English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
proclamation of independence U اعلان استقلال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
south american revolution U انقلاب امریکای جنوبی نهضت سیاسی امریکای جنوبی در اوائل قرن 91 که به جنگ بین استقلال طلبان ان خطه با استعمارگران اسپانیایی و بالاخره استقلال این مستعمرات منجر شد
advertisers U اعلان کننده اعلان
signboard U تخته اعلان اعلان
advertiser U اعلان کننده اعلان
signboards U تخته اعلان اعلان
independence U استقلال
independency U استقلال
freedoms U استقلال
indpendence U استقلال
freedom U استقلال
dependence U عدم استقلال
discourses U قدرت استقلال
self support U استقلال مالی
discourse U قدرت استقلال
platform independence U استقلال پایهای
privacy U استقلال پیام
autarky U استقلال اقتصادی
algorithmic independence U استقلال الگوریتمی
device independence U استقلال دستگاه
dependance U عدم استقلال
economic independence U استقلال اقتصادی
autonomy U استقلال داخلی
Independence Day U روز استقلال
data independence U استقلال داده ها
linear independence U استقلال خطی [ریاضی]
individualistic U مبنی بر استقلال تکی
individualism U اصول استقلال فردی
autonomy U استقلال محلی محدود
autonomist U طرفدار استقلال داخلی
autarkical U دارای استقلال اقتصادی
autarchical U دارای استقلال اقتصادی
Soc U اصل استقلال قاضی
independency U اصول استقلال کلیساهای محلی
precocial U دارای استقلال ازهنگام تولد
communalistic U مبنی برحکومت بوسیله استقلال داخلی بخش ها
particularism U اعطا استقلال سیاسی به کشورها و اجزاء متشکله یک امپراطوری
congregationalism U استقلال هرکلیسا برای اداره کارهای قضایی وانتظامی خود
proclamations U اعلان
denunciation of treaty U اعلان
proclamation U اعلان
notices U اعلان
noticed U اعلان
notice U اعلان
noticing U اعلان
advertising U اعلان
advertisements U اعلان
advertisement U اعلان
posters U اعلان
declaration U اعلان
declarations U اعلان
announcements U اعلان
assertion U اعلان
announcement U اعلان
poster U اعلان
system prompt U اعلان سیستم
give out U اعلان کردن
declaration of bankruptcy U اعلان ورشکستگی
they proclaimed him sovereign U اعلان کردند
vendition U اعلان فروش
declaration of neutrality U اعلان بیطرفی
declaration of war U اعلان جنگ
play bill U اعلان نمایش
proclamation of the republic U اعلان جمهوری
notice to mariner U اعلان دریایی
procedure declaration U اعلان رویه
publishment U اشاعه اعلان
indigitation U اعلان شمارش
playbill U اعلان نمایش
playbills U اعلان نمایش
gazette U اعلان و اگهی
fly bill U اعلان دستی
signpost U تابلو اعلان
proclamation of the republic U اعلان جمهوریت
dot prompt U نقطه اعلان
dos prompt U اعلان DOS
signposts U تابلو اعلان
billsticker U اعلان چسبان
macro declaration U درشت اعلان
proclaimed U اعلان کردن
declaring U اعلان کردن
proclaiming U اعلان کردن
proclaims U اعلان کردن
declare U اعلان کردن
declares U اعلان کردن
Over and out! U پایان اعلان !
proclaim U اعلان کردن
array declaration U اعلان ارایه
throwaway U ورقهی اعلان
advertize U اعلان کردن
announcers U اعلان کننده
advertise اعلان کردن
announcer U اعلان کننده
declared U اعلان شده
To stick (put,fix)up a notice (poster). U اعلان زدن
affiche U اعلان دیواری
nationalists U طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
nationalist U طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
to file for bankruptcy U اعلان ورشکستگی کردن
ban U اعلان ازدواج در کلیسا
To stick a poster on the wall. U اعلان به دیوار چسباندن
show bill U تابلو اعلان نمایش
to proclaim war U اعلان جنگ دادن
alarms U اعلان خطر اخطار
declarations U افهار افهارنامه اعلان
declaration of war U اعلان جنگ دادن
alarm U اعلان خطر اخطار
audible alarm U اعلان خطر سمعی
alarmingly U اعلان خطر اخطار
alarmed U اعلان خطر اخطار
poster U اعلان نصب کردن
placard U اعلامیه رسمی اعلان
placards U اعلامیه رسمی اعلان
posters U اعلان نصب کردن
declaration U افهار افهارنامه اعلان
dimension statement U حکم اعلان بعد
denunciation U اعلان الغاء یا خاتمه
bans U اعلان ازدواج در کلیسا
declare martial U اعلان حکومت نظامی
banning U اعلان ازدواج در کلیسا
denunciations U اعلان الغاء یا خاتمه
proclamation of martial law U اعلان حکومت نظامی
denouncement U اعلان قطع رابطه
self determination U استقلال سیاسی یک ملت و عدم تاثیرنیروهای خارجی درتصمیمات و روشهای سیاسی و اقتصادی و نظامی واجتماعی ان
to declare a state of emergency U اعلان کردن حالت اضطراری
to declare something well-founded U چیزی را مستدل اعلان کردن
to declare oneself bankrupt U خود را ورشکست اعلان کردن
Hereby I declare ... U بدین وسیله اعلان می کنم که...
leaflet U اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
declare martial U اعلان حالت زمان جنگ
leafleting U اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
to declare war upon a nation U اعلان جنگ به ملتی دادن
to declare a divident U سود سهام را اعلان کردن
advertises U اعلان کردن انتشار دادن
proclamation of martial law U اعلان حالت زمان جنگ
advertised U اعلان کردن انتشار دادن
leaflets U اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
leafleted U اعلامیه اوراق تبلیغاتی اعلان
to off negotiations U اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
signpost U تیر حامل اعلان تابلو راهنما
signposts U تیر حامل اعلان تابلو راهنما
to declare something solemnly [publicly] U چیزی را رسما [علنا ] اعلان کردن
to put a notice on a door U اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
top billing U بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
billboards U هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
billboard U هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
obituarian U کسیکه در گذشتهای تازه راباشرح حال درگذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
obituarist U کسیکه در گذشتهای تازه رابا شرح حال در گذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
banns U اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
greige carpet U فرش خود رنگ [فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
prompt U کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompted U کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
prompts U کاراکتر یا پیامی که توسط کامپیوتر ارائه میشود تامشخص کند که اماده پذیرفتن ورودی صفحه کلید است اعلان
placard U حمل یا نصب اعلان شعار حمل کردن
placards U حمل یا نصب اعلان شعار حمل کردن
post- U اگهی کردن اعلان کردن
posted U اگهی کردن اعلان کردن
posts U اگهی کردن اعلان کردن
announces U اعلان کردن اخطار کردن
notice to airmen U اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
announced U اعلان کردن اخطار کردن
announcing U اعلان کردن اخطار کردن
announce U اعلان کردن اخطار کردن
post U اگهی کردن اعلان کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com