English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
protest U اعتراض رسمی
protested U اعتراض رسمی
protesting U اعتراض رسمی
protests U اعتراض رسمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
challenges U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
protestingly U بطور اعتراض ازروی اعتراض
protested U اعتراض اعتراض کردن
protest U اعتراض اعتراض کردن
protests U اعتراض اعتراض کردن
protesting U اعتراض اعتراض کردن
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
reviews U بازدید رسمی یاسان رسمی
officious U نیمه رسمی شبهه رسمی
reviewing U بازدید رسمی یاسان رسمی
officiary U مامور رسمی مقام رسمی
review U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed U بازدید رسمی یاسان رسمی
solemn form U در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation U تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
condemnations U اعتراض
challenge U اعتراض
objection U اعتراض
objections U اعتراض
remonstrance U اعتراض
condemnation U اعتراض
challenged U اعتراض
challenges U اعتراض
protestation U اعتراض
protesting U اعتراض
protested U اعتراض
impeachment U اعتراض
animadversion U اعتراض
power of reservation U حق اعتراض
impugnment U اعتراض
impugnation U اعتراض
contestation U اعتراض
protest U اعتراض
protestations U اعتراض
protests U اعتراض
exception U اعتراض
exceptions U اعتراض
implicit U بلا اعتراض
contested U اعتراض کردن
impugning U اعتراض کردن
objected U اعتراض کردن
impugned U اعتراض کردن
protest U اعتراض کردن
unquestioning U غیرقابل اعتراض
objecting U اعتراض داشتن
objected U اعتراض داشتن
object U اعتراض کردن
exceptionable U اعتراض پذیر
impugns U اعتراض کردن
objector U اعتراض کننده
objectors U اعتراض کننده
remonstrance U تعرض اعتراض
objectionable U قابل اعتراض
unobjectionable U اعتراض ناپذیر
impugn U اعتراض کردن
contest U اعتراض کردن
contests U اعتراض داشتن بر
contesting U اعتراض کردن
contesting U اعتراض داشتن بر
appose U اعتراض کردن
fuss U اعتراض کردن
fussed U اعتراض کردن
contested U اعتراض داشتن بر
fusses U اعتراض کردن
fussing U اعتراض کردن
bill of exception U اعتراض نامه
challengeable U قابل اعتراض
protest for non acceptance U اعتراض نکول
controvertible U قابل اعتراض
objecting U اعتراض کردن
to enter a protest U اعتراض کردن
to e. a protest U اعتراض کردن
to a on or upon U اعتراض کردن بر
take exception to U اعتراض کردن به
contestable U قابل اعتراض
condemnable U قابل اعتراض
contest U اعتراض داشتن بر
demurrable U اعتراض پذیر
objects U اعتراض کردن
disputable U اعتراض پذیر
direct objects U اعتراض داشتن
exept U اعتراض کردن
kicker U اعتراض کننده
defiance U مقاومت اعتراض
indirect objects U اعتراض کردن
fulminates U اعتراض کردن
indirect objects U اعتراض داشتن
obtest U اعتراض کردن
fulminated U اعتراض کردن
fulminate U اعتراض کردن
direct objects U اعتراض کردن
protesting U اعتراض کردن
impugnable U قابل اعتراض
demurrer U اعتراض کننده
contests U اعتراض کردن
objects U اعتراض داشتن
demurrant U اعتراض کننده
protests U اعتراض کردن
except U اعتراض کردن
protested U اعتراض کردن
object U اعتراض داشتن
unlikely U قابل اعتراض
unquestionable U غیرقابل اعتراض
squawk U اعتراض کردن
squawks U اعتراض کردن
squawked U اعتراض کردن
direct objects U کالا اعتراض کردن
impugn U مورد اعتراض قراردادن
to take exception to anything U به چیزی اعتراض کردن
retour sans protet U اعاده بدون اعتراض
implicit obedience U فرمانبرداری بدون اعتراض
objectionably U بطور قابل اعتراض
to protest against something U به چیزی اعتراض کردن
And exactly what do you mean by that ? U مقصود ؟( درمقام اعتراض )
impugning U مورد اعتراض قراردادن
condemnations U محکوم کردن اعتراض
objected U کالا اعتراض کردن
demurrer U اعتراض بصلاحیت دادگاه
condemnation U محکوم کردن اعتراض
object U کالا اعتراض کردن
impugns U مورد اعتراض قراردادن
Whoever else that may object . U هر کس دیگه که اعتراض کند
disputability U قابل اعتراض بودن
objects U کالا اعتراض کردن
objecting U کالا اعتراض کردن
adhominem U حمله یا اعتراض به اشخاص
indirect objects U کالا اعتراض کردن
to cry shame upon U اعتراض سخت بر...کردن
impugned U مورد اعتراض قراردادن
confrontational U رفتار همراهبا اعتراض
contested U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
impugns U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugned U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
contesting U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
impugning U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
contests U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
impugn U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
contest U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
put one's foot down <idiom> U با تمام وجود اعتراض کردن
The people protested vocally. U صدای مردم درآمد ( اعتراض )
sit in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
protest U اعتراض به رای داور کشتی
loud-mouthed U اهل جیغ و داد و اعتراض
sit-ins U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
to venture on an objection U باجرات اعتراض به کسی کردن
to plead against a decision U نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
protests U اعتراض به رای داور کشتی
protesting U اعتراض به رای داور کشتی
protested U اعتراض به رای داور کشتی
animadvert U اعتراض کردن متوجه شدن
questioned U مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
fin de non recevoir U رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
I take exception to the tone of your remarks. U من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
question U مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
litigating U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
questions U مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
litigate U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigates U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigated U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
I strongly protest against such allegations! U من به شدت به این گونه اتهامات اعتراض می کنم!
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments) U این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )
condemn U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemning U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemns U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
hooted U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hoots U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hoot U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
protest flag U پرچم قرمز کوچک بعلامت اعتراض راننده قایق
. Why,what was the harm? U چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
hooting U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
silence gives consent U سکوت موجب رضایت است عدم اعتراض کاشف از اذن است
his conduct is object U رفتارش قابل اعتراض است رفتارش رضایتبخش نیست
formal U رسمی
solemn U رسمی
formmal U رسمی
orthodox U رسمی
institutional U رسمی
official U رسمی
provisional frame U ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
hansard U مذاکرات رسمی
cognizance U اخطار رسمی
bonspiel U مسابقه رسمی
dress uniform U انیفرم رسمی
boarding call U بازدید رسمی
aregular cook U اشپز رسمی
formal review U بررسی رسمی
formal review U سان رسمی
dress suit U لباس رسمی شب
extra official U غیر رسمی
intrant U ورود رسمی
contracts under seal U عقد رسمی
formal accountability U ذیحسابی رسمی
formal education U اموزش رسمی
communique U ابلاغ رسمی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com