Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
monel
U
الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kovar
U
الیاژی از اهن نیکل کبالت
plasma plating
U
ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
nicalloy
U
الیاژی از نیکل و اهن
nickel silver
U
الیاژی مرکب از مس و روی و نیکل
alumel
U
الیاژی از نیکل و کرم جهت ترموکوپلها
invar
U
الیاژی از نیکل و اهن باضریب انبساط حرارتی نزدیک صفر
resistors
U
اسباب مقاوم دربرابر برق
resistor
U
اسباب مقاوم دربرابر برق
resister
U
اسباب مقاوم دربرابر برق
resisters
U
اسباب مقاوم دربرابر برق
chromel
U
الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
incolen
U
الیاژهای مقاوم اهن و کرم با نیکل زیاد
white gold
U
الیاژی از طلا شبیه به پلاتین که از ترکیب نیکل یا سایرفلزات و طلا بدست می اید
stainless steel
U
فولاد مقاوم در برابر خوردگی
brake lining
U
مادهای با کارایی خوب دربرابر اصطکاک و مقاومت دربرابر حرارت زیاد
hardened site
U
حفاظ مقاوم پایگاه مقاوم در مقابل تک ش م ر و اتمی
cobalt
U
کبالت
hair crack
U
شکاف خوردگی ترک خوردگی
constantan
U
الیاژی از مس
alloying agent
U
عنصر الیاژی
alloying element
U
عنصر الیاژی
invar
U
الیاژی از اهن
alloy steel
U
فولاد الیاژی
platinoid
U
الیاژی از مس ونیکل و تنگستن
high frequency alloy juction transistor
U
ترانزیستور الیاژی فرکانس بالا
wood's metal
U
الیاژی با نقطه ذوب پایین
against
U
دربرابر
to
U
دربرابر
in d. from
U
دربرابر
along side of
U
دربرابر
to take eggs for money
U
را با دربرابر
in contrast with
U
دربرابر
in contradistinction to
U
دربرابر
on payment
U
دربرابر پول
alnico
U
الیاژی از اهن جهت ساخت اهنربای دائمی
contenders
U
مدعی دربرابر قهرمان
contender
U
مدعی دربرابر قهرمان
endure
U
بردباری کردن دربرابر
endured
U
بردباری کردن دربرابر
endures
U
بردباری کردن دربرابر
dure
U
بردباری کردن دربرابر
copy protection
U
حفافت دربرابر کپی
ultimate compressive strength
U
حداکثر مقاومت دربرابر فشار
strength under tangential loading
U
مقاومت دربرابر عاملهای مماسی
nickle
U
نیکل
nickle silver
U
نیکل
nickels
U
نیکل
invar
U
نیکل
nickel
U
نیکل
billon
U
الیاژی از طلا ونقره یامس یا قلع ویا سایر فلزات کم ارزش
nickel powder
U
گرد نیکل
nickel plating
U
ابکاری نیکل
nickel ore
U
کانه نیکل
nickel alloy
U
الیاژ نیکل
nichrome
U
نیکل کروم
nickel recovery
U
بازیابی نیکل
garnierite
U
سنگ نیکل
nickle
U
اب نیکل دادن
ferro nickel
U
فرو نیکل
pig nickel
U
نیکل شمش
garnierite
U
معدن نیکل
nickeliferous
U
حاوی نیکل
nickeliferous
U
نیکل دار
outdare
U
تحریک بجنگ کردن دوام اوردن دربرابر
nickel iron battery
U
باتری نیکل-اهن
nickel plate
U
اب نیکل دادن گالوانیکی
nickel steel
U
فولاد نیکل دار
chrome nickl steel
U
فولاد کروم - نیکل
outride
U
دربرابر طوفان ایستادگی کردن در مسابقه چیره شدن
to i.a person for his actions
U
کسیرا ازمسئولیت قانونی دربرابر کرده هایش رهاکردن
nickel cadmium battery
U
باطری الکتریکی نیکل کادمیوم
nickels
U
سکه پنج سنتی اب نیکل دادن
nickel
U
سکه پنج سنتی اب نیکل دادن
deep cycling
U
روشی برای نگهداری باطریهای نیکل- کادمیم
renitent
U
مقاوم
resister
U
مقاوم
resistor
U
مقاوم
tolerant
U
مقاوم
resistors
U
مقاوم
resistant
U
مقاوم
plasma plating
U
مقاوم
refractory
U
مقاوم
resisters
U
مقاوم
moment of resistence
U
لنگر مقاوم
adamant
U
مقاوم یکدنده
adamantly
U
مقاوم یکدنده
resisting moment
U
لنگر مقاوم
weatherproof
U
مقاوم در برابرهوا
hardened site
U
پایگاه مقاوم
forcing cone
U
مخروط مقاوم
resistive force
U
نیروی مقاوم
counterpoise
U
نیروی مقاوم
stand up
<idiom>
U
مقاوم بودن
rigid cores
U
هستههای مقاوم
stabile
U
مقاوم در برابرگرما
water resistant
U
مقاوم در برابر اب
platinum metal
U
ترکیب نیکل و روی و مس که تا اندازهای خواص پلاتین راپیدا میکند
terneplate
