Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (542 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
tumify
U
اماس کردن متورم ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
swells
U
متورم کردن
swell
U
متورم کردن
swelled
U
متورم کردن
antineuritic
U
برضد اماس عصب مخاف اماس عصبی
bags
U
باد کردن متورم شدن
bag
U
باد کردن متورم شدن
appendicitis
U
اماس ضمیمه روده اماس اپاندیس
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
swells
U
اماس کردن
swelled
U
اماس کردن
intumesce
U
اماس کردن
swell
U
اماس کردن
bunchout
U
اماس کردن
huff
U
اماس کردن
inflame
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflames
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflaming
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
strumose
U
متورم
protuberant
U
متورم
inflamed
U
متورم
torose
U
متورم
gouty
U
متورم
inflated
U
متورم
tumefactive
U
متورم
dropsical
U
متورم
ventricose
U
متورم
turgescent
U
متورم
strumous
U
متورم
adipoma
U
پیه متورم
inflates
U
متورم شدن
distend
U
متورم شدن
belly out
U
متورم شدن
bulging
U
متورم شدن
bulges
U
متورم شدن
bulged
U
متورم شدن
distends
U
متورم شدن
baggy
U
کیسهای متورم
turgid
U
متورم متسع
inflate
U
متورم شدن
distending
U
متورم شدن
goutily
U
بطور متورم
tumid
<adj.>
U
متورم شده
puffy
<adj.>
U
متورم شده
tumorous
U
متورم مغرور
puffed out
<adj.>
U
متورم شده
baggiest
U
کیسهای متورم
bulge out
U
متورم شدن
baggier
U
کیسهای متورم
puffed
<adj.>
U
متورم شده
turgid
<adj.>
U
متورم شده
bulge
U
متورم شدن
inflating
U
متورم شدن
tumescent
U
متورم ورقلنبیده
inflater
U
متورم کننده
inflator
U
متورم کننده
tumid
U
ورم کرده متورم
tumidly
U
به طور متورم یا اماسیده
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
engineer
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
preparing
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
engineers
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineered
U
اداره کردن طرح کردن و ساختن
prepares
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
make
U
درست کردن ساختن اماده کردن
makes
U
درست کردن ساختن اماده کردن
prepare
U
اماده کردن ساختن ترکیب کردن
To bear (put up) with somebody.
U
با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
work up
U
ترکیب کردن ساختن
gets
U
مجاب کردن ساختن
to lay it on thick
U
نصب کردن ساختن
to manufacture
[into]
U
ساختن
[درست کردن]
[به]
get
U
مجاب کردن ساختن
getting
U
مجاب کردن ساختن
inculcated
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
oblige
U
وادار کردن مرهون ساختن
prepares
U
مهیا ساختن مجهز کردن
obliged
U
وادار کردن مرهون ساختن
attracts
U
جذب کردن مجذوب ساختن
entombs
U
دفن کردن مقبره ساختن
violates
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
obliges
U
وادار کردن مرهون ساختن
improvise
U
انا ساختن تعبیه کردن
entomb
U
دفن کردن مقبره ساختن
entombed
U
دفن کردن مقبره ساختن
fraternizes
U
برادری کردن متفق ساختن
reproduce
U
چاپ کردن دوباره ساختن
reproduced
U
چاپ کردن دوباره ساختن
entombing
U
دفن کردن مقبره ساختن
reproduces
U
چاپ کردن دوباره ساختن
inculcating
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
reproducing
U
چاپ کردن دوباره ساختن
inculcate
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
violated
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
detect
U
کشف کردن نمایان ساختن
attract
U
جذب کردن مجذوب ساختن
pleases
U
خشنود ساختن کیف کردن
surprise
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
fraternising
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternize
U
برادری کردن متفق ساختن
preparing
U
مهیا ساختن مجهز کردن
fraternized
U
برادری کردن متفق ساختن
proscribing
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
surprises
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
emboss
U
مزین کردن پرجلوه ساختن
proscribe
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribed
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
fraternizing
U
برادری کردن متفق ساختن
