Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
stakhnovism
U
افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
extensive cultivation
U
بالا بردن مقدارمحصول کشاورزی از طریق استفاده از زمین
mark up
U
نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
increases
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased
U
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
multiplier principle
U
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
debt finance
U
افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
The working (middle,upper)class.
U
طبقه کارگر (متوسط بالا )
intensive cultivation
U
اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
hoists
U
بالا بردن
raise of loom
U
بالا بردن
jack up
U
بالا بردن
uplift
U
بالا بردن
lift
U
بالا بردن
tweaking
U
بالا بردن
lifted
U
بالا بردن
jack
U
بالا بردن
jacks
U
بالا بردن
raise
U
بالا بردن
raises
U
بالا بردن
lifting
U
بالا بردن
lifts
U
بالا بردن
hoist
U
بالا بردن
hoisted
U
بالا بردن
uplifts
U
بالا بردن
upraise
U
بالا بردن
upgrades
U
بالا بردن
tweaked
U
بالا بردن
tweak
U
بالا بردن
upgrading
U
بالا بردن
ante
U
: بالا بردن
rallied
U
بالا بردن قی مت
tweaks
U
بالا بردن
uprear
U
بالا بردن
up
U
بالا بردن
upping
U
بالا بردن
upped
U
بالا بردن
rallies
U
بالا بردن قی مت
upgrade
U
بالا بردن
upgraded
U
بالا بردن
rally
U
بالا بردن قی مت
promoting
U
بالا بردن
promotes
U
بالا بردن
elevate
U
بالا بردن
elevates
U
بالا بردن
elevating
U
بالا بردن
promoted
U
بالا بردن
promote
U
بالا بردن
set sail
U
بالا بردن بادبان
flag hoist
U
بالا بردن پرچم
hoists
U
عمل بالا بردن
hoisted
U
افراشتن بالا بردن
hoisted
U
عمل بالا بردن
hoist
U
افراشتن بالا بردن
hoist
U
عمل بالا بردن
hoists
U
افراشتن بالا بردن
elevation
U
بالا بردن لوله
elevations
U
بالا بردن لوله
raises
U
بالا بردن دستمزد
to further sales
U
فروش را بالا بردن
raise
U
بالا بردن دستمزد
casual uplift
U
بالا بردن موقتی
high stick
U
بالا بردن غیرمجاز چوب
top up
U
بالا بردن بوم جرثقیل
jigging
U
بالا و پایین بردن طعمه در اب
ramps
U
بالا بردن یاپایین اوردن
ramp
U
بالا بردن یاپایین اوردن
top-up
U
بالا بردن بوم جرثقیل
elate
U
بالا بردن محفوظ کردن
top-ups
U
بالا بردن بوم جرثقیل
elevation of security
U
بالا بردن حاشیه امنیت
screw up
U
زیاد بالا بردن اجاره
bilge
U
بالا بردن فشار داخل خن
build-ups
U
بالا بردن توان رزمی نیروها
build up
U
بالا بردن توان رزمی نیروها
build-up
U
بالا بردن توان رزمی نیروها
meter power supply
U
امکان ای در ویندوز که میزان توان باتری را در laptop نشان میدهد و نیز می گوید آیا از طریق بالا اجرا میشود یا منبع اصلی الکتریسیته
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
remote data concentrator
U
وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
equity financing
U
بالا بردن یا ایجاد سرمایه بافروش سهام
sky
U
زیاد بالا بردن توپ هوایی زدن
skies
U
زیاد بالا بردن توپ هوایی زدن
inflates
U
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflate
U
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
halliard
U
طناب ویژه بالا و پایین بردن بادبان یاپرچم
inflating
U
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
to beg
[of a dog holding up front paws]
U
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to sit up and beg
U
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
dapping
U
نوعی صید ماهی با بالا وپایین بردن طعمه تا مماس اب شود
mirror writing shadow reading
U
کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
lifted
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
measure
U
1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
put option
U
خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
place utility
U
استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
elvate
U
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
customised
U
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customises
U
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customising
U
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customize
U
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customized
U
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customizes
