English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
riot and civil commotion U اعتصاب و تظاهرات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
strike pay U حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
hunger strike U اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
hunger strikes U اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
light strike U اعتصاب با اخطار کم مدت اعتصاب برقی
picketings U اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
demonstrating U تظاهرات کردن
demonstrations U تظاهرات نمایش
demonstrates U تظاهرات کردن
demonstrated U تظاهرات کردن
demonstrate U تظاهرات کردن
demonstration U تظاهرات نمایش
to take to [the] streets U تظاهرات کردن
to demonstrate against something U بر ضد چیزی تظاهرات کردن
feinting U تظاهر به عملیات تظاهرات
feinted U تظاهر به عملیات تظاهرات
feint U تظاهر به عملیات تظاهرات
feints U تظاهر به عملیات تظاهرات
paraded U تظاهرات عملیات دسته جمعی
parading U تظاهرات عملیات دسته جمعی
parades U تظاهرات عملیات دسته جمعی
to demonstrate in support of something U بطرفداری از چیزی تظاهرات کردن
parade U تظاهرات عملیات دسته جمعی
To stage political demonstrations. U تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
holdouts U اعتصاب
holdout U اعتصاب
turn out U اعتصاب
tie up U اعتصاب
stay in strike U اعتصاب
tie-up U اعتصاب
sit in U اعتصاب
sit-in U اعتصاب
sit-ins U اعتصاب
tie-ups U اعتصاب
strikes U اعتصاب
strike U اعتصاب
wildcat strike <idiom> U اعتصاب کارگران
confrontational U انجام اعتصاب
strikes U اعتصاب ضربه
strikebound U دچار اعتصاب
strike-breakers U اعتصاب شکن
strike-breaker U اعتصاب شکن
sit down U اعتصاب کارمندان
striker U اعتصاب کننده
strikers U اعتصاب کننده
strike U اعتصاب کردن
strike U اعتصاب ضربه
picketed U اعتصاب کردن
strikes U اعتصاب کردن
hunger strike U اعتصاب غذا
walk out U اعتصاب کردن
sit-down U اعتصاب کارمندان
to strike work U اعتصاب کردن
struck U درحال اعتصاب
general strikes U اعتصاب عمومی
general strike U اعتصاب عمومی
picket U اعتصاب کردن
outed U در حال اعتصاب
official receiver U اعتصاب رسمی
go on strike U اعتصاب کردن
out- U در حال اعتصاب
to go on strike U اعتصاب کردن
pickets U اعتصاب کردن
out U در حال اعتصاب
knobstick U خائن اعتصاب
to go on a hunger strike U اعتصاب غذا کردن
blacklegs U کارگر اعتصاب شکن
strikes U اصابت اعتصاب کردن
official receiver U اعتصاب باجایزه سندیکا
strike U اصابت اعتصاب کردن
out law strike U اعتصاب غیر قانونی
walkouts U اعتصاب ,ترک جلسه
blackleg U کارگر اعتصاب شکن
they are on strike U اعتصاب کرده اند
walkout U اعتصاب ,ترک جلسه
go out U اعتصاب کردن دست کشیدن از
strike U تصادف و نصادم کردن اعتصاب
fink U اعتصاب شکن جاسوسی کردن
finks U اعتصاب شکن جاسوسی کردن
strikes U تصادف و نصادم کردن اعتصاب
hunger-striker U اعتصاب غذا کننده [زن ] [مرد]
sick-outs U اعتصاب از راه خود را به بیماری زدن
sick-out U اعتصاب از راه خود را به بیماری زدن
pickets U اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
picketed U اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
picket U اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
srcc U commotions civil riotsand ,strikes اعتصاب شورش و اشوبهای داخلی
He warned he would go on a termless hunger strike. U او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com