English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sidelight U اطلاعات ضمنی وفرعی روشنایی غیر مستقیم
sidelights U اطلاعات ضمنی وفرعی روشنایی غیر مستقیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
direct lighting U روشنایی مستقیم
elicitation U کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct access U دسترسی مستقیم به اطلاعات
iceblink U روشنایی که ازبازتاب روشنایی یخ در افق پیدا میشود
it is insensitive to light U روشنایی را حس نمیکند نسبت به روشنایی حساس نیست
dasd U Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission U مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basics U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
window U تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
directed U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange U تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
associative storage U یک وسیله مخصوص ذخیره اطلاعات که در ان ادرس محل ذخیره اطلاعات از طریق محتوی اطلاعات ذخیره شده در ان محل مشخص میشود
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
echo check U بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
dow jones information service U سرویس اطلاعات که شامل اطلاعات جاری قیمت انبار وسایر خبرهای مالی است
attributes U 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
attributing U 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
derived information U اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
attribute U 1-بخش ورودی در فایل 2-اطلاعات مربوط به نمایش اطلاعات
aperture card U روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد
radar correlation U درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
trapdoor U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
automatic data processing U پرورش اطلاعات خودکارسیستم اطلاعات کامپیوتری
distance vector protocols U اطلاعات در مورد مسیرهای مختلف شبکه گسترده که توسط rowter برای یافتن کوتاهترین و سریع ترین مسیر ارسال اطلاعات به کارمی رود
direct fire sights U زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
implicit U ضمنی
incidents U ضمنی
episodic U ضمنی
incident U ضمنی
implied U ضمنی
occasional U ضمنی
episodical U ضمنی
circumstantial U ضمنی
tacit U ضمنی
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
imputed income U درامد ضمنی
incident U حادثه ضمنی
circumstantial event U واقعه ضمنی
incidents U حادثه ضمنی
implied term U شرط ضمنی
connivance U اجازه ضمنی
incidentals time U زمان ضمنی
impliedly U به طور ضمنی
implied terms U شرایط ضمنی
accidents U تصادفی ضمنی
implicit agreement U موافقت ضمنی
implicitness U دلالت ضمنی
implied acceptance U قبول ضمنی
implied assumpist U تعهد ضمنی
implicit costs U هزینههای ضمنی
connotations U دلالت ضمنی
implied U مفهوم ضمنی
accidental U ضمنی عارضی
incidental U جزئی ضمنی
sufferance U رضایت ضمنی
episode U حادثه ضمنی
episodes U حادثه ضمنی
implications U معنای ضمنی
implication U معنای ضمنی
acceptation tacite U قبول ضمنی
connotations U معنای ضمنی
cognizance U تصدیق ضمنی
contextual definition U تعریف ضمنی
connotation U معنای ضمنی
connotation U دلالت ضمنی
tacitly U بطور ضمنی
by-products U محصول ضمنی
by-product U محصول ضمنی
implied U رضایت ضمنی
subaudition U فهم ضمنی
tacit collusion U تبانی ضمنی
sufference U رضایت ضمنی
subaudition U ادراک ضمنی
xor U یای ضمنی
tacit consent U رضای ضمنی
paralipsis U افهام ضمنی
accident U تصادفی ضمنی
paraleipsis U افهام ضمنی
limplied warranty U ضمانت ضمنی
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
regrade U تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
connote U اشاره ضمنی کردن
imply U دلالت ضمنی کردن بر
insinuate U بطور ضمنی فهماندن
xor gate U دریچه یای ضمنی
insinuated U بطور ضمنی فهماندن
insinuates U بطور ضمنی فهماندن
cross conditioning U شرطی شدن ضمنی
implying U دلالت ضمنی کردن بر
connote U دلالت ضمنی کردن بر
connotative U اشاره ضمنی کننده
obiter dictum U بیان ضمنی و تصادفی
implies U دلالت ضمنی کردن بر
connexions U پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
connection U پروتکل حمل و نقل OIS که حاوی یک روش کاربرای مسیر دادن به اطلاعات اطراف یک شبکه محلی با استفاده از نمودار داده حاوی اطلاعات است
read between the lines <idiom> U پیدا کردن مفهوم ضمنی
tenant by sufference U متصرف با رضایت ضمنی مالک
a word with a pejorative connotation U واژه ای با معنای ضمنی منفی
inexplicit U بطور ضمنی بدون توضیح
data transceiver U دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
civilian internee information bureau U دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
defense system aquisition U سیستم کسب اطلاعات پدافندی کسب اطلاعات برای دفاع
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
coordinated illumination U روشنایی هم اهنگ شده طرح روشنایی هم اهنگ شده
helps U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
windowing U 1-عمل تنظیم یک پنجره برای نمایش اطلاعات درصفحه . 2-نمایش یا دستیابی به اطلاعات از طریق پنجره
bandwidth U در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
Gezellig <adj.> U دنج دلپذیر راحت. اشاره ضمنی به زمانی که با عزیزان بعد از چند وقت دوری میگذرانید.
