Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
distaff
U
التی که گلوله پشم نریشته راروی ان نگاه داشته و پس ازریشتن بدور دوک می پیچند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
saris
U
ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
saree
U
ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است برپارچهای که بدور بدن می پیچند
sari
U
ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
kept
U
نگاه داشته
burl
[nep]
U
گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
pent up
U
دریک جا نگاه داشته شده
eye cup
U
فرفی که چشم رادران نگاه داشته
it is in good keep
U
خوب نگاه داشته یاحفافت شونده
lagan
U
کالایی که درته دریابا گویهای نگاه داشته باشد
wet bulb termometere
U
ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
One day I want to have a horse of my very own.
U
روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
delta clock
U
که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
nep
U
پرز
[تل]
[گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
implemental
U
التی
phallic
U
التی
penile
U
التی
phallic stage
U
مرحله التی
altimeters
U
التی متر
altimeter
U
التی متر
head piece
U
سر هر التی که روی سر قرارمیگیرد
misses
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
trend
U
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
trends
U
مسیرانحراف گلوله در برد که معمولا باعث گذارخوردن گلوله میشود
sensing
U
تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
miss
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
sabot
U
کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
mopped
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mop
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mops
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopping
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
frangible bullet
U
گلوله غیر فلزی بی استحکام گلوله نرم
clue
U
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
fire ball
U
گلوله انفجاری گوی اتشین اتمی گلوله
clues
U
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
mop
U
چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
mopping
U
چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
mopped
U
چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
mops
U
چوبی که کهنه یا پشم بر سران می پیچند ومانند جاروبکار میبرند
gate hanger
U
التی که دریچه سد را باز نگه میدارد
trestles
U
ستون راروی پایه قرار دادن
f. pile or pyre
U
توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
I dont have an earthly chance.
U
کمترین شانس راروی زمین ندارم
tressel
U
ستون راروی پایه قرار دادن
trestle
U
ستون راروی پایه قرار دادن
gloated
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
keek
U
باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
gloats
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
congested organ
U
عضو یا التی که خون زیاددران جمع میشود
gyrostat
U
التی که جنبش وضعی جسمی رانشان میدهد
dibber
U
التی که با ان زمین را گود کرده وتخم می کارند
hydroscope
U
التی برای دیدن اعماق دریا اب بین
ogive
U
ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
bread-board
U
لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-boards
U
لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
Hang out the washing on the line to dry.
U
لباسها راروی بند آویزان کن که خشک شوند
suttee
U
زن هندو که خود راروی جنازه شوهرش میسوزاند
volumenometer
U
التی که به وسیله ان بااستفاده از قانون .....حجم چیزی را می سنجند
gyrostabilizer
U
التی که جنبش حرکت وضعی زمین را نشان میدهد
phonoscope
U
التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
atlas
U
قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
atlases
U
قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
circumambient
U
گردنده بدور
that
U
اشاره بدور
look at me
U
بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
orbs
U
بدور چیزی گشتن
rotational
U
دوران گردش بدور
orb
U
بدور چیزی گشتن
slue
U
بدور محورثابتی گشتن
rotation
U
دوران گردش بدور
enwind
U
بدور چیزی پیچیدن
vertigo
U
دوار سر چرخش بدور
hatchment
U
صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
splinterproof
U
ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
dud
U
منفجرنشدن گلوله گلوله ناپیدا
velocity jump
U
جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
orb
U
بدور مدار معینی گشتن
The earth moves round the sun .
U
زمین بدور خورشید می گردد
coil
U
بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
coils
U
بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
Make a journey round the world.
U
بدور دنیا سفر کردن
coiled
U
بدور چیزی بطورمارپیچ پیچیدن
orbs
U
بدور مدار معینی گشتن
maximum ordinate
U
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
brushes
U
وسیلهای در شبکه نرم افزاری نقاشی که پیکسل هایی راروی صفحه رسم میکند
brush
U
وسیلهای در شبکه نرم افزاری نقاشی که پیکسل هایی راروی صفحه رسم میکند
swinge
U
تلوتلو خوردن بدور چیزی چرخیدن
base of trajectory
U
تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nuclear stalemate
U
گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
paraboloid
U
سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
drill extractor
U
التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
multiplex
U
دستگاه پرژکتوری که چند عکس راروی هم مخلوط میکندوسیله چند چانلی
square base
U
کف گلوله یا قسمت ته گلوله
veronica
U
ابزاری که با Gopher کار میکند تا به کاربر کمک کند تا اطلاعات یا فایل راروی WWW پیدا کند
S-twist
[S-spun]
U
نخ چپ تاب
[جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.]
side spray
U
بسکهای جانبی گلوله ترکشهای جانبی گلوله
glances
U
نگاه نگاه مختصر
glanced
U
نگاه نگاه مختصر
glance
U
نگاه نگاه مختصر
device media control language
U
نوعی زبان که توسط مدیرپایگاه داده استفاده میشودتا شرح فیزیمی پایگاه داده راروی یک دستگاه ذخیره دیسک ایجاد کند
Spanish knot
U
گره اسپانیایی
[این گره بدور یک نخ تار زده شده و به آفریقا منسوب می باشد.]
