English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7427 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overdraw U اضافه برداشت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overdraft U اضافه برداشت
overdrafts U اضافه برداشت
overdraft U دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
overdrafts U دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
overdrawn account U حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
removing U برداشت کردن
removes U برداشت کردن
remove U برداشت کردن
nets U برداشت خالص کردن
nett U برداشت خالص کردن
net U برداشت خالص کردن
overtime U وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
adding U اضافه کردن
subjoin U اضافه کردن
eke U اضافه کردن بر
imburse U اضافه کردن
adds U اضافه کردن
append U اضافه کردن
step up U اضافه کردن
add U اضافه کردن
add U اضافه کردن
superadd U بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
superaddition U بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
run up <idiom> U به مقدارچیزی اضافه کردن
add in memory اضافه کردن به حافظه
gerunds U اسمی که از اضافه کردن
gerund U اسمی که از اضافه کردن
subjoin U در پایان افزودن اضافه کردن
insets U افزودن اضافه کردن گذاشتن
inset U افزودن اضافه کردن گذاشتن
ring up <idiom> U اضافه کردن آمار پولی
shore up <idiom> U اضافه کردن چیزی که ضعیف است
adapts U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
complemented U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complementing U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
adapting U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
complemented U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complements U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
adapt U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
complement U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complements U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
condition U اضافه کردن داده ارسالی پس از برخورد با مجموعه پارامترها
complement U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complementing U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
aggravated U اضافه کردن خشمگین کردن
aggravates U اضافه کردن خشمگین کردن
aggravate U اضافه کردن خشمگین کردن
augment U اضافه کردن تقویت کردن
augmenting U اضافه کردن تقویت کردن
augmented U اضافه کردن تقویت کردن
augments U اضافه کردن تقویت کردن
accessorize U اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
takings U برداشت
acceptance U برداشت
impression U برداشت
removal U برداشت
draw off U برداشت
land surveying U برداشت
offtake U برداشت
acceptances U برداشت
impressions U برداشت
maintenance U فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
impressionist U برداشت گرای
stripping U برداشت لایه رو
impressionistic U برداشت گرایانه
approach U برداشت روش
approached U برداشت روش
approaches U برداشت روش
impressionists U برداشت گرای
metal removal U برداشت براده
removal of slag U برداشت سرباره
withdrawal warrant U مجوز برداشت
withdraw U برداشت از حساب
withdraws U برداشت از حساب
under ground survey U برداشت زیرزمینی
take off divisor U مقسم برداشت اب
special drawing rights U حق برداشت ویژه
special drawing right U حق برداشت ویژه
special drawing right U حق برداشت مخصوص
removal of cinder U برداشت تفاله
make a copy of U سواد برداشت
removal of chips U برداشت براده
removal of phosphorus U برداشت فسفر
draw off U بده برداشت
first impression U برداشت نخستین
dual impression U برداشت دوگانه
impressionistic U برداشت گذار
dithers U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dither U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithered U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
handpick U برداشت محصول با دست
cropper U برداشت کننده محصول
the timber warped U تیر تاب برداشت
take off distributor U اب پخشکن مقسم برداشت اب
safe yield U بده قابل برداشت
targetting U نقطه برداشت یا قرائت
targeted U نقطه برداشت یا قرائت
targeting U نقطه برداشت یا قرائت
targets U نقطه برداشت یا قرائت
targetted U نقطه برداشت یا قرائت
target U نقطه برداشت یا قرائت
forbore U دست برداشت امتناع کرد
overdraft U برداشت اب بیش از اندازه مجاز
paper gold U منظور حق برداشت مخصوص است
. She dropped her demands (claim). U دست از تقاضاهای خود برداشت
site survey U برداشت نقشه تکهای از زمین
overdrafts U برداشت اب بیش از اندازه مجاز
editor U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editors U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
The police officer took down the car number . U افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
No man can serve two masters. <proverb> U با یک دست نمى شود دو هندوانه را برداشت .
intensive cultivation U اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
demand deposit U سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
agronomy U علم برداشت محصول وبهره برداری از خاک
combine harvester U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine [combine harvester] U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester-thresher [rare] U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
corn harvester U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combined harvester U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester U کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
graphics U تعداد توابع ذخیره شده در فایل کتابخانهای که به هر برنامه کاربر اضافه میشود برای ساده کردن عمل نوشتن برنامههای گرافیکی
force augmentation U تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
check total U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
overload U زیاد بار کردن اضافه بار
overloads U زیاد بار کردن اضافه بار
overloaded U زیاد بار کردن اضافه بار
B register U 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
additions U اضافه
surplus U اضافه
addition U اضافه
increases U اضافه
excess U اضافه
overplus U اضافه
increscent U اضافه
excesses U اضافه
in a. to U به اضافه
extras U اضافه
extra- U اضافه
augmentation U اضافه
extra U اضافه
increased U اضافه
extra <adj.> U اضافه
in addition to <prep.> U به اضافه
plusage U اضافه
increase U اضافه
spare U اضافه
spared U اضافه
plussage U اضافه
special <adj.> U اضافه
surpluses U اضافه
acceptance test آزمایش کوچک شدگی آزمایش برداشت
widening U اضافه پهنا
possessive U حالت اضافه
margin product U اضافه محصول
excesses U اضافه مازاد
excess price U اضافه قیمت
affix U اضافه نمودن
excess U اضافه مازاد
affixes U اضافه نمودن
affixing U اضافه نمودن
per U حروف اضافه
exeed U اضافه شدن از
affixed U اضافه نمودن
excess luggage U اضافه بار
besides <adv.> U اضافه بر این
aside from that <adv.> U اضافه بر این
also [moreover] <adv.> U اضافه بر این
added U اضافه شده
additionally <adv.> U اضافه بر این
added to that U اضافه بران
gen U حالت اضافه
overtime U اضافه کاری
overtime U اضافه کار
premiums U اضافه ارزش
premium U اضافه ارزش
forby <adv.> U اضافه بر این
salary increase U اضافه حقوق
on to <adv.> U اضافه بر این
on top of that <adv.> U اضافه بر این
beyond that <adv.> U اضافه بر این
budget surplus U اضافه بودجه
what is more <adv.> U اضافه بر این
over and above <adv.> U اضافه بر این
on top of this <adv.> U اضافه بر این
confession and avoidance U به ان اضافه میکند
moreover <adv.> U اضافه بر این
in addition <adv.> U اضافه بر این
further [moreover] <adv.> U اضافه بر این
furthermore <adv.> U اضافه بر این
overcharged U اضافه هزینه
overpotential U اضافه ولتاژ
overproduction U اضافه تولید
overcharging U اضافه هزینه
overshoot U اضافه جهش
overshooting U اضافه جهش
overtimer U اضافه کار کن
overshoots U اضافه جهش
Recent search history Forum search
2New Format
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com