English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
predicate U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicated U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicates U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicating U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
collimate U موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
pursue U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
lays U قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
lay U قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
mounts U ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
mount U ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
ammoniate U با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
engarland U درحلقهء گل قرار دادن احاطه کردن
located U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locates U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locate U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locating U 1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
treated U تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
collated U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
ret U در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
collates U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collating U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
treats U تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
caches U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
strings attached <idiom> U تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
condemning U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
To stipulate. U شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
condemns U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
cache memory U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
collate U مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
condemn U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
treat U تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
cache U فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
utilising U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
commented U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
comment U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
underpinned U پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
to ingratite oneself U خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
underpins U پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpin U پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
commenting U ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
communism U کمونیسم نظام اقتصادی مبتنی براندیشههای مارکسیستی که مالکیت و ابزار تولید عمومی و در کنترل دولت قرار دارد
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
classify U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies U در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
subject and predicate U مسند الیه و مسند
setting up U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
declare U معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declares U معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declaring U معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
addressed U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
address U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addresses U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
schematize U بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
totalitarianize U تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
cls U در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
star design U طرح ستاره ای شکل [این طرح به گونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف مورد استفاده قرار می گیرد. گاه بصورت ترنج و گاه بصورت تزئین در متن.]
postures U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing U چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
I shall not sign this contract in its present from (as it appears). U این قرار داد را بصورت فعلی امضاء نخواهم کرد
disciplines U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
troupe U بصورت دسته حرکت کردن
verbalising U بصورت شفاهی بیان کردن
verbalises U بصورت شفاهی بیان کردن
troupes U بصورت دسته حرکت کردن
verbalizing U بصورت شفاهی بیان کردن
formate U بصورت صف یاستونی پرواز کردن
verbalized U بصورت شفاهی بیان کردن
labialize U بصورت لبی ادا کردن
bulk U بصورت توده جمع کردن
verbalizes U بصورت شفاهی بیان کردن
verbalize U بصورت شفاهی بیان کردن
language U بصورت لسانی بیان کردن
languages U بصورت لسانی بیان کردن
verbalised U بصورت شفاهی بیان کردن
synopsize U بصورت مجمل بیان کردن
triangulate U سه گوش کردن بصورت مثلث دراوردن
update U بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
updated U بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
inscroll U ثبت کردن بصورت طومار در اوردن
sheave U دسته کردن بصورت بافه دراوردن
updates U بصورت امروزی در اوردن جدید کردن
plasticize U بصورت پلاستیک در اوردن نرم کردن
commercialization U تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
individualising U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizing U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualises U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualizes U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
repristinate U بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
individualised U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualized U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
individualize U منفرد ذکر کردن بصورت فردی در اوردن
unit emplaning U در عملیات حمل و نقل هوایی به طرح ریزی و سازمان دادن یکان برای حمل و نقل اطلاق میشود
square away U سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
grossing U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
metre U اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
gross U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grossed U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
rehashes U بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
grosser U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grosses U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
rehashed U بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehash U بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
grossest U کلفت کردن بصورت سود ناویژه بدست اوردن
metres U اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
objectify U بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
meter U اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meters U اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
Tekke motife U نگاره تکه [این نقش در فرش های ترکمن چه در ایران و چه در ترکمنستان مورد استفاده قرار می گیرد و بصورت هشت ضلعی کنگره ای می باشد.]
literalize U بصورت تحت اللفظی دراوردن لفظ بلفظ معنی کردن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
index U نشان دادن بصورت الفبایی
lend lease U بصورت وام واجاره دادن
decelerete U بصورت منفی شتاب دادن
indexed U نشان دادن بصورت الفبایی
indexes U نشان دادن بصورت الفبایی
indenture U با قرار داداستخدام کردن
pre establish U از پیش بر قرار کردن
squirted U اب را بصورت فواره بیرون دادن پراندن
squirting U اب را بصورت فواره بیرون دادن پراندن
squirt U اب را بصورت فواره بیرون دادن پراندن
randomize U بصورت امار تصادفی نشان دادن
squirts U اب را بصورت فواره بیرون دادن پراندن
arrange U قرار گذاشتن سازمند کردن
reestablish U دوباره بر قرار یا تاسیس کردن
arranges U قرار گذاشتن سازمند کردن
keep an appointment U قبول کردن قرار ملاقات
overlie U قرار گرفتن خفه کردن
arranged U قرار گذاشتن سازمند کردن
arranging U قرار گذاشتن سازمند کردن
reify U بصورت شیی یا ماده دراوردن جسمیت دادن به
receives U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
out lawry U طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
receive U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
anneal U نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
to impose a curfew U خاموشی در ساعت معین شب بر قرار کردن
pay U جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
pays U جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
to veer and heul U پیوسته تغییرعقیده دادن شل کردن وسفت کردن دراوردن
paying U جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
predicate U مسند
substances U مسند
substance U مسند
predicated U مسند
predicates U مسند
cathedra U مسند
predicating U مسند
socialising U بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialises U بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socializes U بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
idealized U بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealizes U بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
socialized U بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
idealize U بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
socializing U بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
socialised U بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
idealising U بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealises U بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
idealizing U بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
cross to bear/carry <idiom> U رنج دادن کاری بصورت دائمی انجام میگیرد
socialize U بکارهای اجتماعی تخصیص دادن بصورت سوسیالیستی دراوردن
idealised U بصورت ایده ال در اوردن صورت خیالی و شاعرانه دادن
exteriorize U بصورت فاهرفهمیدن یا فهاندن صورت فاهر یا وجودخارجی دادن
raster graphics U روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر
appose U موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com