berber knot
U
گره مراکشی که بدور دو تار دو مرتبه گره می خورد
heliocentric
U
دارای مرکز در خورشید دوار بدور خورشید
ballistics of penetration
U
شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
metallic thread
U
نخ زربفت
[اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
closed back
U
بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
symmetric knot
U
گره ترکی
[گره نامتقارن]
[که بدور دو تار زده می شود و معمولا از قلاب جهت خفت زدن استفاده می شود.]
ply yarn
U
نخ چندلا
[در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
angle of arrival
U
زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
lead collision course
U
مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
in prospect
U
انتظار داشته
keep your peck up
U
دل داشته باشد
hydroxide
U
داشته باشد
in prospective
U
انتظار داشته
worksheet
U
ی داشته باشد
if any
U
اگر داشته باشد
you bet
U
یقین داشته باش
he has passed the chair
U
ریاست داشته است
keep your peck up
U
جرات داشته باشید
tripod
U
چیزی که سه پایه داشته
be a man
U
مردانگی داشته باشید
tripods
U
چیزی که سه پایه داشته
false selvage
U
شیرازه تقلبی
[هر نوع نخ اضافی که جزء پودهای اصلی نبوده و بدلیل تزئین و یا پوشاندن پارگی ها در محل شیرازه بدور تار پیچیده شود از این دسته محسوب شده و کاهش اصالت فرش را به همراه دارد.]
Be patient .
U
صبر داشته باش ( حوصله کن )
irrelatively
U
بی انکه وابستگی داشته باشد
ineffectively
U
بی انکه اثری داشته باشد
the u states
U
کشوری که پادشاه داشته باشد
par for the course
<idiom>
U
تنها چیزیکه انتظار داشته
the u kingdom
U
کشوری که پادشاه داشته باشد
He has become too big for his boots. He is getting above himself .
U
هوا( یابو ) ورش داشته
Keep an eye on things.
U
هوای کاررا داشته باش
As much as you wish to have .
U
هر قدر که میل داشته با شید
Be of good courage .
U
قوت قلب داشته باشید
he had need remember
U
بایستی بخاطر داشته باشید
frothily
U
بی انکه مغزیامعنی داشته باشد
Make sure the statuette doesnt topple over .
U
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
carbuncles
U
لعلی که تراش محدب داشته باشد
paralleled
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
It is immaterial how rich he may be .
U
مهم نیست چقدر ثروت داشته با شد
walk (all) over
<idiom>
U
انجام هرکاری که دوست داشته باشه
unauthorized
U
آنچه باید مجوز داشته باشد
incomparably
U
بدون اینکه نظر داشته باشد
parallelled
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
carbuncle
U
لعلی که تراش محدب داشته باشد
ukase
U
فرمان امیراتور که قوت قانونی داشته
parallelling
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
I'd like to have a place of my own
[to call my own]
.
U
من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
parallels
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
paralleling
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
Moderation in all things.
<proverb>
U
در همه چیز اعتدال داشته باش.
roundelay
U
تصنیف یاسرودی که برگردان داشته باشد
off the point
U
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
irrelevantly
U
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
for no p reason
U
بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
numbly
U
بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
parallel
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
filikli
U
[نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
actual job
[job held]
[occupation held]
U
پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
reefers
U
خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
gazebo
U
عمارت تابستانی که چشم اندازخوبی داشته باشد
four by four
U
خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
large ship
U
کشتی که بیش از 731 مترطول داشته باشد
harpies
U
جانوری که تن ورخسار زن وبال وچنگال مرغ را داشته
inefficaciously
U
ناسودمندانه بی انکه سودیا فایدهای داشته باشد
harpy
U
جانوری که تن ورخسار زن وبال وچنگال مرغ را داشته
four in hand
U
گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
nutritiously
U
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
fieldsman
U
کسیکه دربازی توپ رانگاه داشته برمیگرداند
You cannot have it both ways .
<proverb>
U
نمى توانى هم این را داشته باشى هم آنرا .
reefer
U
خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
titular charge daffaires
U
کاردارسفارتخانه در حالی که اختیارات خاص داشته باشد
Whay keep a dog and bark yourself?.
<proverb>
U
چرا سگ نگه داشته اى و خود پارس مى کنى؟.
pointlessly
U
بی انکه معنی ویژه یا لطفی داشته باشد
corporate town
U
شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
corporator
U
گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
nutritively
U
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
on occasion
U
لدی الاقتضا هر وقت موقعیت داشته باشد
convalescent center
U
یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
chimera
U
جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
chimeras
U
جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
fractional reserve banking
U
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
chimaera
U
جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
Would you care for a cup of coffee?
U
آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
set in
<idiom>
U
تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
alternate
U
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
lugger
U
زورق بادبانی که یک یا چندبادبان چهار گوش داشته باشد
Shoppers were scrambling to get the best bargains.
U
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
toneme
U
لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
pay d.
U
خاک زرداریاسیم دارکه شستن ان صرف داشته باشد
alternates
U
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternated
U
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
boroughs
U
شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
borough
U
شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
love thy neighbour as thyself
U
همسایه یا نوع خود را مانندخود دوست داشته باش
What effect do you think the changes will have on you?
U
فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟
i insist on your being present
U
جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
line shot
U
گلوله در خط
cannon proof
U
ضد گلوله
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com