Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
what day of the week is it?
U
امروز چند شنبه است امروزچه روزی است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Thank goodness
U
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank God it's Friday!
[TGIF]
U
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
parlour boarder
U
شاگرد شبانه روزی که نزدخانواده رئیس شبانه روزی زندگی میکند
to live en pension
U
شبانه روزی شدن درمهمانخانه شبانه روزی زندگی کردن
it occurs twice a day
U
روزی دوبار رخ میدهد روزی دوبار اتفاق میافتد
Tuesdays
U
سه شنبه
Sabbath
U
شنبه
Tuesday
U
سه شنبه
Saturday
U
روز شنبه
Wednesdays
U
چهار شنبه
Wednesday
U
چهار شنبه
Saturdays
U
روز شنبه
Thursday
U
پنج شنبه
Thursdays
U
پنج شنبه
Next Saturday . This coming Saturday.
U
شنبه دیگه
Thurs
U
مخفف پنج شنبه
Thur
U
مخفف پنج شنبه
Wednesday
U
هر چهار شنبه یکبار
Wednesdays
U
هر چهار شنبه یکبار
To fall into a trap.
U
جشن تولدم به شنبه می افتد
I am tied up ( engaged ) on Saturday .
U
شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
shrove tuesday
U
سه شنبه قبل ازچهارشنبه توبه
d. letter
U
حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
some time or other
U
یک روزی
duily bread
U
روزی
some day
U
یک روزی
some d.
U
یک روزی
some day
U
روزی
per diem
U
روزی
daily bread
U
روزی
someday
U
روزی
once upon a time
U
روزی
per day
U
روزی
perdiem
U
بقرار روزی
one spoonful a day
U
روزی یک قاشق
semidiurnal
U
کشندنیم روزی
round-the-clock
شبانه روزی
hostelry
U
شبانه روزی
hostel
U
شبانه روزی
circadian
U
شبانه روزی
on a given day
U
در روزی معین
hostels
U
شبانه روزی
quotidian
U
شبانه روزی
a few days
U
چند روزی
since the outbreak of the war
U
از روزی که جنگ در گرفت
semidiurnal
U
جذر و مد نیم روزی
hand to mouth
U
محتاج گنجشک روزی
hand-to-mouth
U
محتاج گنجشک روزی
hosteler
U
مقیم شبانه روزی
de die in diem
U
از روزی به روز دیگر
circadian rythm
U
ریتم شبانه روزی
boarders
U
شاگرد شبانه روزی
boarding schools
U
اموزشگاه شبانه روزی
boarding school
U
اموزشگاه شبانه روزی
boarder
U
شاگرد شبانه روزی
two table spoonful a day
U
روزی دو قاشق سوپخوری
I will be staying a few days
U
من میخواهم چند روزی بمانم.
it a day
U
روزی یک فنجان چای خوری
drizzly day
U
روزی که باران سیرمی بارد
boarding
U
مهمانخانه شبانه روزی پانسیون
this day
U
امروز
it is nowrooz to day
U
امروز
today
U
امروز
toad eater
U
امروز
to day
U
امروز
public school
U
دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
If things changer one day then …
U
اگر روزی ورق برگردد آنوقت ...
he has no temperature to day
U
امروز تب ندارد
today of all days
U
مخصوصا امروز
This very day .
U
همین امروز
he wears a new suit to day
U
امروز جامه
there was no mail to day
U
امروز کاغذنداشتیم
this d. a week
U
یک هفته از امروز
Today me, tomarrow thee.
<proverb>
U
امروز من,فردا تو .
nowaday
U
مال امروز
this morning
U
امروز بامداد
red letter day
<idiom>
U
روزی که به علت واقعهای روز تاریخی است
I areraged six hours a day.
روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
dies non
U
روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
He was not supposed to come today .
U
قرارنبود امروز بیاید
I need them today.
من آنها را امروز میخواهم.
this da y month
U
یک ماه دیگر از امروز
What do you feel like having today?
