English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lounge U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounged U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging U اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parlor car U سالن استراحت قطار
lounge car U قطار دارای سالن استراحت وتفریح
lounger U کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
rocking chair U صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chairs U صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
faldstool U صندلی تا شو بدون پشتی صندلی راحتی
morris chair U صندلی راحتی
arm chair U صندلی راحتی
armchairs U صندلی راحتی
armchair U صندلی راحتی
idlest U استراحت
rehabilitation U استراحت
vacations U استراحت
yasme U استراحت
vacation U استراحت
relaxation U استراحت
idle U استراحت
idled U استراحت
byes U استراحت
rest U استراحت
breathers U استراحت
rests U استراحت
breather U استراحت
bye U استراحت
idles U استراحت
recumbency U استراحت
to rest on one's oars U استراحت کردن
to rest oneself U استراحت کردن
lie-down U استراحت کردن
repose U اسودگی استراحت
unbuckled U استراحت کردن
lie off U استراحت کردن
idle period U دوره استراحت
lie by U استراحت کردن
to take one's rest U استراحت کردن
lie-down U استراحت کوتاه
to repose oneself U استراحت کردن
to retire to bed U استراحت کردن
meal break U استراحت ناهار
relief time U زمان استراحت
relief interval U استراحت متناوب
quiescent point U نقطه استراحت
quiescent current U جریان استراحت
unbuckling U استراحت کردن
unbuckles U استراحت کردن
outstretch U استراحت کردن
respite _ U فاصله استراحت
unbuckle U استراحت کردن
rest cure U معالجه با استراحت
to go to roost U استراحت کردن
lie down U استراحت کوتاه
surcease U پایان استراحت
lie up U استراحت کردن
lie down U استراحت کردن
resting potential U پتانسیل استراحت
rest period U دوره استراحت
nooning U استراحت نیمروز
calm down <idiom> U استراحت کردن
binnacle U استراحت پزشکی
rest U محل استراحت
rest U استراحت کردن
go to rest U استراحت کردن
sick leave U استراحت بیماری
to pause U استراحت کردن
rests U محل استراحت
electrode bias U ولتاژ استراحت
rests U استراحت کردن
hammock chair U صندلی راحتی تاشوکه پشت ان پارچه ایست
to breathe a horse U استراحت کردن به اسب
rest U تکیه گاه استراحت
retire U استراحتگاه استراحت کردن
retires U استراحتگاه استراحت کردن
rest up U استراحت کامل کردن
lodgment area U منطقه استراحت یا فرود در سر پل
Zen U استراحت بحالت نشسته
lairs U محل استراحت جانور
mass practice U تمرین بدون استراحت
rests U تکیه گاه استراحت
to rest up U استراحت کامل کردن
binnacle list U فهرست استراحت پزشکی
kick back <idiom> U تنها استراحت کردن
ease U سهولت استراحت رسایی
eased U سهولت استراحت رسایی
i yearn for U ارزوی استراحت دارم
jump suit U لباس خانه و استراحت
jump suits U لباس خانه و استراحت
easing U سهولت استراحت رسایی
lair U محل استراحت جانور
rest U استراحت کردن بالشتک
rests U استراحت کردن بالشتک
eases U سهولت استراحت رسایی
work ratio U نسبت کار به استراحت
work relief U استراحت توام با کار
respite U استراحت تمدید مدت
zazen U پایان استراحت نشسته
bucket step U فیکس کردن پا برای استراحت
to take a mandatory break U وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
lies U : دراز کشیدن استراحت کردن
dwells U محل توقف توقفگاه استراحت
dwelling U پیاده شدن برای استراحت
dwellings U پیاده شدن برای استراحت
lounging U محل استراحت ولم دادن
lounges U محل استراحت ولم دادن
lounged U محل استراحت ولم دادن
lounge U محل استراحت ولم دادن
dwelled U محل توقف توقفگاه استراحت
lied U : دراز کشیدن استراحت کردن
rehabilitation U اردوگاه استراحت تسلی دادن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
bedtime U وقت استراحت موقع خوابیدن
bedtimes U وقت استراحت موقع خوابیدن
slack suit U لباس مخصوص گردش یا استراحت
dwell U محل توقف توقفگاه استراحت
change up U جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
change of pace U جهشهای کوتاه برای استراحت بازو
neutral corner U گوشههای رینگ بوکس درموقع استراحت
lying in U دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
diastasis U استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
truce U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truces U وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
ring stool U چهارپایه مخصوص استراحت بین روندهای بوکس
longtour area U منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
rest and recuperation U عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
coffee break U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee breaks U تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
downtime U مدتی که کارخانه کار نمیکند مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
half area U محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
round U هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
roundest U هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
leave area U منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
mafrash U مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
lairs U گل الود کردن استراحت کردن
lair U گل الود کردن استراحت کردن
camp chair U صندلی سفری صندلی صحرایی
my chair was next his U صندلی من پهلوی صندلی اوبود
compartment marking U سیستم شماره گذاری اطاق بار هواپیما تقسیم بندی اطاق بار
comfortableness U راحتی
convenience U راحتی
ease U راحتی
relief U راحتی
eased U راحتی
eases U راحتی
easing U راحتی
conveniences U راحتی
comforters U راحتی بخش
comforter U راحتی بخش
fleshpots U راحتی جسمانی
slippers U کفش راحتی
slipper U کفش راحتی
plimsolls U کفش راحتی
davenport U نیمکت راحتی
sandals U کفش راحتی
sandal U کفش راحتی
easement U راحتی اسایش
plimsoll U کفش راحتی
slack suit U لباس راحتی
shoepac U کفش راحتی
pantofle U کفش راحتی
shoepack U کفش راحتی
amphitheater U سالن
coliseum U سالن
warm one's blood/heart <idiom> U احساس راحتی کردن
circulating U آنچه به راحتی می چرخد
off duty U مرخصی راحتی نگهبانی
discomfort relief ratio U بهر راحتی- ناراحتی
accommodation U منزل وسایل راحتی
accommodations U منزل وسایل راحتی
peacefulness U راحتی صلح جوئی
juliet U کفش راحتی زنانه
unaccommodated U بدون وسایل راحتی
sock U کفش راحتی بی پاشنه
messes U سالن غذاخوری
mass hall U سالن نهارخوری
lyceum U سالن بحث
colosseum U سالن بزرگ
mess U سالن غذاخوری
arrival hall U سالن ورود
concourse U سالن اصلی
showrooms U سالن نمایشگاه
showroom U سالن نمایشگاه
music halls U سالن موسیقی
music hall U سالن موسیقی
drawing rooms U سالن پذیرایی
drawing room U سالن پذیرایی
arrival hall U سالن ورود
salons U سالن زیبایی
salon U سالن زیبایی
mass hall U سالن غذاخوری
beauty salon U سالن زیبایی
basilicas U سالن درازومستطیل
gym U سالن ژیمناستیک
lobbied U سالن انتظار
living room U سالن نشیمن
basilica U سالن درازومستطیل
ballrooms U سالن رقص
gallery U سرسرا سالن
lobbies U سالن انتظار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com