Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
state property
U
اموال عمومی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dedication
U
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications
U
اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dediction of way
U
هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
misappropriation of public property
U
تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
Other Matches
community property
U
اموال مشترک زن وشوهر اموال همگانی
general quarters
U
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introducing
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce
U
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware
U
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
general orders
U
دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose
U
کارهای عمومی مصارف عمومی
things
U
اموال
chattels
U
اموال
cattles
U
اموال
fungible
U
اموال مثلی
personal property
U
اموال شخصی
installation property
U
اموال قسمت
things in action
U
اموال دینی
user
U
انتفاع از اموال
financial property
U
اموال پولی
users
U
انتفاع از اموال
capital assets
U
اموال سرمایهای
class i property
U
اموال طبقه 1
class ii property
U
اموال طبقه 2
paraphernalia
U
اموال شخصی زن
assets
U
مال و اموال
inventory
U
صورت اموال
chattel
U
اموال منقول
distrain
U
ضبط اموال
distraint
U
توقیف اموال
personalty
U
اموال شخصی
property book
U
دفتر اموال
things in possession
U
اموال عینی
property voucher
U
سند اموال
property officer
U
افسر اموال
real property
U
اموال غیرمنقول
tangible property
U
اموال عینی
tangible property
U
اموال ملموس
stolen goods
U
اموال مسروقه
post property
U
اموال پادگانی
post property
U
اموال پادگان
separate estate
U
اموال شخصی زن
consolidated dining facility
U
تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
fixed property
U
اموال غیر منقول
replaceable thing
U
اموال یا اشیا مثلی
fisc
U
اموال ضبط شده
contrabanded goods
U
اموال و اشیا قاچاق
appropriation bill
U
صورت ضبط اموال
real estate broker
U
دلال اموال غیرمنقول
property officer
U
افسر ذیحساب اموال
inventory
U
فهرست اموال سیاهه
jus disponendi
U
حق واگذار کردن اموال
offences against property
U
جرائم بر علیه اموال
property of unknown ownership
U
اموال مجهول المالک
priceable things
U
اموال یا اشیا قیمتی
grand larceny
U
سرقت اموال پرقیمت
goods of perishable nature
U
اموال سریع الفساد
goods and chattels
U
اموال و دارائیهای منقول
sequestration
U
حکم توقیف اموال
article of roup
U
اموال مورد حراج
accountable property officer's bond
U
دفتر افسر ذیحساب اموال
conclearer of stolen goods
U
مخفی کننده اموال مسروقه
salvage
U
اموال نجات یافته از خطر
salvaging
U
اموال نجات یافته از خطر
jus postliminii
U
حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
safeguards
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguarding
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
letters of marque
U
حکم ضبط اموال بیگانگان
safeguarded
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguard
U
مامور حفافت پرسنل و یا اموال
salvages
U
اموال نجات یافته از خطر
salvaged
U
اموال نجات یافته از خطر
foreign
U
توقیف اموال مدیون غایب
foreign
U
توقیف اموال مدیون خارجی
proponent
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
wear and tear
U
از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
proponents
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
real action
U
دعوی راجع به اموال غیر منقول
waveson
U
اموال اب اورده بعد از غرق کشتی
occupancy
U
تملک اموال بلا صاحب متصرف
angary
U
حق کشور متحارب برای استفاده از اموال کشوربیطرف
conscription of wealth
U
مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
property disposition
U
ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
praemunire
U
حکم توقیف وضبط اموال یاغیان ومتمردین
hotchpot
U
سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
garnishment
U
اخطاری که به شخصی که اموال دیگری در ید او توقیف شده است
receivers
U
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
ransoms
U
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
receiver
U
خریدار اموال مسروقه قیم یا سرپرست شخص مجنون
ransom
U
وجهی که جهت جلوگیری از ضبط اموال پرداخت میشود
eminent domain
U
قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
