English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
leukocytosis U افزایش تعداد گلبولهای سفید خون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lymphocytosis U ازدیاد گلبولهای سفید یک هستهای خون
watermark U علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermarks U علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
increased U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases U صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
accretion U افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
bulking U افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
combinatorics U محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
round U تعداد تیر تعداد شلیک دور
roundest U تعداد تیر تعداد شلیک دور
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
leukon U عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
odd U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
oddest U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
white with blue stripes U سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
platina U پلاتین یا طلای سفید طبیعی برنگ طلای سفید
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
sales promotion U افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
leukocyte U گویچه سفید خون گلبول سفید خون
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
xanthochroid U شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. U هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
rise U افزایش
aggrantizement U افزایش
increases U افزایش
increased U افزایش
rises U افزایش
increscent U افزایش
accretion U افزایش
intensification U افزایش
addenda U افزایش
addendum U افزایش
increase U افزایش
access U افزایش
amplification U افزایش
accru U افزایش
additament U افزایش
accesses U افزایش
accessed U افزایش
augmentation U افزایش
scale up U افزایش
summation U افزایش
auxesis U افزایش
affixture U افزایش
increments U افزایش
increment U افزایش
adjunction U افزایش
accessing U افزایش
accession U افزایش
gains U افزایش
addition U افزایش
reduce/enlarge U افزایش
gain U افزایش
additions U افزایش
enhancement U افزایش
gained U افزایش
multiplication U افزایش
expansion U افزایش
raises U افزایش
raise U افزایش
shiro U سفید
blank cheques U چک سفید
whiting U گچ سفید
blankest U سفید
snowy U سفید
white U سفید
white tailed U دم سفید
blank cheque U چک سفید
minever U خز سفید
miniver U خز سفید
snow-white U سفید
blank check U چک سفید
hoary headed U مو سفید
blank U سفید
sow white U سفید
alabastrine U سفید
hoary U سفید
chalks U گل سفید
chalking U گل سفید
chalked U گل سفید
chalk U گل سفید
whitest U سفید
silvery U سفید
whiter U سفید
spurting U افزایش ناگهانی
increase in sensitivity U افزایش حساسیت
increase in price U افزایش بهاء
increase in potential U افزایش پتانسیل
spurts U افزایش ناگهانی
aggrandizement U افزایش بزرگی
fire-raising U افزایش اتش
increase of potential U افزایش پتانسیل
thickening U افزایش ضخامت
increase in value U افزایش ارزش
spurted U افزایش ناگهانی
increase of efficiency U افزایش راندمان
growth U افزایش ترقی
increase of current U افزایش جریان
elongation U افزایش طول
increase of contrast U افزایش کنتراست
growths U افزایش ترقی
augmenting U افزایش دادن
appreciations U افزایش بها
hypertension U افزایش فشارخون
spurt U افزایش ناگهانی
increase in load U افزایش بار
increasable U افزایش پذیر
add time U زمان افزایش
camber U افزایش زیاد
addibility U قابلیت افزایش
ascend U افزایش دادن
accruing U افزایش یافتن
accrues U افزایش یافتن
augmentable U قابل افزایش
cambers U افزایش زیاد
accrue U افزایش یافتن
ascended U افزایش دادن
export promotion U افزایش صادرات
appreciation U افزایش بها
multiplication U افزایش تکثیر
augments U افزایش دادن
augmented U افزایش دادن
augment U افزایش دادن
frequency multiplication U افزایش فرکانس
accelerative U مایه افزایش
free radical addition U افزایش رادیکالی
ascends U افزایش دادن
annual increase U افزایش سالانه
increase of output U افزایش توان
voltage rise U افزایش ولتاژ
overcompound U افزایش ترکیب
pick up speed <idiom> U افزایش سرعت
acceleration تعجیل افزایش
put on weight <idiom> U افزایش وزن
progation U افزایش انتقال
rise in temperature U افزایش دما
temperature rise U افزایش دما
voltage increase U افزایش ولتاژ
thusŠ+= U نشان افزایش
tax increase U افزایش مالیات
superaddition U باز افزایش
superadd U باز افزایش
subjunction U افزایش در پایان
scale up U افزایش مقیاس
salary increase U افزایش حقوق
increase of power U افزایش قدرت
monetary expansion U افزایش پول
increase of pressure U افزایش فشار
mark up U افزایش قیمت
fire raising U افزایش اتش
ingravescence U افزایش تشدید
kerosene U نفت سفید
whity U مایل به سفید
whity U سفید پوست
zinc white U سفید اب روی
impudent U چشم سفید
galvanizes U سفید کردن
garnish U پارچه سفید
galvanize U سفید کردن
garnished U پارچه سفید
white level U تراز سفید
whitey U سفید پوست
white matter U ماده سفید
white noise U نوفه سفید
alabaster U مرمر سفید
white noise U نویز سفید
white oak U بلوط سفید
white pepper U فلفل سفید
white-collar U یقه سفید
white collar U یقه سفید
white phosphorous U فسفر سفید
white propaganda U تبلیغات سفید
white space U فاصله سفید
white winged U سفید بال
whitey U مایل به سفید
lung U جگر سفید
galvanising U سفید کردن
galvanises U سفید کردن
white-tailed deer U آهویدم سفید
bleaching U سفید گری
white wool U پشم سفید
blank cheques U سفید مهر
rivers U فاصله سفید
river U فاصله سفید
doyens U ریش سفید
doyen U ریش سفید
White peacock U طاووس سفید
white meat U گوشت سفید
white lies U دروغ سفید
Afrikaners U سفید پوست
blank cheque U سفید مهر
black and white U سیاه و سفید
lungs U جگر سفید
galvanised U سفید کردن
hag U مه سفید حصار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com