peeps U روشنایی کم
luminouity U روشنایی
luminance U روشنایی
peep U روشنایی کم
clearness U روشنایی
lightness U روشنایی
rushlight U روشنایی کم
illuminations U روشنایی
peeping U روشنایی کم
peeped U روشنایی کم
luminosity U روشنایی
light U روشنایی
lighted U روشنایی
lighting U روشنایی
illumination U روشنایی
electric lighting U روشنایی
night light U روشنایی شب
lightest U روشنایی
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link U روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
glare U روشنایی زننده
search light illumination U روشنایی با نورافکن
street lighting U روشنایی خیابان
flashes U روشنایی مختصر
room lighting U روشنایی اطاق
flashed U روشنایی مختصر
glares U روشنایی زننده
flash U روشنایی مختصر
photology U دانش روشنایی
phot U واحد روشنایی
phosphorescence U روشنایی شب تابی
ray U روشنایی تشعشع
glared U روشنایی زننده
photometer U روشنایی سنج
looms U هاله روشنایی
sustained illumination U روشنایی مداوم
illumination U شدت روشنایی
looming U هاله روشنایی
loomed U هاله روشنایی
loom U هاله روشنایی
glimmers U روشنایی ضعیف
glimmered U روشنایی ضعیف
glimmer U روشنایی ضعیف
lighting line U سیم روشنایی
glimmering U روشنایی ضعیف
candlelight U روشنایی شمع
optics U علم روشنایی
glimmerings U روشنایی ضعیف
illuminations U شدت روشنایی
luminosity U بازده روشنایی
light control U کنترل روشنایی
image brightness U روشنایی تصویر
illuminator U وسیله روشنایی
illuminator U دستگاه روشنایی
illumination method U سبک روشنایی
illumination method U روش روشنایی
illumination change U تعویض روشنایی
illuminating system U سیستم روشنایی
illuminating gas U گاز روشنایی
illuminating fixture U لوازم روشنایی
illuminating engineering U تکنیک روشنایی
illuminating engineering U مهندسی روشنایی
illuminating device U تجهیزات روشنایی
illuminating beam U پرتو روشنایی
illumniation aperture U روزنه روشنایی
illuminating aperture U روزنه روشنایی
illuminance U شدت روشنایی
lighting mains U خط روشنایی اصلی
lighting feeder U تهیه روشنایی
light conditions U نسبتهای روشنایی
lighting control U کنترل روشنایی
light brightness control U کنترل روشنایی
light adaptation U انطباق با روشنایی
lambert U واحد روشنایی
light fluctuation U نوسان روشنایی
intensity of illumination U شدت روشنایی
intensity level U سطح روشنایی
indirect lighting U روشنایی غیرمستقیم
light gap U فاصله روشنایی
incandescent lamp U لامپ روشنایی
light meter U روشنایی سنج
light point U منبع روشنایی
lighting battery U باتری روشنایی
lighting effect U اثر روشنایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com