Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
It is a cool day today.
U
امروز هوا خنک کرده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
do you want it done to day
U
ایا میخواهید امروز کرده شود
Have you had a blowle movement today ?
U
شکمتان امروز کار کرده ؟
Other Matches
scarf joint
U
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burgers
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak
U
گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess.
U
دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
toad eater
U
امروز
this day
U
امروز
to day
U
امروز
it is nowrooz to day
U
امروز
today
U
امروز
today of all days
U
مخصوصا امروز
this morning
U
امروز بامداد
Today me, tomarrow thee.
<proverb>
U
امروز من,فردا تو .
he wears a new suit to day
U
امروز جامه
there was no mail to day
U
امروز کاغذنداشتیم
he has no temperature to day
U
امروز تب ندارد
This very day .
U
همین امروز
this d. a week
U
یک هفته از امروز
nowaday
U
مال امروز
i have no work today
U
امروز کاری ندارم
he is in to day
U
امروز در خانه است
there was no mail to day
U
امروز پست نبود
He was not supposed to come today .
U
قرارنبود امروز بیاید
Today I took laxatives.
U
امروز مسهل خورده ام.
I need them today.
من آنها را امروز میخواهم.
What do you feel like having today?
U
امروز تو به چه اشتها داری؟
this da y month
U
یک ماه دیگر از امروز
A week from today
U
هفت روز پس از امروز
What is todays date ?
U
تاریخ امروز چیست ؟
Never put off tI'll tomorrow what you can do today .
U
کار امروز را به فردا نیانداز
She wont show up today.
U
امروز پیدایش نمی شود
I am very busy today .
U
امروز خیلی کار دارم
He is in no condition (not fit)to work.
U
امروز خیلی سر حالم ( شنگول )
My voice is not clear today.
U
صدایم امروز صاف نیست
Delays are dangerous.
<proverb>
U
کار امروز به فردا مینداز.
I'll be at home today .
U
امروز منزل خواهم بود
the press of modern life
U
فشارو نیازمندیهای زندگی امروز
present maid prospective bride
U
دوشیزه امروز عروس فردا
romaic
U
زبان بومی یونان امروز
romaika
U
رقص ملی یونان امروز
never put off till tomorrow what may be done today
<proverb>
U
کار امروز به فردا مفکن
We wI'll be notified(informed)of the results today.
U
امروز جواب کار معلوم می شود
Today is my lucky day.
U
امروز روز خوش بیاری من است
She was off hand with me today.
U
امروز بامن سر سنگین بود ( بی اعتنا ء )
To regain consciousness. to come to.
U
امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
We had a nice long walk today.
U
امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
today of all days
U
از همه روزها امروز
[باید باشد]
It is foul weather today .
U
امروز هوا خیلی گند است
I am
[will be]
busy this afternoon .
امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
Dont leave off tI'll tomorrow what you can do today .
U
کار امروز به فردا مگذار (میفکن )
I am in an exuberant mood today .
U
امروز خیلی کیفم کوک است
I weighed myself today .
U
امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I'll get there when I get there.
<proverb>
U
حالا امروز نه فردا
[عجله ای ندارم]
Today's weather is mild by comparison.
U
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
we had a heavy p to day
U
امروز نامههای بسیاری ازپست داشتیم
So what's today?
U
امروز چه خبر
[تازه ای]
است؟
[اصطلاح روزمره]
Can I go earlier today, just as a special exception?
U
اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
It is due to be signed this afternoon .
قرار است امروز بعد از ظهر به ا مضاء برسد .
Does it have to be today (of all days)?
U
این حالا باید امروز باشد
[از تمام روزها]
؟
This is important, not only today, but also and especially for the future.
U
این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
Never put off till tomorrow what maybe done today.
<proverb>
U
آنچه امروز مىتوانى انجام دهى هرگز براى فردا مگذار.
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
there is no time like the present
<idiom>
U
سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
Babbage
U
nelrhC Babbage مخترع انگلیسی اولین ماشین حساب خودکار و قالب اصلی کامپیوترهای دیجیتالی امروز
Thank God it's Friday!
[TGIF]
U
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank goodness
U
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise
U
از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise
<proverb>
U
از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
what day of the week is it?
