Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
i'll warrant
U
اطمینان میدهم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i warrant
U
قول میدهم
i will go
U
قول میدهم
i promise to come
U
قول میدهم بیایم
i teach him persian
U
من به او فارسی درس میدهم
To put in an appearance .
U
نشانت میدهم ( درمقام تهدید)
i would sooner die than lie
U
مردن را به دروغ گفتن ترجیح میدهم
i take you at your world
U
قول شما را سند قرار میدهم
i give you my world for it
U
قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
I've been doing it for nine years.
U
من این کار نه سالی هست که انجام میدهم.
i do it at odd moments
U
هر وقت فرصت پیدا کنم ان کار را انجام میدهم
confident test
U
ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
reliability
U
اطمینان قابلیت اطمینان
to prove my vow i give my hand
برای اینکه شما را از درستی قول خود مطمئن سازم به شما دست میدهم
instable
U
بی اطمینان
sureties
U
اطمینان
trusted
U
اطمینان
trusts
U
اطمینان
certes
U
اطمینان
assuredness
U
اطمینان
affiance
U
اطمینان
security
U
اطمینان
confidence limit
U
حد اطمینان
assurance
U
اطمینان
fideism
U
اطمینان
assurances
U
اطمینان
certainties
U
اطمینان
confidences
U
اطمینان
trust
U
اطمینان
trustingly
U
با اطمینان
confidence
U
اطمینان
surety
U
اطمینان
certainty
U
اطمینان
safety
U
اطمینان
certitude
U
اطمینان
reassurances
U
اطمینان مجدد
reassurances
U
اطمینان افرینی
reputable
U
قابل اطمینان
accredits
U
اطمینان کردن
assurable
U
قابل اطمینان
assurance factor
U
ضریب اطمینان
accrediting
U
اطمینان کردن
accredit
U
اطمینان کردن
reassurance
U
اطمینان افرینی
reassurance
U
اطمینان مجدد
safety belts
U
کمربند اطمینان
confided
U
اطمینان کردن
trusty
U
اطمینان بخش
insuring
U
اطمینان یافتن
insures
U
اطمینان یافتن
ensuring
U
اطمینان یافتن
ensures
U
اطمینان یافتن
ensured
U
اطمینان یافتن
ensure
U
اطمینان یافتن
confide
U
اطمینان کردن
confides
U
اطمینان کردن
safety belt
U
کمربند اطمینان
assurer
U
اطمینان دهنده
assuror
U
اطمینان دهنده
reliability
U
قابلیت اطمینان
safety glass
U
شیشه اطمینان
safety fuse
U
فیوز اطمینان
safe valve
U
دریچه اطمینان
relief valve
U
شیر اطمینان
quality assurance
U
اطمینان از کیفیت
positiveness
U
قطعیت اطمینان
play up
U
اطمینان دادن به
overconfidence
U
اطمینان بیش از حد
safety hook
U
قلاب اطمینان
safety lamp
U
چراغ اطمینان
safety plug
U
پولک اطمینان
failure safety
U
قابلیت اطمینان
unreliability
U
عدم اطمینان
unpromising
U
غیرقابل اطمینان
truster
U
اطمینان کننده
safety valve
U
دریچه اطمینان
limits of confidence
U
حدود اطمینان
level of confidence
U
سطح اطمینان
interval confidence
U
دامنه اطمینان
confidence limits
U
حدود اطمینان
confidence level
U
درجه اطمینان
confidence interval
U
فاصله اطمینان
confidence coefficicent
U
ضریب اطمینان
confidence belt
U
کمربند اطمینان
coefficient of safety
U
ضریب اطمینان
coniviction
U
عقیده اطمینان
cretain
U
تاحدی اطمینان
dependability
U
قابلیت اطمینان
interval confidence
U
فاصله اطمینان
insurance stockage
U
ذخیره اطمینان
figure on
اطمینان داشتن
fiducial interval
U
فاصله اطمینان
factor of safety
U
عامل اطمینان
factor of safety
U
ضریب اطمینان
bleeder valve
U
شیر اطمینان
dependable
U
قابلیت اطمینان
fire escape
U
پلکان اطمینان
assure
U
اطمینان دادن
assures
U
اطمینان دادن
uncertainties
U
عدم اطمینان
reliability
U
قابلیت اطمینان
aplomb
U
اطمینان بخود
reliability
U
قابل اطمینان
fire escapes
U
پلکان اطمینان
reliable
U
قابل اطمینان
assuring
U
اطمینان دادن
liable
U
قابل اطمینان
valid
U
قابل اطمینان
uncertainty
U
عدم اطمینان
sicker
U
قابل اطمینان
solids
U
قابل اطمینان
solid
U
قابل اطمینان
trustful
U
معتمد اطمینان
confidingly
U
از روی اطمینان
safety-valves
U
دریچه اطمینان
safety-valve
U
دریچه اطمینان
ultimate factor of safety
U
ضریب اطمینان اختیاری
trust
U
اطمینان پشت گرمی
qualms
U
عدم اطمینان بیم
qualm
U
عدم اطمینان بیم
trusted
U
اطمینان پشت گرمی
area of uncertainity
U
منطقه عدم اطمینان
trusts
U
اطمینان پشت گرمی
reasure
U
دوباره اطمینان یا قوت
safe yield
U
بده قابل اطمینان
reliability
U
قابلیت اطمینان اعتبار
trusty
U
موتمن مورد اطمینان
