sale
U
حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
channel
U
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
homes
U
امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
collating
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collates
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
functional
U
رسم امور داخلی و فرآیندهای ماشین یا نرم افزار
formalism
U
اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
superstitious uses
U
مخارجی که برای امور مذهبی غیرقانونی صرف شود
get in gear
[get into gear]
<idiom>
U
بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
hipster
U
شخص طرفدار امور جدیدوبیسابقه مانند مواد مخدره وغیره
commonest
U
زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
trial attorney
U
وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
commoners
U
زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
common
U
زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
selenodetic
U
امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
churchwarden
U
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
joint petroleum office
U
دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
institutionalism
U
سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
consortium
U
ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortia
U
ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortiums
U
ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
churchwardens
U
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
back end server
U
کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
classical economics
U
نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
businesses
U
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
business
U
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
Big Brother
U
دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
totaliarian state
U
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
job
U
زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
jobs
U
زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
departmentalism
U
اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
flag day
U
هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back.
U
بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
business
U
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
businesses
U
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
civil censorship
U
سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
civilian supply
U
امور اماد غیرنظامی رسانیدن اماد به غیرنظامیان در منطقه
service peculiar
U
امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
consumer logistics
U
امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
customs of the services
U
مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
assistant chief of staff,g(civil affair
U
معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
electronic
U
سیستمی که از ترمینال کامپیوتری برای سایت فروش برای امور الکترونیکی یا کنترل مثل مشخصات محصول و...
housekeeping
U
در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
blue book
U
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
robot
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
robots
U
وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
individualism
U
فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
close corporation
U
شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
politics
U
علم سیاسی امور سیاسی
letters of administration
U
حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
public relations officer
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officers
U
رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
economic and social council
U
شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com