U
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customizing
U
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
accretion
U
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
bulking
U
افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
peripheral slots
U
شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
gandey dancer
U
کارگر فصلی کارگر سیار
wagners law
U
براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
antilift device
U
ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
sales promotion
U
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
scalar
U
کمیت
quantum
U
کمیت
shagreen
U
کمیت
quantities
U
کمیت
quant
U
کمیت
quantity
U
کمیت
malthusian law of population
U
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
sinusoidal quantity
U
کمیت سینوسی
batch quantity
U
کمیت گروهی
scalar quantity
U
کمیت اسکالر
scalar quantity
U
کمیت نردهای
oscillating quantity
U
کمیت نوسانی
peridic quantity
U
کمیت تناوبی
quantity control
U
کنترل کمیت
certificating of quantity
U
گواهی کمیت
quantifier
U
کمیت سنج
certificate of quantity
U
گواهی کمیت
pulsating quantity
U
کمیت ضربانی
physical quantity
U
کمیت فیزیکی
vector quantity
U
کمیت برداری
alternating quantity
U
کمیت متناوب
scalar quantity
U
کمیت عددی
scalar quantity
U
کمیت غیر برداری
pseudoscalar quantity
U
کمیت شبه عددی
quantifies
U
کمیت را تعیین کردن
mean value of periodic quantity
U
میانگین کمیت دورهای
observable quantity
U
کمیت مشاهده پذیر
quantity surveyors
U
ارزیاب کمیت مواد
quantified
U
کمیت را تعیین کردن
damped sinusoidal quantity
U
کمیت سینوسی میرنده
phase of a sinusoidal quantity
U
فاز کمیت سینوسی
quantity surveyor
U
ارزیاب کمیت مواد
quantifying
U
کمیت را تعیین کردن
evaluate
U
محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluates
U
محاسبه یک مقدار یا کمیت
conserved quantity
U
کمیت ثابت
[فیزیک]
evaluated
U
محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluating
U
محاسبه یک مقدار یا کمیت
quantification
U
کمیت پذیر کردن
quantify
U
کمیت را تعیین کردن
conserved quantity
U
کمیت پایسته
[فیزیک]
scalar quantity
U
کمیت نرده ای
[فیزیک]
[ریاضی]
scalar
U
کمیت نرده ای
[فیزیک]
[ریاضی]
evaluation
U
عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
measure
U
روش محاسبه اندازه یا کمیت
telemetry
U
اندازه گیری یک کمیت یا کیفیت
time constant of an exponential quantity
U
ثابت زمانی یک کمیت نمایی
even
U
کمیت یا عدد که ضریب دو است
evaluations
U
عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
symmetrical alternating quantity
U
کمیت متناوب متقارن نامتوازن
imbibing
U
تحلیل بردن فرو بردن
imbibes
U
تحلیل بردن فرو بردن
imbibed
U
تحلیل بردن فرو بردن
imbibe
U
تحلیل بردن فرو بردن
to push out
U
پیش بردن جلو بردن
quota
U
کمیت تعیین شده توسط دولت
quotas
U
کمیت تعیین شده توسط دولت
spinwriter
U
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
masochism
U
لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
dimensionless quantity
U
کمیت بدون بعد
[فیزیک]
[شیمی]
[مهندسی]
vertically
U
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
level
U
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
leveled
U
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
charges
U
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
levelled
U
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
charge
U
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
levels
U
کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
relocation
U
کمیت افزوده شد به یک آدرس برای انتقال به محل دیگری ازحافظه
instantaneous readout
U
سیستمی بدون تاخیر بین گیرنده کمیت موردنظر ونشاندهنده ان
vi'a prep
U
از طریق
via
U
از طریق
how far
<adv.>
U
به چه طریق
in what way
<adv.>
U
به چه طریق
tao
U
طریق
way
U
طریق
to what extent
<adv.>
U
به چه طریق
how
U
از چه طریق
available by
U
در دسترس از طریق .....
hereditarily
U
به طریق ارث
equally
<adv.>
U
به همان طریق
in no wise
U
بهیچ طریق
dy drawing lots
U
به طریق قرعه
by payment
U
از طریق پرداخت
road
U
طریق خیابان
just as well
<adv.>
U
به همان طریق
noway
U
به هیچ طریق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com