U
امروز تو به چه اشتها داری؟
there was no mail to day
U
امروز پست نبود
i have no work today
U
امروز کاری ندارم
Today I took laxatives.
U
امروز مسهل خورده ام.
he is in to day
U
امروز در خانه است
A week from today
U
هفت روز پس از امروز
What is todays date ?
U
تاریخ امروز چیست ؟
rushee
U
دانشجوی داوطلب شرکت درشبانه روزی پسرانه ودخترانه
never put off till tomorrow what may be done today
<proverb>
U
کار امروز به فردا مفکن
Delays are dangerous.
<proverb>
U
کار امروز به فردا مینداز.
He is in no condition (not fit)to work.
U
امروز خیلی سر حالم ( شنگول )
My voice is not clear today.
U
صدایم امروز صاف نیست
Never put off tI'll tomorrow what you can do today .
U
کار امروز را به فردا نیانداز
I am very busy today .
U
امروز خیلی کار دارم
romaika
U
رقص ملی یونان امروز
romaic
U
زبان بومی یونان امروز
present maid prospective bride
U
دوشیزه امروز عروس فردا
She wont show up today.
U
امروز پیدایش نمی شود
the press of modern life
U
فشارو نیازمندیهای زندگی امروز
I'll be at home today .
U
امروز منزل خواهم بود
Have you had a blowle movement today ?
U
شکمتان امروز کار کرده ؟
juniorate
U
مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
Today's weather is mild by comparison.
U
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
today of all days
U
از همه روزها امروز
[باید باشد]
We wI'll be notified(informed)of the results today.
U
امروز جواب کار معلوم می شود
To regain consciousness. to come to.
U
امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
we had a heavy p to day
U
امروز نامههای بسیاری ازپست داشتیم
do you want it done to day
U
ایا میخواهید امروز کرده شود
I'll get there when I get there.
<proverb>
U
حالا امروز نه فردا
[عجله ای ندارم]
We had a nice long walk today.
U
امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
I am
[will be]
busy this afternoon .
امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
It is foul weather today .
U
امروز هوا خیلی گند است
Dont leave off tI'll tomorrow what you can do today .
U
کار امروز به فردا مگذار (میفکن )
I am in an exuberant mood today .
U
امروز خیلی کیفم کوک است
I weighed myself today .
U
امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
She was off hand with me today.
U
امروز بامن سر سنگین بود ( بی اعتنا ء )
Today is my lucky day.
U
امروز روز خوش بیاری من است
It is a cool day today.
U
امروز هوا خنک کرده است
So what's today?
U
امروز چه خبر
[تازه ای]
است؟
[اصطلاح روزمره]
Can I go earlier today, just as a special exception?
U
اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
She's agreed to fill in for me on Friday, but I'd be pushing my luck if I asked her to do it on Saturday, too.
U
او
[زن]
موافقت کرد روز جمعه جاینشین من باشد اما من شورش را در می آوردم اگر از او
[زن]
درخواست بکنم که شنبه هم جاینشین من بشود.
Does it have to be today (of all days)?
U
این حالا باید امروز باشد
[از تمام روزها]
؟
It is due to be signed this afternoon .
قرار است امروز بعد از ظهر به ا مضاء برسد .
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
U
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
this day six months
U
شش ماه بعد در چنین روزی جهت بیان امر غیر قابل وقوع بکار می رود
Never put off till tomorrow what maybe done today.
<proverb>
U
آنچه امروز مىتوانى انجام دهى هرگز براى فردا مگذار.
This is important, not only today, but also and especially for the future.
U
این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
flag day
U
هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
there is no time like the present
<idiom>
U
سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
One day I want to have a horse of my very own.
U
روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
Babbage
U
nelrhC Babbage مخترع انگلیسی اولین ماشین حساب خودکار و قالب اصلی کامپیوترهای دیجیتالی امروز
youth hostels
U
شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
youth hostel
U
شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise
U
از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise
<proverb>
U
از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
khamseh
U
خمسه
[در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com