fraternises
U
برادری کردن متفق ساختن
prey
U
دستخوش ساختن طعمه کردن
attracting
U
جذب کردن مجذوب ساختن
detected
U
کشف کردن نمایان ساختن
detecting
U
کشف کردن نمایان ساختن
inculcates
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
violate
U
بی حرمت ساختن مختل کردن
detects
U
کشف کردن نمایان ساختن
subduing
U
مقهور ساختن رام کردن
subdues
U
مقهور ساختن رام کردن
spellbind
U
مجذوب کردن مفتون ساختن
subdue
U
مقهور ساختن رام کردن
please
U
خشنود ساختن کیف کردن
fraternised
U
برادری کردن متفق ساختن
attracted
U
جذب کردن مجذوب ساختن
proscribes
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
improvises
U
انا ساختن تعبیه کردن
localizes
U
محلی کردن موضعی ساختن
prepare
U
مهیا ساختن مجهز کردن
assimilate
U
تلفیق کردن همانند ساختن
assimilated
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilated
U
تلفیق کردن همانند ساختن
perpetuates
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
assimilates
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
internalize
U
باطنی ساختن داخلی کردن
assimilates
U
تلفیق کردن همانند ساختن
internalized
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalizes
U
باطنی ساختن داخلی کردن
internalizing
U
باطنی ساختن داخلی کردن
avouch
U
تضمین کردن مستقر ساختن
provide
U
میسر ساختن تامین کردن
retard
U
کند ساختن معوق کردن
retarding
U
کند ساختن معوق کردن
retards
U
کند ساختن معوق کردن
assimilate
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
provides
U
میسر ساختن تامین کردن
internalising
U
باطنی ساختن داخلی کردن
assimilating
U
هم جنس کردن شبیه ساختن
localises
U
محلی کردن موضعی ساختن
agonise
U
معذب ساختن متاثر کردن
destroy
U
ویران کردن نابود ساختن
internalised
U
باطنی ساختن داخلی کردن
perpetuate
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
to hammer out
U
ساختن بکوشش درست کردن
localising
U
محلی کردن موضعی ساختن
localize
U
محلی کردن موضعی ساختن
perpetuated
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
serializing
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
assimilating
U
تلفیق کردن همانند ساختن
internalises
U
باطنی ساختن داخلی کردن
serialised
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialises
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialising
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialized
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
perpetuating
U
دائمی کردن جاودانی ساختن
serializes
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
destroying
U
ویران کردن نابود ساختن
incapacitating
U
ناتوان ساختن محجور کردن
illuminates
U
درخشان ساختن زرنما کردن
pt down
U
هرز اب ساختن منکوب کردن
localizing
U
محلی کردن موضعی ساختن
incapacitates
U
ناتوان ساختن محجور کردن
to cotton with each other
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
to cotton together
U
باهم ساختن یارفاقت کردن
to bear with a person
U
باکسی ساختن یاسازش کردن
lane
U
کوچه ساختن منشعب کردن
fructify
U
برومند کردن بارور ساختن
lanes
U
کوچه ساختن منشعب کردن
tepefy
U
ولرم کردن ملول ساختن
trump up
<idiom>
U
ساختن ،درمغز اختراع کردن
surprize
U
متعجب ساختن غافلگیر کردن
highlighting
U
روشن ساختن مشخص کردن
admires
U
متحیر کردن متعجب ساختن
redargue
U
متهم ساختن تکذیب کردن
admired
U
متحیر کردن متعجب ساختن
improvising
U
انا ساختن تعبیه کردن
illuminate
U
درخشان ساختن زرنما کردن
illuminating
U
درخشان ساختن زرنما کردن
destroys
U
ویران کردن نابود ساختن
frank
U
باطل کردن مصون ساختن
frankest
U
باطل کردن مصون ساختن
serialize
U
نوبتی کردن پیاپی ساختن
discompose
U
مضطرب ساختن پریشان کردن
franked
U
باطل کردن مصون ساختن
franking
U
باطل کردن مصون ساختن
franks
U
باطل کردن مصون ساختن
indicate
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
incapacitated
U
ناتوان ساختن محجور کردن
indicated
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicates
U
نمایان ساختن اشاره کردن بر
incapacitate
U
ناتوان ساختن محجور کردن
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com