elegit
U
حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
pounded
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pound
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounds
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
pounding
U
محل محصور برای نگهداری گله یا سایر اموال توقیف شده
jus postliminii
U
هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
bill of attainder
U
لایحه قانونی مصادره اموال کسانی که به علت خیانت یاجنایت محکوم شده باشند
receivers
U
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
deed
U
در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
deeds
U
در CL به سندرسمی اطلاق میشود که نوعا" جهت انتقال اموال غیرمنقول به کار میرود عمل کردار
conveyancing
U
در CL این اصطلاح بیشتر در زمینه تسهیل معاملات مربوط به اموال غیر منقول مصداق دارد
receiver
U
ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
real
U
ارزش واقعی هر کالا یا خدمت در حالتی که با پول اندازه گیری شود حقوق راجعه به اموال غیرمنقول
real representative
U
قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
common carrier
U
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
condemnations
U
ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
condemnation
U
ملی کردن یا مصادره کردن اموال خصوصی به منظوراستفادههای عام المنفعه محکومیت
recaption
U
مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
sumptuary law
U
قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
equity accounts
حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
plene administravit
U
بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
tails
U
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
accretion
U
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
tail
U
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
tailed
U
واگذاری غیر معوض اموال غیر منقول
estate by curtesy
U
در CLقسمتی از اموال زوجه است که پس از فوتش به طریق عمری به زوج به زوج منتقل میشود لیکن به وارث وی نمیرسد
fixed capital
U
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
common control
U
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
common user
U
عمومی
the public voice
U
عمومی
generic
U
عمومی
popular
U
عمومی
wider
U
عمومی
widest
U
عمومی
outline
U
خط عمومی
oecumenical
U
عمومی
wide
U
عمومی
ecumenic
U
عمومی
rife
U
عمومی
hackneyed
U
عمومی
general porpose
U
عمومی
commoners
U
عمومی
universal
U
عمومی
commoners
U
:عمومی
outlining
U
خط عمومی
generals
U
عمومی
common
U
عمومی
outlines
U
خط عمومی
overt
U
عمومی
general
U
عمومی
public
U
عمومی
commonest
U
عمومی
commonest
U
:عمومی
common
U
:عمومی
outlined
U
خط عمومی
public amnsement
U
نمایشگاه عمومی
public decency
U
عفت عمومی
public debt
U
قرضه عمومی
public cost
U
هزینه عمومی
public borrowing
U
استقراض عمومی
official submission
U
مناقصه عمومی
public benefits
U
منافع عمومی
bussed
U
مسیر عمومی
common user
U
خدمات عمومی
busses
U
مسیر عمومی
public finance
U
مالیه عمومی
public facilities
U
تسهیلات عمومی
public expenditures
U
مخارج عمومی
public enterprises
U
موسسات عمومی
public domain
U
خط مشی عمومی
alameda
U
گردشگاه عمومی
public deposits
U
سپردههای عمومی
common user items
U
اقلام عمومی
open court
U
محکمه عمومی
common purse
U
وجوه عمومی
common parts
U
قطعات عمومی
common grid
U
شبکه عمومی
buses
U
مسیر عمومی
plaza
U
میدان عمومی
pissoir
U
مستراح عمومی
cameralistic science
U
مالیه عمومی
busing
U
مسیر عمومی
collective call sign
U
معرف عمومی
central war
U
جنگ عمومی
bused
U
مسیر عمومی
common hardware
U
قطعات عمومی
potlatch
U
جشن عمومی
overhead costs
U
هزینههای عمومی
public affairs
U
روابط عمومی
public a
U
وکیل عمومی
bus
U
مسیر عمومی
common nuisance
U
اضرار عمومی
common language
U
زبان عمومی
common labour
U
کارگر عمومی
common items
U
قطعات عمومی
checkup
U
معاینه عمومی
comulative action
U
اثر عمومی
general stock
U
سهام عمومی
general reserve
U
احتیاط عمومی
general grant
U
کمک عمومی
general factor
U
عامل عمومی
general equilibrium
U
تعادل عمومی
general education
U
اموزش عمومی
general depot
U
امادگاه عمومی
general depot
U
انبار عمومی
general damage
U
خسارت عمومی
general concepts
U
تدبیر عمومی
general cargo
U
بار عمومی
general assembly
U
مجمع عمومی
general amnesty
U
عفو عمومی
general intelligence
U
هوش عمومی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com