Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
census of production
U
امار تخمینی تولیدات در یک کشور در مدت معین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vital statistics
U
امار زاد و ولد و مرگ و میر امار حیاتی
balance of trade
U
تفاوت رقم واردات و صادرات کشور در زمان معین
estimative
U
تخمینی
production/export riser system
U
تولیدات
major product
U
تولیدات عمده
uncertainty
U
خطای تخمینی
estimated position
U
نقطه تخمینی
uncertainties
U
خطای تخمینی
production of sound
تولیدات صدا
budgetary accounts
U
حسابهای تخمینی
dysmetria
U
اختلال حرکتی- تخمینی
rule of thumb
U
حساب تخمینی و فرضی
republic
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics
U
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
protectionism
U
سیستم حمایت از تولیدات داخلی
production base
U
مبنای تولید یا تولیدات ملی
false attack
U
حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
Burundi
U
کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession
U
تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradites
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
U
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism
U
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
iil
U
دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
innocent passage
U
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
censuses
U
امار
statistics
U
امار
census
U
امار
vital statistics
U
امار حیاتی
statisticians
U
امار شناس
statistics
U
شاخص امار
statistically
U
از روی امار
bureaus of census
U
اداره امار
demography
U
امار نگاری
statistician
U
امار شناس
census of production
U
امار سرشماری
descriptive statistics
U
امار تشریحی
necrology
U
امار متوفیات
quantum statistics
U
امار کوانتومی
records available
U
امار دردست
inferential statistics
U
امار استنباطی
descriptive statistics
U
امار توصیفی
mathematical statistics
U
امار ریاضی
letter of recall
U
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
utilization statistics
U
امار بهره وری
time series data
U
امار سریهای زمانی
einstein bose statistics
U
امار بوز- اینشتین
multivariate statistics
U
امار چند متغیری
bose einstein statistics
U
امار بوز- اینشتین
general information data
U
اطلاعات و امار عمومی
fermi dirac statictics
U
امار فرمی- دیراک
plant records
U
امار تجهیزات کارگاه
vital statistics
U
امار مربوط به زندگی
vital statistics
U
امار ثبت احوال
demographer
U
متخصص امار گیری مردم
natimortality
U
امار مرده زاییده شدگان
census office
U
اداره امار و ثبت احوال
register
U
ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
registering
U
ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
registers
U
ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
randomize
U
بصورت امار تصادفی نشان دادن
chart of attributes
U
جدول امار تعیین درجه مرغوبیت کالا
nonaligned
U
کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
econometrics
U
کاربردریاضیات و امار در اندازه گیری تفسیر و بررسی پدیدههای اقتصادی
scientific socialism
U
بررسی سوسیالیسم از طریق امار وارقام و شواهد و مدارک و برمبنای اصول اقتصاد و جامعه شناسی
time charter
U
اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
country cover diagram
U
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
fosdic
U
دستگاه ورودی که توسط اداره امار بکاربرده میشود تا اطلاعات پرسشنامههای اماری تکمیل شده را به درون کامپیوتربخواند
quantity equation of exchange
U
یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
auxiliary
U
معین
auxiliaries
U
معین
precise
U
معین
regulars
U
معین
subsidiary
U
معین
regular
U
معین
adjutant
U
معین
ally
U
معین
settled
U
معین
limiting
U
معین
accessorial
U
معین
adjutor
U
معین
rubicon
U
حد معین
specific
U
معین
specifics
U
معین
indeterminate
U
نا معین
adjutants
U
معین
punctual
U
معین
allying
U
معین
specified
U
معین
determinate
U
معین
subsidiaries
U
معین
accessory
U
معین
certain
U
معین
ledgers
U
معین
ledger
U
معین
fixed
U
معین
given
U
معین
definite
U
معین
ancillary
U
معین
allotted time
U
وقت معین
space
U
مدت معین
draw the line
<idiom>
U
معین کردن
settles
U
معین کردن
general ledger
U
معین عام
adverbs
U
معین فعل
adverb
U
معین فعل
designates
U
معین کردن
specifics
U
مخصوص معین
specific
U
مخصوص معین
define
U
معین کردن
dosing
U
اندازه معین
defined
U
معین کردن
doses
U
اندازه معین
defines
U
معین کردن
ledger card
U
کارت معین
figure out
U
معین کردن
determinately
U
بطور معین
adverb modifying a verb
U
معین فعل
aoristic
U
غیر معین
assignable
U
معین مشخص
spaces
U
مدت معین
at a stated time
U
در وقت معین
limit
U
معین کردن
do
U
فعل معین
positive
U
یقین معین
settle
U
معین کردن
specifying
U
معین کردن
definitive
U
معین کننده
insets
U
: معین کردن
inset
U
: معین کردن
specify
U
معین کردن
denominate
U
معین کردن
specifies
U
معین کردن
determinate error
U
خطای معین
dosed
U
اندازه معین
span
U
مدت معین
anyone
U
هرشخص معین
periodically
U
در فواصل معین
specified time
U
وقت معین
destined
U
مقصد معین
systematically
U
با روش معین
spans
U
فاصله معین
spans
U
مدت معین
spanning
U
فاصله معین
spanning
U
مدت معین
spanned
U
فاصله معین
spanned
U
مدت معین
span
U
فاصله معین
rhomboidal
U
شبه معین
rose bay
U
گل معین التجاری
on a given day
U
در روزی معین
statically determined
U
از نظراستاتیکی معین
designating
U
معین کردن
regulars
U
معین مقرر
allocate
U
معین کردن
thetic
U
مقرر معین
auxiliaries
U
امدادی معین
shall
U
فعل معین
auxiliary
U
امدادی معین
dose
U
اندازه معین
thetical
U
مقرر معین
defining
U
معین کردن
allocates
U
معین کردن
regular
U
معین مقرر
linking verb
U
فعل معین
part performance
U
عقد معین
designate
U
معین کردن
the fullness of time
U
وقت معین
allocating
U
معین کردن
times
U
وقت معین کردن
ratio
U
نسبت معین وثابت
timed
U
وقت معین کردن
time
U
وقت معین کردن
ratios
U
نسبت معین وثابت
To lay down certain conditions .
U
شرایطی معین کردن
systematically
U
ازروی یک اسلوب معین
aorist
U
ماضی غیر معین
pre appoint
U
قبلا معین کردن
overtime
U
بیش از وقت معین
identifier
U
معین کننده هویت
uncaused
U
بدون علت معین
pre appoint
U
از پیش معین کردن
to plant out
U
درفاصلههای معین کاشتن
plant out
U
در فواصل معین کاشتن
statically determined
U
از نظر ایستایی معین
statically indeterminate
U
از نظر ایستایی نا معین
subsidiarily
U
بطور معین یا متمم
law of difinte proportions
U
قانون نسبتهای معین
open contract
U
قرارداد غیر معین
magnetic ledger card
U
کارت معین مغناطیسی
modal auxiliary
U
فعل معین شرطی
nonsignificant
U
غیر معین نامعلوم
fixed cost
U
هزینه ثابت و معین
predeterminate
U
از پیش معین شده
speciosity
U
کیفیت معین ومشخص
to map out
U
جز بجز معین کردن
circumstanced
U
دارای یک حالت معین
at home
U
پذیرایی در ساعت معین
patch
U
مدت زمان معین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com