misgivings
U
عدم اطمینان ترس
check
U
اطمینان از صحت چیزی
safe
U
صحیح اطمینان بخش
checked
U
اطمینان از صحت چیزی
checks
U
اطمینان از صحت چیزی
mistrusts
U
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusting
U
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusted
U
اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrust
U
اطمینان نکردن به فن داشتن
reassure
U
دوباره اطمینان دادن
reassured
U
دوباره اطمینان دادن
reassures
U
دوباره اطمینان دادن
persuasions
U
اطمینان عقیده دینی
safes
U
صحیح اطمینان بخش
persuasion
U
اطمینان عقیده دینی
misgiving
U
عدم اطمینان ترس
safest
U
صحیح اطمینان بخش
safer
U
صحیح اطمینان بخش
fiduciary
U
اطمینان بخش ثقه
I am positive that ...
U
من اطمینان کامل دارم که ...
bleeder type steam engine
U
ماشین بخار با شیر اطمینان
i rely or your secrecy
U
من به رازداری شما اطمینان میکنم
i assured him of that
U
به او در این باره اطمینان دادم
unreliable
U
غیر قابل اطمینان نامعتبر
to believe in somebody
[something]
U
اطمینان داشتن به کسی
[چیزی]
dependable
U
قابل اطمینان مورد اعتماد
vouch
U
اطمینان دادن تایید کردن
avouch
U
اقرار کردن اطمینان دادن
persuasion
U
نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
accrediting
U
مورد اطمینان بودن یا شدن
swear by
<idiom>
U
کاملا از چیزی اطمینان داشتن
trut
U
اطمینان داشتن توکل کردن
i reckon
U
اطمینان به دوستی کسی داشتن
persuasions
U
نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
quality assurance
U
عملیات اطمینان از کیفیت جنس
accredit
U
مورد اطمینان بودن یا شدن
anti flood valve
U
شیر اطمینان مانع طغیان
accredits
U
مورد اطمینان بودن یا شدن
authentication
U
اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
I'm sure we can come to some arrangement.
U
من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
sail in
U
با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن
mistrustfully
U
ازروی بدگمانی از روی عدم اطمینان
life is not worth an hour's p
U
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
controls
U
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
control
U
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
confidence man
U
کسی که از اطمینان دیگرسوء استفاده میکند
controlling
U
اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
measure
U
عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
chunking along
U
عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان
maintains
U
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
bank on
<idiom>
U
اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
maintain
U
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
maintained
U
اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
arithmetic
U
عملیات محاسباتی مجدد برای اطمینان از صحت نتیجه
balances
U
روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
balance
U
روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars.
U
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
aligned
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
align
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
tested
U
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
acatalectic
U
قاضی یاشخصی که نمیتواند به صحت امری اطمینان حاصل کند
aligner
U
وسیلهای که از صاف بودن کاغذ در چاپگر اطمینان حاصل میکند
tests
U
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
verification
U
بررسی هرکلیدبرای اطمینان ازاعتبار آن برای یک برنامه کاربردی خاص
test
U
اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
sync
U
باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
dry run
U
اجرای برنامه با داده پیش فرض برای اطمینان از صحت کارها
protection
U
اطمینان از اینکه داده توسط کاربر نامجاز کپی نشده است
synchronised
U
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronises
U
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronising
U
اطمینان از اینکه دو یا چند وسیله یا پردازنده از زمان و عمل هم سان هستند
synchronization
U
باس ارسالی برای اطمینان از این که گیرنده با فرستنده سنکرون است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com