English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 37 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
glories U افتخار
glory U افتخار
gloriation U افتخار
honor U افتخار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
iam proud to know him U از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
iam p to of knowing him U از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
medal of honor U مدال افتخار
insigne U نشان افتخار
medal of honor U نشان افتخار
loaded with honours U غرق افتخار
mense U نزاکت افتخار
place of honor U مکان پر افتخار
I'm proud of you. U من به تو افتخار می کنم.
honorific U افتخار امیز
attributing U شهرت افتخار
attributes U شهرت افتخار
attribute U شهرت افتخار
emblems U نشان افتخار
honorifics U افتخار امیز
emblem U نشان افتخار
rolls of honour U لیست افتخار
insignia U نشان افتخار
battle honour U نشان افتخار
honor U عزت افتخار
honorable service U خدمت با افتخار
roll of honour U لیست افتخار
I'm proud of you. U من بهت افتخار می کنم.
I'm proud of you. U من بهت افتخار میکنم.
My pleasure. U باعث افتخار من است.
honorable service U خدمت افتخار امیز
mark of d. U نشان امتیازیا افتخار
It is a source lf pride . U مایه افتخار است
With pleasure. U باعث افتخار من است.
We consider it a great honor to have you here with us tonight. U این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
head-shrinkers U کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinker U کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
i am p to know him U بوجود او افتخار می کنم بوجود او سرافراز یا مفتخرم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com