U
امروز چند شنبه است امروزچه روزی است
bouffant
U
پف کرده
turgid
<adj.>
U
پف کرده
tumid
<adj.>
U
پف کرده
beastby
U
کرده
puffed out
<adj.>
U
پف کرده
bloat
U
پف کرده
puffy
<adj.>
U
پف کرده
puffed
<adj.>
U
پف کرده
souffle
U
پف کرده
souffles
U
پف کرده
i am 0 rials out of pocket
U
کرده ام
puff pastry
U
پف کرده
infusion
U
دم کرده
off the trail
U
پی گم کرده
unconsciously
U
غش کرده
unconscious
U
غش کرده
infusions
U
دم کرده
soufflTs
U
پف کرده
gelid
U
یخ کرده
strained
U
صاف کرده
billowy
U
باد کرده
self taught
U
تحصیل کرده
smoothfaced
U
صاف کرده
bendon
U
نیت کرده
testate
U
وصیت کرده
off the track
U
ازخط پی گم کرده
overage
U
کم رشد کرده
they have done their work
U
را کرده اند
nodular
U
ورم کرده
baggily
U
بطورباد کرده
blubbery
U
ورم کرده
inwrought
U
از تو کار کرده
enrooted
U
ریشه کرده
farci
U
دلمه کرده
farcie
U
دلمه کرده
farthingale
U
دامن پف کرده
fecit
U
درست کرده
in flower
U
شکوفه کرده
wedded
U
ازدواج کرده
iced ppa
U
خنک کرده
he is worn with travel
U
سفراوراخسته کرده
fretty
U
اماس کرده
fubsy
U
قوز کرده
tinned
U
قوطی کرده
intumescent
U
باد کرده
tumid
U
اماس کرده
ventricular
U
باد کرده
warm infusion
U
چیز دم کرده
let it be done
U
کرده شود
airless
U
گرفته یا دم کرده
ghi
U
کره اب کرده
it is very easily done
U
کرده میشود
restrained
U
لگام کرده
deep rooted
U
ریشه کرده
distent
U
ورم کرده
intumescent
U
اماس کرده
fucate
U
رنگ کرده
pulled
U
خشک کرده
puffed out
<adj.>
U
ورم کرده
began
U
شروع کرده
puffy
<adj.>
U
ورم کرده
bunged up
U
باد کرده
I have a flat
[tire]
.
U
من پنچر کرده ام.
tumid
<adj.>
U
ورم کرده
indrawn
U
جذب کرده
deep-rooted
U
ریشه کرده
painted
U
رنگ کرده
turgid
<adj.>
U
ورم کرده
puffed
<adj.>
U
باد کرده
puffed out
<adj.>
U
باد کرده
hidden
U
پنهان کرده
getting
U
کسب کرده
gets
U
کسب کرده
shot
U
اصابت کرده
blown
U
ورم کرده
decorated
U
زینت کرده
knotted
U
ازدحام کرده
puffy
<adj.>
U
باد کرده
worked
[been successful]
<past-p.>
U
کار کرده
carpeted
U
فرش کرده
inveterate
U
ریشه کرده
fried
U
سرخ کرده
puffed
<adj.>
U
ورم کرده
tumescent
U
ورم کرده
ghee
U
کره اب کرده
full grown
U
رشدکامل کرده
full-grown
U
رشدکامل کرده
grown-ups
U
رشد کرده
grown-up
U
رشد کرده
get
U
کسب کرده
shots
U
اصابت کرده
whey
U
شیرچرخ کرده
risen
U
طلوع کرده
fled
U
فرار کرده
unruffled
U
ارام کرده
tumid
<adj.>
U
آماس کرده
iced
U
خنک کرده
clarified
U
صاف کرده
grown
U
رشد کرده
educated
U
تحصیل کرده
rooted
U
ریشه کرده
sweated
U
عرق کرده
puffy
<adj.>
U
آماس کرده
mistaken
U
اشتباه کرده
sawn
U
اره کرده
turgid
<adj.>
U
آماس کرده
swollen
U
اماس کرده
beheld
U
مشاهده کرده
tumid
<adj.>
U
باد کرده
refined
U
تمیز کرده
picked
U
پاک کرده
chose
U
انتخاب کرده
turgid
<adj.>
U
باد کرده
purified
U
پاک کرده
protuberant
U
باد کرده
puffed out
<adj.>
U
آماس کرده
puffed
<adj.>
U
آماس کرده
swollen
U
ورم کرده
begotten
U
تولید کرده
school drop out
U
ترک تحصیل کرده
Now you are picking on me.
U
حالادیگر به من بند کرده ای
i am f.caught
U
عجب گیری کرده ام
saute
U
در روغن سرخ کرده
de-
U
کرده را خنثی کردن
the tribes are all up
U
طغیان کرده اند
trigmous
U
سه بار عروسی کرده
newlywed
U
تازه ازدواج کرده
tumid
U
ورم کرده متورم
turgescent
U
باد کرده پرطمطراق
stum
U
اب انگورتازه درخم کرده
magdalen or lene
U
فاحشه توبه کرده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com