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terne
U
ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
drag chain conveyor
U
نقاله با زنجیر مقاوم
heat resisting steels
U
فولادهای مقاوم حرارتی
wear resistant
U
مقاوم در بربر سائیدگی
torsion resistant
U
مقاوم در برابر پیچش
heat fast paint
U
رنگ مقاوم گرما
passive earth pressure
U
رانش مقاوم خاک
drag force
U
نیروی مقاوم حرکت
swelling resistant
U
مقاوم در برابر تورم
internal resisting moment
U
لنگر مقاوم درونی
windproof
U
مقاوم در مقابل باد
resistance to cracking
U
مقاوم در برابر شکستگی
passive earth pressure
U
فشار مقاوم خاک
resistance to failure
U
مقاوم در برابر ترک
lightfast
U
مقاوم در برابر نور
creep resistant
U
مقاوم در برابر خزش
resistance to tempering
U
مقاوم در برابر بازپخت
resistant to heat
U
مقاوم در برابر گرما
shell proof
U
مقاوم در مقابل گلوله
earthquake proof foundation
U
غیر مقاوم درمقابل زلزله
deadman
U
پایه استقرارسنگر دستک مقاوم
fracture proof
U
مقاوم در برابر شکستگی نشکن
thermistor
U
الت مقاوم درمقابل برق
insulant
U
ماده مقاومت کننده مقاوم
defendant
U
مقاوم درمقابل زور و فشار
resistance to plastic deformation
U
مقاوم در برابر تغییر شکل
resistance to corrosion
U
مقاوم در برابر زنگ زدگی
defendants
U
مقاوم درمقابل زور و فشار
acid resistant
U
ماده مقاوم در برابر اسید
unbalanced cell
U
سلول باطری نیکل کادنیم که بیش از سلولهای دیگر تخلیه شده است
resistance to deflaction
U
مقاوم در برابر تغییر شکل خمشی
phosphate esters
U
مایعات هیدرولیکی مقاوم در برابراتش و حرارت
acid fast
U
مقاوم در برابر رنگ بری اسید
bomb proof
U
پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
cold wet clothing
U
لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
abrasions
U
خوردگی
wears
U
خوردگی
chafe
U
خوردگی
chafes
U
خوردگی
chafing
U
خوردگی
erosion
U
خوردگی
wear
U
خوردگی
erosion-corrosion
U
خوردگی
abrasion
U
خوردگی
corrosion
U
خوردگی
corrsion
U
خوردگی
pressure cabin
U
هواپیمای دارای دستگاه تهویه مقاوم با فشار هوا
cassettes
U
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
cassette
U
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
graphitic corrosion
U
خوردگی گرافیتی
fraction
U
ترک خوردگی
ricks
U
پیچ خوردگی
folding
U
چین خوردگی
cancellation
U
قلم خوردگی
screw
U
پیچ خوردگی
twists
U
پیچ خوردگی
uneasiness
U
بهم خوردگی
screws
U
پیچ خوردگی
ricking
U
پیچ خوردگی
pliature
U
چین خوردگی
turmoil
U
بهم خوردگی
surface corrosion
U
خوردگی سطحی
torsion
U
پیچ خوردگی
vermiculation
U
کرم خوردگی
rugosity
U
چروک خوردگی
ruga
U
تاب خوردگی
disbandment
U
برهم خوردگی
shrinkage
U
چروک خوردگی
cracking
U
ترک خوردگی
rick
U
پیچ خوردگی
ricked
U
پیچ خوردگی
rancidity
U
باد خوردگی
queasiness
U
بهم خوردگی
fractions
U
ترک خوردگی
twisting
U
پیچ خوردگی
twist
U
پیچ خوردگی
intercrystalline corrosion
U
خوردگی کریستالی
galvanic corrosion
U
خوردگی گالوانیکی
backfall
U
زمین خوردگی
inurement
U
پینه خوردگی
kink
U
پیچ خوردگی
collission
U
بهم خوردگی
folium
U
چین خوردگی
electrochemical corrosion
U
خوردگی الکتروشیمیایی
electrolytic corrosion
U
خوردگی الکترولیتی
erosion corrosion
U
خوردگی- فرسودگی
induration
U
پینه خوردگی
indisposedness
U
بهم خوردگی
wrinkle
U
چین خوردگی
corrosive action
U
اثر خوردگی
muss
U
بهم خوردگی
crossing out
U
قلم خوردگی
wrinkling
U
چین خوردگی
wrinkles
U
چین خوردگی
fissuration
U
ترک خوردگی
stress corrosion
U
خوردگی در اثر تنش
indisposition
U
بهم خوردگی مزاج
slight cold
U
سرما خوردگی کم یا جزئی
turn
U
پیچ خوردگی قرقره
indispositions
U
بهم خوردگی مزاج
deceptions
U
حیله فریب خوردگی
turn one's stomach
<idiom>
U
باعث حال به هم خوردگی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com